Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
demask	عریان ساختن
Other Matches
barest	عریان
unaadorned	عریان
starkers	عریان
bare	عریان
barer	عریان
bares	عریان
baldest	عریان
naked	عریان
baring	عریان
nude	عریان
nudes	عریان
bald	عریان
balder	عریان
bared	عریان
baldly	عریان
unclothe	عریان کردن
nudism	عریان گری
nudity	عریان بودن
to bare	عریان کردن
naturism	عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
ecdysiast	زن رامشگری که در حین رقص تکه تکه لباس خود رادرمی اورد و تقریبا عریان می رقصد
exhibitionism	نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
indite	ساختن
pill	حب ساختن
pills	حب ساختن
creates	ساختن
constructs	ساختن
create	ساختن
miscreate	بد ساختن
upgrading	ساختن
fabricating	ساختن
fabricates	ساختن
fabricated	ساختن
fabricate	ساختن
construct	ساختن
constructing	ساختن
constructed	ساختن
creating	ساختن
set up	ساختن
upgrades	ساختن
bulid	ساختن
pellet	حب ساختن
fashions	مد ساختن
fashioning	مد ساختن
fashioned	مد ساختن
fashion	مد ساختن
invent	ساختن
invented	ساختن
builds	ساختن
buildings	ساختن
build	ساختن
inventing	ساختن
invents	ساختن
put up	ساختن
put-up	ساختن
compose	ساختن
make	ساختن
confect	ساختن
carbonize	کک ساختن
upgraded	ساختن
upgrade	ساختن
dree	ساختن با
manufacture	ساختن
manufactures	ساختن
fabrication	ساختن
makes	ساختن
composes	ساختن
remakes	از نو ساختن
forborne	ساختن با
produces	ساختن
bridged	پل ساختن
minted	ساختن
remake	از نو ساختن
minting	ساختن
mints	ساختن
upbuild	ساختن
mint	ساختن
bridges	پل ساختن
produce	ساختن
produced	ساختن
to go in with	ساختن با
generates	ساختن
generating	ساختن
idolising	بت ساختن
to get along	ساختن
idolize	بت ساختن
manufactured	ساختن
idolized	بت ساختن
idolizing	بت ساختن
bridge	پل ساختن
idolizes	بت ساختن
generated	ساختن
idolises	بت ساختن
idolised	بت ساختن
to t. up	ساختن
unifying	تک ساختن
unify	تک ساختن
unifies	تک ساختن
to make away	ساختن
to make a shift	ساختن
generate	ساختن
maximizes	بیشینه ساختن
notifying	اگاه ساختن
produces	ساختن محصول
notifies	اگاه ساختن
notified	اگاه ساختن
maximizing	بیشینه ساختن
diversified	گوناگون ساختن
diversifies	گوناگون ساختن
disable	ناتوان ساختن
diversify	گوناگون ساختن
disabling	ناتوان ساختن
produced	ساختن محصول
diversifying	گوناگون ساختن
disables	ناتوان ساختن
gaunt	زننده ساختن
sepulchers	قبر ساختن
reconciles	راضی ساختن
reconciling	راضی ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
outraged	بی حرمت ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
outraging	بی حرمت ساختن
familiarised	اشنا ساختن
familiarises	اشنا ساختن
familiarising	اشنا ساختن
familiarize	اشنا ساختن
familiarized	اشنا ساختن
familiarizes	اشنا ساختن
denigration	سیاه ساختن
familiarizing	اشنا ساختن
reconcile	راضی ساختن
discover	مکشوف ساختن
notify	اگاه ساختن
sepulchre	قبر ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
sepulchres	قبر ساختن
subvert	واژگون ساختن
subverted	واژگون ساختن
subverting	واژگون ساختن
produce	ساختن محصول
subverts	واژگون ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
discovers	مکشوف ساختن
nauseated	متنفر ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
discovering	مکشوف ساختن
discovered	مکشوف ساختن
nauseate	متنفر ساختن
denuded	عاری ساختن
rescind	باطل ساختن
rescinding	باطل ساختن
rescinds	باطل ساختن
relieve	بر جسته ساختن
relieves	بر جسته ساختن
relieving	بر جسته ساختن
humidified	مرطوب ساختن
humidifies	مرطوب ساختن
internalization	درونی ساختن
disturbs	مضطرب ساختن
disturb	مضطرب ساختن
humidify	مرطوب ساختن
humidifying	مرطوب ساختن
vitiate	معیوب ساختن
necessitate	ناگزیر ساختن
necessitated	ناگزیر ساختن
denudes	عاری ساختن
denuding	عاری ساختن
substantiate	مستند ساختن
substantiated	مستند ساختن
denude	عاری ساختن
substantiates	مستند ساختن
snarls	خشمگین ساختن
substantiating	مستند ساختن
snarled	خشمگین ساختن
snarl	خشمگین ساختن
discourage	بی جرات ساختن
discourages	بی جرات ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
vitiate	ناپاک ساختن
minimizing	کمینه ساختن
wet	مرطوب ساختن
insuring	مطمئن ساختن
insures	مطمئن ساختن
wets	مرطوب ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
ensures	مطمئن ساختن
ensured	مطمئن ساختن
ensure	مطمئن ساختن
wetted	مرطوب ساختن
wettest	مرطوب ساختن
maximised	بیشینه ساختن
maximises	بیشینه ساختن
maximising	بیشینه ساختن
maximize	بیشینه ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com