English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
i have a suit to the shah عریضه برای شاه دارم
Other Matches
Is there enough time to change trains? آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
it is not t. برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم
petition عریضه تظلم
petitions عریضه تظلم
petitioning عریضه تظلم
petitioned عریضه تظلم
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
memorials نامه یا یادداشت غیر رسمی عریضه
memorial نامه یا یادداشت غیر رسمی عریضه
iam p to of knowing him از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
iam proud to know him از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
petitioning عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petition عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitions عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitioned عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
addersser or or نامه نویس عریضه نویس
I have a carton of cigarettes من یک ... دارم.
i wish to stay here میل دارم ...
I need my e من دوست دارم
I agree. قبول دارم.
i intend to stay here خیال دارم که ...
it is in my recollection یاد دارم
I am standing by you . I am right behind you . هوایت را دارم
I have tobacco. من یک توتون دارم.
own a house خانهای دارم
I'm in a hurry. من عجله دارم
my a is 0 years من 04سال دارم
I have a question. من یک سئوال دارم.
I have a headache. من سر درد دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم.
i maintain عقیده دارم که ...
I'm in doubt about it. من بهش شک دارم.
close the door please خواهش دارم
I want to have a word with you . I want you . کارت دارم
I am over 50 years old. من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I have cigar من یک سیگار برگ دارم.
I have a pain in my chest. سینه درد دارم
i stand to it that جدا عقیده دارم که
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
I am positive that ... من اطمینان کامل دارم که ...
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
I believe in God. من به خدا ایمان دارم.
I feel nauseated. حالت تهوع دارم.
I feel like throwing up. <idiom> دارم بالا میارم.
I am deae beat . I am tired out . از خستگی دارم غش می کنم
I am beginning to realize ( understand ) . کم کم دارم متوجه می شوم
i am purposed to go قصد دارم بروم
I am in a great hurry . I am pressed for time . خیلی عجله دارم
i humbly request that خواهش عاجزانه دارم که ...
I am staying at the hotel. در هتل منزل دارم.
i am on the wrong side of 0 من بیش از 05 سال دارم
i have a suit to the shah به شاه عرض دارم
i have a silk rug Štoo یک قالیچه ابریشمی هم دارم
i have a hunch that بیم یافن ان دارم که ...
i have a hunch that سخت گمان دارم که
i am reluctant to go اکراه دارم از رفتن
i am purposed to go در نظر دارم بروم
I have an appointment with the dentist. با دندانساز قرار دارم
I owe her a grudge حق دارم که با اولج باشم
i yearn for ارزوی استراحت دارم
i am rials in pocket سه ریال در جیب دارم
iam ill bested موقعیت بدی دارم
i am busy at the moment اکنون کار دارم
i am famishing از گرسنگی دارم می میرم
please dont forget it خواهش دارم فراموش نکنید
I am very busy today . امروز خیلی کار دارم
I'm working on it. دارم روش کار میکنم.
I live a very regular life . زندگی خیلی منظمی دارم
I have to study من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
do tell me خواهش دارم بمن بگویید
I would like to know the truth. من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
i am in a hurry for it عجله دارم یا در شتاب هستم
i heed your help به مساعدت شما احتیاج دارم
I am going on twenty. دارم می روم توی 20سالگی ؟
I am thinding of going to Europe. خیال دارم به اروپ؟ بروم
I have all kinds of problems. هزار جور گرفتار ؟ دارم
I have a steady monthly income. درآمد ماهیانه ثابتی دارم
i own to having done it اقرار دارم که ان کار را کرده ام
I have a date with my fiandee. با نامزدم قرار ملاقات دارم
I love her with my whole being . با تمام وجود دوستش دارم
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
I like it. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
i have come on business کاری دارم اینجا امدم
It pleases me. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
much as I'd like to <idiom> با اینکه اینقدر دوست دارم
I'll need a plot of land . یک قطعه زمین لازم دارم
i have worse to tell you بدتر از این دارم که بشمابگویم
i intend to stay here قصد دارم اینجا بمانم
I am working here non-stop. یک بند دارم اینجا کار می کنم
I'm starving [to death] . از گرسنگی دارم میمیرم. [اصطلاح مجازی]
I am looking for work ( ajob). دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
I'm sure we can come to some arrangement. من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
I have a son your age. پسری دارم بسن ( وسال) شما
I intend to buy a car . خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
pray consider my case خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
I would like to learn the truth. من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
i have as many books as you کتاب شما دارید منهم دارم
i please to do it خوش دارم که این کار را بکنم
i life that better انرا بیشتر از همه دوست دارم
i insist on his innocence جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i rely solely on god... تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
i insist that he is innocent جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i p to arrange an intrriew قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
My clothes are a witness to my poverty. لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
Could I have a word with you ? عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
I have a free hand in this matter. دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
i intend my son for the bar خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
Can I go earlier today, just as a special exception? اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
From your lips to God's ears! <idiom> امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
iam impatient to go دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix. بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
i insist on your being present جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings. عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
AFAIK خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
pan- در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
i suffer from headache سردرد دارم دچار سردرد هستم
Now I'm starting to believe it. دارم یواش یواش قبولش میکنم.
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
narratives یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
Ackerman's function تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
iil دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
permanent آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
no show مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
bins محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bin محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
revenue tax مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
teacloth رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloths رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
redundancy بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
redundancies بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
HTTP دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
FDDI اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
grammars امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cat استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
opens سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opened سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
scratch حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
open سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
grammar امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
scratched حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
scratches حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratching حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
cats استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
I like to be friends with you. من دوست دارم با تو دوست باشم.
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
pork barrel برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
beta range حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
haze تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
invitation عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
executive information system نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
straight line coding برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
VidCap برنامه کاربردی در ویدیوی ماکروسافت برای سیستم ویندوز برای نگهداری یک رشته ویدیویی
precision استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
wiring ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
Kaleida Labs شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
invitations عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
people who live in glass houses should not throw stones <idiom> هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
labor of love <idiom> انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول
multiple استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
keystroke برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
hybrid circuit ترکیب کامپیوترهای آنالوگ و دیجیتال و قط عات برای تامین سیستم بهینه برای کار مشخص
phoneme برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا
writes حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com