Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (31 milliseconds)
English
Persian
dismissal
عزل مختومه کردن دعوی
dismissals
عزل مختومه کردن دعوی
Other Matches
dismiss
منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismissing
منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismisses
منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
pretending
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
res judicata
امر مختومه
adjudicated case
امر مختومه
restitution of conjugal rights
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
suing
دعوی کردن
quarreled
دعوی کردن
quarreling
دعوی کردن
sues
دعوی کردن
quarrel
دعوی کردن
sued
دعوی کردن
set up claim to
دعوی کردن
quarrels
دعوی کردن
quarrelling
دعوی کردن
quarrelled
دعوی کردن
sue
دعوی کردن
stet processus
گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
go to law
اقامه دعوی کردن دادخواهی کردن عارض شدن
relinquish a claim
ترک دعوی کردن
disaffirm
ترک دعوی کردن
relinquishes
ترک دعوی کردن
litigates
طرح دعوی کردن
relinquished
ترک دعوی کردن
litigating
طرح دعوی کردن
relinquish
ترک دعوی کردن
litigated
طرح دعوی کردن
to go
[fall]
together by the ears
[outdated]
<idiom>
شروع به دعوی کردن
litigate
طرح دعوی کردن
subduct
ترک دعوی کردن
lodge a complaint
اقامه دعوی کردن
pretend to
دعوی یا ادعا کردن
traversing
تکذیب کردن دعوی
traverses
تکذیب کردن دعوی
quarrels
دعوی کردن منازعه
quarreled
دعوی کردن منازعه
disclaims
ترک دعوی کردن
quarreling
دعوی کردن منازعه
disclaiming
ترک دعوی کردن
disclaimed
ترک دعوی کردن
disclaim
ترک دعوی کردن
quarrel
دعوی کردن منازعه
quarrelling
دعوی کردن منازعه
quarrelled
دعوی کردن منازعه
traverse
تکذیب کردن دعوی
traversed
تکذیب کردن دعوی
pretends
بخود بستن دعوی کردن
to pretend to wisdom
دعوی عقل یا حکمت کردن
pretending
بخود بستن دعوی کردن
pretend
بخود بستن دعوی کردن
litigating
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
bring a suit against a person
اقامه دعوی علیه کسی کردن
bring an action against someone
علیه کسی اقامه دعوی کردن
to start quarrelling
<idiom>
شروع به دعوی کردن
[اصطلاح روزمره]
lodge a complaint against someone
علیه کسی اقامه دعوی کردن
litigates
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigate
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
to square up
خود را آماده کردن
[برای دعوی یا حمله]
processes
جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
process
جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
redundancies
در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
redundancy
در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
disaffirm
دعوی سابق را به صلح ختم کردن نقض احکام صادره از دادگاهها
trover
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
compounding a felony
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
pleadings
افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
use and occupation
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
briefed
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
pretension
دعوی
pretensions
دعوی
lawsuit
دعوی
strife
دعوی
lawsuits
دعوی
quarreling
دعوی
suit at law
دعوی
quarreled
دعوی
profession
دعوی
quarrelled
دعوی
quarrelling
دعوی
quarrels
دعوی
quarrel
دعوی
professions
دعوی
claims
دعوی
claimed
دعوی
cases
دعوی
claiming
دعوی
case
دعوی
claim
دعوی
prime impression
دعوی بدوی
prime impression
دعوی ابتدایی
hearing
استماع دعوی
quitclaim
ترک دعوی
restitution of conjugal rights
دعوی تمکین
lis mota
شروع دعوی
proceeding for damage
دعوی خسارت
claim for restitution
دعوی استرداد
issue
موضوع دعوی
ancillary suit
دعوی طاری
jactitation
دعوی دروغ
remedy sought by plaintiff
خواسته دعوی
jactation
دعوی دروغ
relinquishment of a claim
ترک دعوی
issued
موضوع دعوی
vexatious action
دعوی ایذائی
admissible case
دعوی مسموع
parties of dispute
اصحاب دعوی
hearings
استماع دعوی
object of claim
خواسته دعوی
personal action
دعوی شخصی
opponents
طرف دعوی
counterclaim
دعوی متقابل
opponent
طرف دعوی
personal action
دعوی منقول
party to a suit
طرف دعوی
nullity proceeding
دعوی بطلان
possessory action
دعوی مالکیت
counter claim
دعوی متقابل
acquittance
ترک دعوی
cross action
دعوی متقابل
disclaimers
ترک دعوی
disclaimer
ترک دعوی
mertis of the case
ماهیت دعوی
acquittance
سندترک دعوی
criminal action
دعوی جزایی
post litem motam
پس از طرح دعوی
parties to a dispute
اصحاب دعوی
desistement
انصراف از دعوی
pleas
پاسخ دعوی
plea
پاسخ دعوی
the litigants
طرفین دعوی
cases
دعوی مورد
cases
دعوی مرافعه
subject of debate
موضوع دعوی
substituted service
اوراق دعوی
case
دعوی مورد
case
دعوی مرافعه
suits
خواستگاری دعوی
litigation
دعوی قضایی
suit
خواستگاری دعوی
parties
اصحاب دعوی
claimants
اصحاب دعوی
pretension
دعوی خودفروشی
bringing an action
اقامه دعوی
litigation
ترافع دعوی
initiating proceedings
اقامه دعوی
suited
خواستگاری دعوی
pretensions
دعوی خودفروشی
cause of claim
منشاء دعوی
splitting a cause of action
تجزیه دعوی
waiving a claim
اسقاط دعوی
desistement
ترک دعوی
civil action
دعوی مدنی
set off
دعوی متقابل
s.c
همان دعوی
right of action
حق اقامه دعوی
litigant
طرف دعوی
relinquishment of a claim
اسقاط دعوی
withdrawal of a case
استرداد دعوی
issues
موضوع دعوی
litigants
اصحاب دعوی
retraxit
استرداد دعوی
hypothetical case
دعوی فرضی
security for costs
تامین هزینه دعوی
replevin
دعوی اعاده مالکیت
real action
دعوی غیر منقول
action in personam
دعوی بر علیه شخص
pleas in bar
مدافعات مسقط دعوی
right of action
حق طرح دعوی در دادگاه
prima facie case
دعوی قابل طرح
sounding in damages
دعوی خسارت مستدل
querela
دعوی مطروح در محکمه
quitclaim
سند ترک دعوی
right of action
حق طرح دعوی دردادگاه
taxation of costs
ارزیابی هزینههای دعوی
secta
ادله خواهان دعوی
possessory action
دعوی اعاده مالکیت
prima facie case
دعوی قابل استماع
obiter dictum
خارج از موضوع دعوی
litigable
قابل طرح دعوی
civil action
دعوی مدنی یا حقوقی
seduction
دعوی فریب و اغوا
judge advocate
اقامه کننده دعوی
evidance in substanttiation of claims
ادله اثبات دعوی
bills
گزارش جریان دعوی
lose the case
محکوم شدن در دعوی
parties
متداعیین اطراف دعوی
bill
گزارش جریان دعوی
libllant
خواهان یا شاکی دعوی افترا
action in rem
دعوی بر علیه عین مال
jactitation of marriage
دعوی دروغ نسبت به زناشویی
non suit
ترک دعوی به وسیله خواهان
venue
محل وقوع جرم یا دعوی
venues
محل وقوع جرم یا دعوی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com