Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 206 (13 milliseconds)
English	Persian
press	عصاره گرفتن
presses	عصاره گرفتن
extract	عصاره گرفتن
extracted	عصاره گرفتن
extracting	عصاره گرفتن
extracts	عصاره گرفتن
Other Matches
emulsioning	عصاره
extracted	عصاره
emulsions	عصاره
distillate	عصاره
emulsion	عصاره
extract	عصاره
extracting	عصاره
emulsioned	عصاره
extracts	عصاره
extraction	عصاره
juicer	عصاره گیر
extraction	عصاره گیری
sapped	عصاره خون
juice	عصاره شربت
juices	عصاره شربت
saps	عصاره خون
sap	عصاره خون
extract	عصاره گیری
sapper	عصاره گیر
extract	عصاره جوهر
decoction	عصاره گیری
extracted	عصاره جوهر
extracted	عصاره گیری
sappers	عصاره گیر
extracting	عصاره جوهر
extracting	عصاره گیری
extracts	عصاره جوهر
extracts	عصاره گیری
gentian bitter	عصاره جنتیانا
thridacium	عصاره کاهو
thridace	عصاره کاهو
emulsification	عصاره گیری
emulsion lubricant	روغن عصاره
extract of rhubard	عصاره ریوند
limes	عصاره لیموترش اهک
lime	عصاره لیموترش اهک
emulsifiable	قابل عصاره گیری
maple syrup	عصاره یا شیره افرا
acetum	استخراج عصاره ازگیاهان دارویی
maple syrup	عصاره افرا [غذا و آشپزخانه]
distillation	شیره کشی عصاره گیری
wolf's bane	تاج الملوک اقونیطون عصاره اقونیتون
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
inclasp	در بر گرفتن
puddle	گل گرفتن
puddles	گل گرفتن
resume	از سر گرفتن
hold	گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
to catch on	گرفتن
infold	در بر گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
to draw back	پس گرفتن
catch	گرفتن
indwell	جا گرفتن
resumed	از سر گرفتن
capture	گرفتن
capturing	گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
to break in	گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
captures	گرفتن
get at	گرفتن
to call back	پس گرفتن
getting	گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
accompany	دم گرفتن
accompanies	دم گرفتن
resumes	از سر گرفتن
holds	گرفتن
resuming	از سر گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
acquiring	گرفتن
acquires	گرفتن
acquire	گرفتن
accompanied	دم گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
cease	گرفتن
retaking	پس گرفتن
overtake	گرفتن
pushing	گرفتن
to get at	گرفتن
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
overtaken	گرفتن
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
overtakes	گرفتن
seize	گرفتن
wed	گرفتن
raclaim	پس گرفتن
retrieve	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
break out	در گرفتن
seizes	گرفتن
seized	گرفتن
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
to get used to	خو گرفتن [به]
take	گرفتن
takes	گرفتن
ceases	گرفتن
to hunt out	گرفتن
retakes	پس گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
blind	گرفتن
blinded	گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
retreat	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
obturate	گرفتن
ceasing	گرفتن
blinds	گرفتن
ceased	گرفتن
gets	گرفتن
recapture	پس گرفتن
skim	کف گرفتن از
situates	جا گرفتن
situate	جا گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
deglutinate	گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
skim	گرفتن کف
skimmed	کف گرفتن از
reclaims	پس گرفتن
skimmed	گرفتن کف
skims	کف گرفتن از
situating	جا گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
recaptures	پس گرفتن
reclaim	پس گرفتن
recapturing	پس گرفتن
detracts	گرفتن
resumption	از سر گرفتن
nails	گرفتن
nailed	گرفتن
nail	گرفتن
detracted	گرفتن
detract	گرفتن
wive	زن گرفتن
skims	گرفتن کف
to take a wife	زن گرفتن
encumber	گرفتن
encumbered	گرفتن
encumbering	گرفتن
unsay	پس گرفتن
tong	گرفتن
to take up	گرفتن
withdraw	پس گرفتن
withdraws	پس گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
to shut off	را گرفتن
renovating	از سر گرفتن
accustoms	خو گرفتن
lute	گل گرفتن
lutes	گل گرفتن
accustoming	خو گرفتن
detracting	گرفتن
catch on	گرفتن
adeem	پس گرفتن
accustom	خو گرفتن
encumbers	گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
fleas	کک گرفتن
flea	کک گرفتن
receives	گرفتن
grab	گرفتن
retaken	پس گرفتن
grabbed	گرفتن
disesteem	کم گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
cork	گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
corks	گرفتن
false grip	گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
retake	پس گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com