English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English Persian
swagger cane عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
Other Matches
cookies فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود
cookie فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
well paid employees میگیرند
dye wood چوبی که ازان رنگ میگیرند
constant displacement pump پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
santonin جوهر کرم که از تخم درمنه میگیرند
orchil رنگ قرمز یا بنفشی که ازگلسنگ میگیرند
men سربازان
the rank and file سربازان
leakages مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
fustic یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
leakage مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
sheep hook عصای
flowchart template یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
draftees سربازان وفیفه
service club باشگاه سربازان
troop housing کوی سربازان
campoo اردوی سربازان
paratroops سربازان چترباز
arranged marriage ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
coracles یکجورکرجی که ازجگن یا بیدساخته دورانرا چرم یامشمع میگیرند
coracle یکجورکرجی که ازجگن یا بیدساخته دورانرا چرم یامشمع میگیرند
crutch عصای زیربغل
bamboo عصای خیزران
tipstaff عصای سرفلزی
crutches عصای زیربغل
batons عصای افسران
baton عصای افسران
crook عصای سرکج
bourdon عصای زوار
crooks عصای سرکج
scepter عصای سلطنتی
crooking عصای سرکج
caduceus عصای چاووش
bamboos عصای خیزران
divining rod عصای اب یاب
tip staff عصای سر فلزی
the rod of moses عصای موسی
sceptres عصای سلطنتی
sceptre عصای سلطنتی
scepters عصای سلطنتی
pigstick عصای دکل
the staff of old age عصای پیری
trooped عده سربازان استواران
troop عده سربازان استواران
soldier's deposits حسابهای پس انداز سربازان
to drill soldiers سربازان رامشق دادن
trooping عده سربازان استواران
troops افراد قسمتها سربازان
conscript army ارتش سربازان وفیفه
tunics کت کوتاه سربازان انگلیس
tunic کت کوتاه سربازان انگلیس
squad room اطاق خواب سربازان
to send soldiers into the streets سربازان را به خیابانها فرستادن
filler weld جوشهائیکه درگوشه تماس دو نقطه جوش شونده قرار میگیرند
staddle عصای زیر بغل
crozier عصای اسقفی یاکشیشی
crosier عصای اسقفی یاکشیشی
sceptered دارای عصای سلطنتی
alpenstock عصای قدیمی کوهنوردی
to take counsel of one'spillow شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
revolves گردش کردن
revolved گردش کردن
circulates گردش کردن
circulated گردش کردن
to take a stroll گردش کردن
take a walk گردش کردن
to make an excursion گردش کردن
excurse گردش کردن
promenade گردش کردن
to be in a whirl گردش کردن
perambulate گردش کردن در
perambulated گردش کردن در
perambulates گردش کردن در
perambulating گردش کردن در
promenades گردش کردن
circulate گردش کردن
revolve گردش کردن
to go for a stroll گردش کردن
roved گردش کردن
rove گردش کردن
roams گردش کردن
roaming گردش کردن
roves گردش کردن
roamed گردش کردن
ganders : گردش کردن
roam گردش کردن
itinerate گردش کردن
gander : گردش کردن
fugues قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
slot machine ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
fugue قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
slot machines ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
soldier's manual ائین نامه راهنمای سربازان
The soldiers died from illness and hunger. سربازان از گرسنگی و بیماری مردند.
tridentate نیزه سه شاخه عصای سه دندانه
trident نیزه سه شاخه عصای سه دندانه
stilt چوب پا عصای زیر بغل
stilts چوب پا عصای زیر بغل
malacca cane عصای چوب خیز ران
boot خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
to consult one's pillow هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
to take a walk گردش کردن یا رفتن
ambush مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushing مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushes مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushed مخفی گاه سربازان برای حمله
to cry wolf too often کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
noil خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
plegaphonia گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
walk گردش کردن پیاده رفتن
to go for a spin با خودرو گردش کوتاهی کردن
movement گردش جابجا کردن تحرک
walked گردش کردن پیاده رفتن
walks گردش کردن پیاده رفتن
equation of exchange همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
caduceus [عصای بلند بالدار با دو مار بزرگ در اطرافش]
imposition of hands هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
wheat germ گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
shadow RAM ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
to have a look round [around] the shops [British E] برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
constitutionalize برای بهداشت مزاج گردش کردن
to have a look round [around] the stores [American E] برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to go places گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]
sailwing هواپیمایی که بالهای ان تنهادرصورت وجود باد نسبی شکل و برش نمای یک ایرفویل را به خود میگیرند
write protect قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
cannon fodder [soldiers pointlessly and unscrupulously sacrificed] خوراک توپ [سربازان بیهوده و بی وجدانه قربانی شده]
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
divining rod میله یا عصای مخصوص کشف اب ومواد معدنی درزمین
parallelling بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
kermit پروتکل ارسال فایل هنگام بار کردن داده با مودم
parallelled بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleling بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleled بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallels بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallel بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
emergency establishment تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
fugal وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
war head قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
trip سفر کردن گردش کردن
trips سفر کردن گردش کردن
tripped سفر کردن گردش کردن
hard hyphen خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
anchor block بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
paddocks منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
paddock منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
interlap چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
half area محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
nuncupative will در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
electronic قلم یا عصای نوری قلمی که برای رسم روی جدول گرافیکی به کارمی رود
write خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
writes خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
demonetization سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
cyclotron دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
exiguity کوچکی
littleness کوچکی
smallness کوچکی
pettiness کوچکی
tininess کوچکی
write black printer چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
innovation theory ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
emigration درون کوچکی
head switching فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
smoke test بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
war crimes اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
cumuli ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumulus ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
overlay بخش کوچکی از برنامه
(not a) ghost of a chance <idiom> حتی یک شانس کوچکی
epsilon مقدار کوچکی از هر چیز
detail بخش کوچکی از یک شرح
overlaying بخش کوچکی از برنامه
microcephalia سر کوچکی جمجمه کوچک
overlays بخش کوچکی از برنامه
detailing بخش کوچکی از یک شرح
lock on قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
he has a small p in shimran او ملک کوچکی درشمیران دارد
cards قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
parcel دسته قطعه کوچکی از زمین
parcels دسته قطعه کوچکی از زمین
card قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
landaulet n گردونه کوچکی که پوششی دارد
puniness تازه کاری جوانی کوچکی
dollies چرخ کوچکی شبیه قرقره
lobular شبیه قطعه کوچکی از چیزی
dolly چرخ کوچکی شبیه قرقره
plucked عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucks عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
pluck عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucking عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
unpainted spot تکه رنگ نشده هنگام رنگ کردن
active list فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
vestry نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
kit or kit violon ویولون کوچکی که پیشترهااموزگاران رقص می نواختند
vestries نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
demonetization خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
leprechaun جن کوچکی که هرکس انراگرفتارمیساخت گنجهای نهفته راپیدامیکرد
slabs گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
racket ball گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com