English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (7 milliseconds)
English Persian
glossopharyngeal nerve عصب زبانی- حلقی
nervus glossopharyngeus عصب زبانی- حلقی
Search result with all words
glossopharyngeal زبانی حلقی
Other Matches
ldl یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد
pharyngeal حلقی
pharyngal حلقی
aspirating حلقی
aspirate حلقی
aspirates حلقی
faucial حلقی
faucal حلقی
guttural حلقی
oesophageal گلویی حلقی
rhiopharyngeal بینی حلقی
aspirant حروف حلقی
aspirants حروف حلقی
labiovelar حرف حلقی وشفوی
barylalia گفتار بیخ حلقی
adenoid عظم لوزهء حلقی گرفتگی بینی
aspirate حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirating حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirates حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
abusiveness بد زبانی
by word of mouth زبانی
glottic زبانی
nuncupative زبانی
by word of mounth زبانی
by parol زبانی
bilingual دو زبانی
oral زبانی
orals زبانی
verbal زبانی
linguiform زبانی
linguistically زبانی
linguistic زبانی
trilingual سه زبانی
orally زبانی
vivas voce زبانی
glossal زبانی
nuncupatory زبانی
monolingual یک زبانی
viva voce زبانی
lip deep زبانی
lingual زبانی
monnolingual یک زبانی
vivas voce زبانی شفاها`
volubility چرب زبانی
zubenelgenubi زبانی جنوبی
to fix a language زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن
spiel چرب زبانی
vocabular زبانی شفاهی
unction چرب زبانی
to fling d. بد زبانی کردن
sublingual زیر زبانی
professed love دوستی زبانی
nuncupate زبانی گفتن
lingulate زبانی شکل
knowledge of a language دانستن زبانی
lapsus linguae لغزش زبانی
dumb language زبان بی زبانی
polyglot چند زبانی
chattiness بلبل زبانی
bradyglossia کندگویی زبانی
polyglots چند زبانی
aphthongia لالی زبانی
spiel چرب زبانی کردن
to nuncupate a will زبانی وصیت کردن
lingual حرف زبانی یا ذو لفی
lingual letters or linguals حروف زبانی یا ذولقی
lispling تکلم نوک زبانی
abusive بد زبانی تجاوز به عصمت
flippancy بی ملاحظگی چرب زبانی
tongu praxia کنش پریشی زبانی
glibness چرب و نرم تر زبانی
grammatical error اشتباه دستور زبانی
acclamation اخذ رای زبانی
glibly ازروی چرب زبانی
retrolingual واقع در پشت زبان پس زبانی
lisps نوک زبانی صحبت کردن
lisp نوک زبانی صحبت کردن
lisped نوک زبانی صحبت کردن
lard ارایش دادن چرب زبانی
lisping نوک زبانی صحبت کردن
hard sell فروشندگی باچرب زبانی وفشار
illinois test of psycholinguistic ازمون تواناییهای زبانی- روانی ایلینوی
to butter somebody up برای کسی چرب زبانی کردن
to schmooze somebody برای کسی چرب زبانی کردن
to translate something [from/into a language] برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
to translate something [from/into a language] ترجمه [نوشتنی] کردن چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
diachronic تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
catechetical مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
naturals زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
natural زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
lingua زبان یا عضو زبانی شکل اصطلاحات خاص
metalanguage زبانی که یک زبان برنامه نویسی را شرح میدهد
vdl زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
transliteration نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
native زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
natives زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
source language 1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
coaxes نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxing نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxed نوازش کردن چرب زبانی کردن
coax نوازش کردن چرب زبانی کردن
reply [answer] پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
querying زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
query زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
queries زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queried زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
alpha librae زبانی جنوبی کفه جنوبی
beta librae کفه شمالی زبانی شمالی
to pick up a language. <idiom> زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com