Total search result: 201 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
contralateral muscles |
عضلات مقابل |
|
|
Other Matches |
|
tetany |
کزاز عضلات |
relaxation |
شل کردن عضلات |
catalepsy |
جمود عضلات |
skeletal muscles |
عضلات مخطط |
flabby |
دارای عضلات شل |
dystaxia |
رعشه عضلات |
antigravity muscles |
عضلات ضد گرانش |
contralateral muscles |
عضلات مخالف |
vaginismus |
گرفتگی عضلات مهبل |
ligamentary |
مربوط به رباط عضلات |
vaginism |
گرفتگی عضلات مهبل |
guiding |
عضلات کمکی مجاور |
systremma [leg cramps] |
گرفتگی عضلات پا [پزشکی] |
cramp in the leg |
گرفتگی عضلات پا [پزشکی] |
cramp in the calf |
گرفتگی عضلات پا [پزشکی] |
charleyhorse [American] [colloquial] |
گرفتگی عضلات پا [پزشکی] |
Firm muscles ( flesh ) . |
عضلات (گوشت ) محکم |
charley horse [American] [colloquial] |
گرفتگی عضلات پا [پزشکی] |
kymograph |
انقباض عضلات و غیره |
extrinsic eye muscles |
عضلات برون چرخشی چشم |
hamstrung |
عضلات عقب ران زردپی |
tics |
انقباض غیر عادی عضلات |
tic |
انقباض غیر عادی عضلات |
pleurodynia |
درد پهلوو عضلات سینه |
pleuralgia |
درد پهلوو عضلات سینه |
catalepsy |
تصلب وسخت شدن عضلات |
hamstring |
عضلات عقب ران زردپی |
hamstringing |
عضلات عقب ران زردپی |
abasia |
عدم همکاری عضلات محرکه |
hamstrings |
عضلات عقب ران زردپی |
sweeney |
ازکار افتادگی یا فلج عضلات کتف |
sweeny |
از کار افتادگی یا فلج عضلات کتف |
neuromuscular |
وابسته باعصاب و عضلات عصبی و عضلانی |
cramp |
گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد |
cramps |
گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد |
muscle bound |
دارای عضلات سفت وسخت غیر قابل ارتجاع |
knee flexion and extension machine |
دستگاه بدن سازی برای تقویت عضلات ساق پا |
bronchial asthma |
تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود |
parkinsonism |
اختلال مزمن عصبی که با سختی عضلات بدن ولرزش مشخص میشود |
achalasia |
عدم انبساط عضلات مجاری بدن و باقی ماندن انها در حال انقباض دائم |
titles |
مقابل |
title |
مقابل |
opposed |
مقابل |
versus |
در مقابل |
at the front <adv.> |
در مقابل |
as opposed to |
در مقابل |
vis a vis |
مقابل |
vis-a-vis |
مقابل |
opposites |
مقابل |
versus prep |
در مقابل |
at the fore <adv.> |
در مقابل |
in front <adv.> |
در مقابل |
anti |
در مقابل |
in consideration of |
در مقابل |
in the front <adv.> |
در مقابل |
fore <adv.> |
در مقابل |
at front <adv.> |
در مقابل |
as compared to |
در مقابل |
opposite |
مقابل |
counterpart |
نقطه مقابل |
alternative hypothesis |
فرضیه مقابل |
water resistance |
مقاومت در مقابل اب |
in comparison to [compared with] |
در قبال [در مقابل] |
anti thesis |
وضع مقابل |
respondent |
طرف مقابل |
counterparts |
نقطه مقابل |
counterpoint |
نقطه مقابل |
respondents |
طرف مقابل |
from opposite directions |
از دو طرف مقابل |
off |
مقابل عازم |
obverse |
طرف مقابل |
on payment |
در مقابل وجه |
opposed piston engine |
موتورپیستون مقابل |
counterweight |
وزنه مقابل |
counterweights |
وزنه مقابل |
inverse |
برعکس مقابل |
contrary |
مقابل خلاف |
point-blank |
مقابل هدف |
orientated |
هدف مقابل |
dead against |
درست مقابل |
opposite the house |
مقابل خانه |
counter weight |
وزنه مقابل |
point blank |
مقابل هدف |
release documents against |
واگذاری اسناد در مقابل |
wear resistance |
مقاومت در مقابل سایش |
countering |
مقابل دستگاه شمارنده |
counter |
مقابل دستگاه شمارنده |
opposit stroke pistons |
پیستون مقابل گرد |
passing on the oath to the other party |
رد قسم به طرف مقابل |
countered |
مقابل دستگاه شمارنده |
light resistance |
مقاومت در مقابل نور |
laws versus tendencies |
قوانین در مقابل تمایلات |
kukutsu dachi |
ایستادن در مقابل حریف |
cash against documents |
پول در مقابل اسناد |
boring stay |
قسمت ساکن مقابل |
torsional rigidity |
استحکام در مقابل پیچش |
documents against payment |
اسناد در مقابل پرداخت |
drip proof enclosure |
حفافت در مقابل ریزش اب |
antipode |
نقطهء مقابل یا متقاطر |
sonnal deung |
مقابل تیغه دست |
flood protection |
حفافت در مقابل طغیان |
equity versus efficiency |
برابری در مقابل کارائی |
front wall |
دیوار مقابل اسکواش |
shell proof |
مقاوم در مقابل گلوله |
aboral |
نقطه مقابل دهان |
windproof |
مقاوم در مقابل باد |
hard |
سخت در مقابل نرم |
rivaling |
طرف مقابل دعوا |
rivaled |
طرف مقابل دعوا |
rival |
طرف مقابل دعوا |
block |
دفاع در مقابل ابشار |
blocked |
دفاع در مقابل ابشار |
blocks |
دفاع در مقابل ابشار |
mouses |
مقابل حساسیت Mouse |
driveway |
راه مقابل خانه |
caps |
در مقابل حالت کوچک |
forwarded |
حرکت به جلو یا مقابل |
rivalled |
طرف مقابل دعوا |
forward |
حرکت به جلو یا مقابل |
mouse |
مقابل حساسیت Mouse |
harder |
سخت در مقابل نرم |
hardest |
سخت در مقابل نرم |
capitals |
در مقابل حالت کوچک |
rivalling |
طرف مقابل دعوا |
rivals |
طرف مقابل دعوا |
rebellion |
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه |
coefficient of drag |
ضریب مقاومت در مقابل حرکت |
than <conj.> |
از [در مقابل] [پس از صفت عالی افضل] |
payment against a draft |
پیش پرداخت در مقابل برات |
d/p |
تحویل اسناددر مقابل پرداخت |
stenothermy |
کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت |
denial operations |
عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن |
fascia plate |
تابلوی مقابل دریک وسیله |
flame safety |
ایمنی در مقابل شعله اتش |
insolation |
در مقابل اشعه افتاب قراردادن |
impluse response |
رفتار در مقابل فشار ضربهای |
exorable |
قابل تحریک در مقابل التماس |
rebellions |
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه |
thermostability |
قابلیت استحکام در مقابل حرارت |
notche sensitivity index |
ضریب حساسیت در مقابل شیار |
actinautographic |
دارای حساسیت در مقابل نور |
abneural |
واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب |
sheet down |
ثابت کردن بادبان در مقابل باد |
to backtrack <idiom> <verb> |
نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف] |
socage |
سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت |
stances |
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف |
fin de non recevoir |
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل |
would just as soon <idiom> |
توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری |
stance |
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه |
bullets |
در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط |
stances |
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه |
to row back <idiom> <verb> |
نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف] |
adjacent |
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است |
relicta verificatione |
تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان |
stance |
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف |
to row back <idiom> <verb> |
عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف] |
to backtrack <idiom> <verb> |
عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف] |
bullet |
در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط |
thermosetting |
قابل سفت شدن در مقابل حرارت |
jump height curve |
منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری |
to resist an attack |
در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن |
ballooner |
بادبان مثلثی شکل در مقابل باد |
documents aganist acceptance |
تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی |
balloon jib |
بادبان مثلثی شکل در مقابل باد |
soccage |
سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت |
midcourt |
منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب |
slides |
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته |
vertical angles |
گوشههای روبروی تارک زوایای مقابل به راس |
slide |
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته |
cold wet clothing |
لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت |
thermoplasticity |
قابلت ارتجاع یا نرمش پذیری در مقابل حرارت |
streamline |
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند |
audible |
تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف |
forecourt |
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل |
bomb proof |
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد |
service line |
حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش |
streamlining |
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند |
streamlines |
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند |
soil shear strength |
قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان |
troop safety |
حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی |
speeds |
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش |
speeding |
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش |
forecourts |
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل |
speed |
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش |
to make a goal |
توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن |
fastness of bleaching |
ثبات رنگی در مقابل مواد سفید کننده |
survivability |
قابلیت مقاومت در مقابل دشمن توان زندگی |
projection of a point |
خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د |
warned protected |
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی |
color fastness |
درجه و میزان ثبات رنگ در مقابل نور و شستشو |
play footsie <idiom> |
از زیرمیز با پا عضوی از بدن شخص مقابل را لمس کردن |
shut out <idiom> |
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن |
peine for et dure |
مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی |
half |
دیسک درایویی که مقابل آن نیمی از حالت استاندارد باشد. |
royalties |
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد |
royalty |
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد |
gutters |
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل |
sheets |
طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد |
sheet |
طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد |
gutter |
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل |