Dictiornary-Farsi | عضو جمعیت کوکلس کلان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 180 (2 milliseconds)

English	Persian
ku kluxer	عضو جمعیت کوکلس کلان


Other Matches

malthusian theory of population	فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
immense	کلان
macro	کلان
hugeous	کلان
decuman	کلان
cyclopean	کلان
massive	کلان
cyclopian	کلان
huge	کلان
galactic	کلان
massively	کلان
metropolis	کلان شهر
metropolises	کلان شهر
macro economics	اقتصاد کلان
macro model	الگوی کلان
macro stage	مرحله کلان
macro variables	متغیرهای کلان
macroclimate	کلان اقلیم
macroeconomics	اقتصاد کلان
mass consumption	مصرف کلان
macrophage	کلان خوار
elephantine	کلان ستبر
macrogamete	کلان گانه
megapolis	کلان شهر
macroeconomic issues	مسائل اقتصاد کلان
macroplanning	برنامه ریزی کلان
macroeconomic issues	بحثهای اقتصاد کلان
macro dynamic model	الگوی کلان پویا
macroeconomic policies	سیاستهای اقتصاد کلان
macro	کلان درشت دستور
macroeconomic goals	اهداف اقتصاد کلان
macroeconomic theories	نظریههای اقتصاد کلان
titanic	غول اسا خیلی کلان
hush ship	کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
society	جمعیت
societies	جمعیت
population [pop.]	جمعیت
gregariously	با جمعیت
thickly populated	پر جمعیت
gangs	جمعیت
gang	جمعیت
corteges	جمعیت
cortege	جمعیت
desolate	بی جمعیت
throngs	جمعیت
thronging	جمعیت
heap	جمعیت
thickly peopled	پر جمعیت
many peopled	پر جمعیت
herds	جمعیت
herding	جمعیت
herded	جمعیت
herd	جمعیت
densely populated	پر جمعیت
full of life	پر جمعیت
over peopled	پر جمعیت
thinly populated	کم جمعیت
populace	جمعیت
heaps	جمعیت
heaping	جمعیت
bodle	جمعیت
thronged	جمعیت
throng	جمعیت
mobbed	جمعیت
thins	کم جمعیت
thinnest	کم جمعیت
thinners	کم جمعیت
press	جمعیت
thin	کم جمعیت
mobbing	جمعیت
thinned	کم جمعیت
demos	جمعیت
army	جمعیت
armies	جمعیت
mobs	جمعیت
mob	جمعیت
gaggles	جمعیت
companies	جمعیت
company	جمعیت
crowds	جمعیت
rabble	جمعیت
population	جمعیت
populations	جمعیت
presses	جمعیت
gaggle	جمعیت
crowd	جمعیت
bikes	انبوه جمعیت
population explosion	انفجار جمعیت
population density	تراکم جمعیت
population distribution	توزیع جمعیت
bike	انبوه جمعیت
optimum population	حد مطلوب جمعیت
population growth	رشد جمعیت
population inversion	وارونگی جمعیت
to the cheers of [the crowd]	با تشویق [جمعیت]
population structure	ساخت جمعیت
the total population	همه جمعیت
population structure	ترکیب جمعیت
sparse population	جمعیت کم یا پراکنده
stationary population	جمعیت ثابت
the crowd scattereal	جمعیت متفرق شد
underpopulation	کمبود جمعیت
urban population	جمعیت شهری
working population	جمعیت شاغل
young population	جمعیت جوان
people	تن [جمعیت شهری]
overpopulation	اضافه جمعیت
demotic distribution	توزیع جمعیت
demographic transition	گذار جمعیت
demographer	جمعیت شناس
demography	جمعیت شناسی
aging population	جمعیت سالمند
multitudes	جمعیت کثیر
multitude	جمعیت کثیر
populated	جمعیت دار
settled	جمعیت دار
demography	جمعیت نگاری
peoples	جمعیت قوم
peopled	جمعیت قوم
social	جمعیت دوست
peopling	جمعیت قوم
ruck	جمعیت وازدحام
people	جمعیت قوم
depopulation	تخلیه جمعیت
rucks	جمعیت وازدحام
knight errantry	جمعیت سلحشوران
habitancy	جمعیت سکنه
habitance	جمعیت سکنه
depopulating	کم جمعیت کردن
depopulates	کم جمعیت کردن
depopulate	کم جمعیت کردن
depopulated	کم جمعیت کردن
zero population growth	رشد جمعیت صفر
flocking	جمعیت دسته پرندگان
A big crowd gathered.	جمعیت انبوهی جمع شد
The police held the crowd back.	پلیس جمعیت را عقب زد
gregarious	جمعیت دوست گروه جو
demography	علم جمعیت شناسی
party	دسته متشکل جمعیت
flocked	جمعیت دسته پرندگان
demography	مطالعه مهاجرت جمعیت
gang	جمعیت تشکیل دادن
flock	جمعیت دسته پرندگان
gangs	جمعیت تشکیل دادن
population planning	برنامه ریزی جمعیت
templar	عضو جمعیت فراماسون
flocks	جمعیت دسته پرندگان
gregariously	از روی جمعیت دوستی
populate	دارای جمعیت کردن
populates	دارای جمعیت کردن
birth rates	ضریب افزایش جمعیت
populating	دارای جمعیت کردن
birth rate	ضریب افزایش جمعیت
doubling time of population	زمان دو برابر شدن جمعیت
There were teeming ( surging) crowds outside the entrance of the theatre house .	دم در سینما جمعیت موج می زند
the t. population	کلیه جمعیت همه مردم
slum	محلات پر جمعیت وپست شهر
slums	محلات پر جمعیت وپست شهر
group	جمعیت گروه بندی کردن
the total population	تمامی نفوس کلیه جمعیت
groups	جمعیت گروه بندی کردن
The crowd was pressing against the gate .	جمعیت به درورودی فشار می دادند
She lost her husband in the crowd .	شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
There were some angry looks in the crowd .	قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
to crowd out	ازتنگی جایابسیاری جمعیت بیرون کردن
A big crowd surged into the streets.	جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
hidden momentum of population growth	به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
demand factors	جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
conurbation	[ناحیه پر جمعیت پر از شهرک و شهر بزرگ]
He forced his way thru the crowd .	بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
grey friar	عضو جمعیت راهبان یادرویشان فرقه فرانسیس مقدس
bluestockings	منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
bluestocking	منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
pareto distribution	در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
hidden momentum of population growth	نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
town fog	نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
edict of emancipation	فرمانی که به تاریخ سوم مارس 1681 به وسیله الکساندر دوم امپراطور روسیه صادر و به موجب ان به "سرفها" یعنی ثلث جمعیت روسیه که فاقدازادی واقعی بودند
dynamic condition	شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
malthusian law of population	نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد