English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
sclav ect عضو نژادی که شامل مردم خاوراروپاباشد
Other Matches
democracies مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
popular مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscites مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscite مردم خواست رای قاطبه مردم
to never let yourself get to thinking like them <idiom> نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
ethnic نژادی
ethnicity نژادی
racial نژادی
phyletic نژادی
racially نژادی
eugenics به نژادی
ethnical نژادی
populations تعداد مردم مردم
population تعداد مردم مردم
racialism تبعیضات نژادی
racial prejudice پیشداوری نژادی
racial unconscious ناهشیار نژادی
racial prejudice تعصب نژادی
multiracial چند نژادی
segregation تبعیض نژادی
interracial بین نژادی
racial segregation تفکیک نژادی
racism تبعیض نژادی
racialism خصوصیات نژادی
racial memory حافظه نژادی
gerontomorphosis پیر نژادی
ethnocentric طرفداربرتری نژادی
interrace بین نژادی
color line مانع نژادی
eugenic وابسته به به نژادی
racial discrimination تبعیض نژادی
phylogeny تکامل نژادی
abyssinian نژادی از گربه
miscegenation زناشویی میان نژادی
linebreed اصلاح نژادی کردن
phylogenetic وابسته به تکامل نژادی
immunogenetics مبحث مصونیت نژادی
phylogenic وابسته به تکامل نژادی
shropshire نژادی از گوسفند بی شاخ انگلیسی
segregate تبعیض نژادی قائل شدن
teutonism عقیده برتری نژادی المان
phylogeny تاریخ نژادی جانور یا گیاه
desegregated تفکیک نژادی را فسخ کردن
white supremacist طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
desegregates تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregating تفکیک نژادی را فسخ کردن
segregates تبعیض نژادی قائل شدن
segregating تبعیض نژادی قائل شدن
desegregate تفکیک نژادی را فسخ کردن
strain صفت موروثی خصوصیت نژادی
racy دارای صفات اصلی و نژادی
strains صفت موروثی خصوصیت نژادی
eugenic از نژاد یانسب خوب اصلاح نژادی
manifest destiny لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
africander اروپایی نژادی که درافریقای جنوبی زاده شد
dysgenics مبحث مطالعه فساد نسل وتباهی نژادی
cacogenesis فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
Racial prejudice prevails in some countries. دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
inviable عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
pelasgic نام نخستین نژادی که دریونان و جزیرههای خاورمدیترانه ساکن شدند
lore فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
karakul کاراکول [نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
racism اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
polymeric دارای ذرات وترکیبات متعدد ومشابه چند نژادی چند رگه
incrossbreed تولید شده در اثر امیزش نژاد امیزش نژادی کردن
gametophyte گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
including شامل
sweeping شامل
containing شامل
self inclusive شامل
covering شامل
far-reaching شامل
in شامل
inclusive شامل
comprising شامل
in- شامل
Inc شامل
embrace شامل بودن
butyric شامل کره
embracing شامل بودن
embraces شامل بودن
excluding شامل نشدن
bimillenary شامل دوهزار
comprises شامل بودن
ineligible شامل نشدنی
engird شامل بودن
retrospect شامل گذشته
includable شامل کردنی
inclusive or یای شامل
embraced شامل بودن
includible شامل کردنی
engirdle شامل بودن
comprise شامل بودن
comprised شامل بودن
butyraceous شامل کره
trinomial شامل سه نام
do with <idiom> شامل شدن
apply شامل شدن
applies شامل شدن
applying شامل شدن
encompasses شامل بودن دربرگرفتن
encompassed شامل بودن دربرگرفتن
exclusive آنچه شامل نمیشود
ex post facto شامل اصول گذشته
encompass شامل بودن دربرگرفتن
intraspecies شامل گروه بخصوصی
plenaries شامل تمام اعضاء
plenary شامل تمام اعضاء
inclusive or gate دریچه یای شامل
over all شامل همه چیز
encompassing شامل بودن دربرگرفتن
intraspecific شامل گروه بخصوصی
excludes شامل نشدن یا جداشدن
exclude شامل نشدن یا جداشدن
exclusion عمل شامل نشدن
exhaustive شامل تمام جرئیات
retroact شامل گذشته شدن
across the board شامل تمام طبقات
terraqueous شامل خشکی ودریا
echaustive شامل همهء جزئیات
intergeneric بین انواع نژادی بین طبقهای
toffee اب نبات شامل شکر زردوشیره
contain شامل بودن خودداری کردن
contained شامل بودن خودداری کردن
contains شامل بودن خودداری کردن
retroactively چنانکه شامل گذشته شود
toffees اب نبات شامل شکر زردوشیره
toffy اب نبات شامل شکر زردوشیره
apodeictic شامل یا مستلزم بیان حقیقت
tenementary شامل ملک استیجاری اپارتمانی
tetraethyl شامل چهاردسته اتیل در هرملکول
tetrahydrate ترکیب شیمیایی شامل چهارمولکول اب
Is breakfast included? آیا شامل صبحانه هم میشود؟
all round کاملا شامل هر چیز یا هرکس
interfaces که شامل : کانال ورودی /خروجی
interface که شامل : کانال ورودی /خروجی
fullest کامل یا شامل همه چیز
full کامل یا شامل همه چیز
thetical وابسته به یا شامل پایان نامه
thetic وابسته به یا شامل پایان نامه
entails شامل بودن فراهم کردن
gnomic شامل پند و ضرب المثل
entailed شامل بودن فراهم کردن
entail شامل بودن فراهم کردن
defensive منطقه دفاعی شامل دروازه
apodictic شامل یا مستلزم بیان حقیقت
with average شامل خسارات خصوصی وجزئی
entailing شامل بودن فراهم کردن
english sonnet غزل انگلیسی که شامل دوازده سطراست
applying درخواست کردن شامل حال بودن
except مکان دهی و ادغام شامل نیست
applies درخواست کردن شامل حال بودن
interactive قالبها و خصوصیات فرد را شامل میشود
apply درخواست کردن شامل حال بودن
bumf اسناد شامل اطلاعات دستورالعمل چیزی
motorola سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
turkic زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
twinkle box دستگاه ورودی شامل حس کنندههای نوری
turki زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
this proverb is not a to him این مثل شامل حال اونیست
population [pop.] مردم
public مردم
folk مردم
folks مردم
peopling مردم
the people مردم
peoples مردم
peopled مردم
people مردم
the deaf مردم کر
entablature قسمتی از سر ستون که شامل کتیبه وگلویی است
interfaith شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
interactive سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
inclusive چیزی هک در میان چیز دیگر شامل شود
storewide شامل تمام موجودی انبار یاتمام فروشگاه
adders وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
alphanumeric صفحه کلیدی که شامل حروف و اعداد است
subtend در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن
leg side قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
retrospectively چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
adder وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
foundation اسکلت اصلی فرش [شامل تار و پود]
scope محدوده مقادیر که یک متغیر میتواند شامل شود
cpu بخش اصلی CPU شامل ALU واحد کنترل
lipid مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
lipide مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
triathlon مسابقه سه گانه بین زنان شامل دو 001 متر
distance medley دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
Is mileage included? آیا شامل مایل مسافت پیموده شده هم میشود؟
the offscourings humanity مردم پست
the old مردم سالخورده
the public عموم مردم
all men کلیه مردم
citizenry مردم تبعیت
canaille مردم پست
the multitude توده مردم
the million توده مردم
the many بیشتر مردم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com