Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
boxman
عضو هیئت تعیین کننده محل افتادن توپ
Other Matches
air transport allocations board
هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
award
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awards
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
board of inspection and survey
هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
combined communication board
هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
designative
اشاره کننده تعیین کننده
indicating
تعیین کننده
crucially
تعیین کننده
determinant
تعیین کننده
determinative
تعیین کننده
determinants
تعیین کننده
crucial
تعیین کننده
crucial experiment
ازمایش تعیین کننده
determining tendency
گرایش تعیین کننده
determinants
عامل تعیین کننده
form determinant
تعیین کننده شکل
rorschach determinant
تعیین کننده رورشاخ
dream determinant
تعیین کننده رویا
determinant
عامل تعیین کننده
electroscope
تعیین کننده برق
oddsmaker
تعیین کننده امتیاز
coefficient of determination
ضریب تعیین کننده
presidium
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
commitment board
هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
laser disignator
تعیین کننده هدف لیزری
rate determining step
مرحله تعیین کننده سرعت
authenticator
تعیین کننده سیستم نشانی
driving range
علامت تعیین کننده فاصله ها
command destruct signal
علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
fault localization apparatus
دستگاه تعیین کننده محل خطا
doppler radar
رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
gyroscopes
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
range markers
علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
words of limitation
الفاظ تعیین کننده سهم هرکس در سند
gyroscope
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
boarded
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardrooms
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardroom
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
board
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
panels
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
localizer
انتن سمت نما یا تعیین کننده محل هواپیما نسبت به مسیرباند فرود
judicature
هیئت دادرسان هیئت قضاوت
petty jury
هیئت داوری هیئت قضات
panelist
عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
policy maker
سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
pile height
ارتفاع پرز
[این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
cartel
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
to fall on ones knees
بیرون افتادن بلابه افتادن
marker
تعیین کننده شاخص هدف شاخص
markers
تعیین کننده شاخص هدف شاخص
defferential assets
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
authentication
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
combat resolution
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
locate
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
radar locating
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
astronomy
هیئت
configuration
هیئت
guize
هیئت
commissioning
هیئت
commission
هیئت
confranternity
هیئت
corps
هیئت
configurations
هیئت
panel
هیئت
committees
هیئت
panels
هیئت
attitude
هیئت
committee
هیئت
attitudes
هیئت
commissions
هیئت
running fix
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
legislative body or assembly
هیئت مققنه
expeditions
هیئت اعزامی
board
هیئت کمیسیون
faculties
هیئت علمی
expedition
هیئت اعزامی
faculty
هیئت علمی
juries
هیئت منصفه
configurations
هیئت پذیری
staff
اعضاء هیئت
configuration
هیئت پذیری
diplomatic mission
هیئت سیاسی
staffs
اعضاء هیئت
constituency
هیئت موسسان
astronomy
هیئت استرونومی
boarded
هیئت کمیسیون
jury
هیئت منصفه
council ot ministers
هیئت وزراء
jury
هیئت داوران
boarded
هیئت ژوری
staffed
اعضاء هیئت
constituencies
هیئت موسسان
executive
هیئت رئیسه
astronomy
علم هیئت
executives
هیئت رئیسه
board
هیئت ژوری
juries
هیئت داوران
bar
هیئت وکلاء
military comission
هیئت نظامی
instituted
هیئت شورا
bureau
هیئت اداری
bureaus
هیئت اداری
hue
هیئت منظر
committee
هیئت یا کمیته
institutes
هیئت شورا
committees
هیئت یا کمیته
instituting
هیئت شورا
political mission
هیئت سیاسی
physique
ترکیب هیئت
hues
هیئت منظر
institute
هیئت شورا
format
قالب هیئت
military body
هیئت نظامی
directorates
هیئت رئیسه
directorate
هیئت رئیسه
economic commission
هیئت اقتصادی
legislatures
هیئت مقننه
legislature
هیئت مقننه
formats
قالب هیئت
astronomically
مطابق هیئت
physiques
ترکیب هیئت
professoriat
هیئت استادان
bars
هیئت وکلاء
trial jury
هیئت منصفه
board of direcotors
هیئت مدیره
board of directers
هیئت مدیره
board of directors
هیئت مدیره
board of trade
هیئت بازرگانی
governing bodies
هیئت حاکمه
governing body
هیئت حاکمه
collegium
هیئت یا کمیته
commissioning
هیئت مامورین
petty jury
هیئت منصفه
commission
هیئت مامورین
deputations
هیئت نمایندگی
commissioner
عضو هیئت
top drawer
هیئت حاکمه
knightage
هیئت شوالیه ها
commissions
هیئت مامورین
departments
قسمت هیئت
deputation
هیئت نمایندگی
department
قسمت هیئت
commissioners
عضو هیئت
panels
هیئت تشک پالان
cabinets
هیئت وزرا اطاقک
companies
دسته هیئت بازیگران
backbencher
عضو هیئت قانونگذاری
directorate
هیئت مدیره ستادی
cabinets
کابینه هیئت دولت
directorates
هیئت مدیره ستادی
panel
هیئت تشک پالان
company
دسته هیئت بازیگران
cabinet
هیئت وزرا اطاقک
jurors
عضو هیئت منصفه
masked ball
رقص با هیئت مبدل
juror
عضو هیئت منصفه
backbenchers
عضو هیئت قانونگذاری
assembly
هیئت قانون گذاری
masked balls
رقص با هیئت مبدل
electorate
هیئت انتخاب کنندگان
electorates
هیئت انتخاب کنندگان
cabinet
کابینه هیئت دولت
editorial staff
هیئت مدیره یانویسنده
delegacy
نماینده هیئت نمایندگان
astronomically
از روی علم هیئت
special jury
هیئت منصفه مخصوص
transmuting
تغییر هیئت دادن
transmutes
تغییر هیئت دادن
transmuted
تغییر هیئت دادن
constellation
هیئت صورت فلکی
white hall
هیئت حاکمه انگلیس
chief executive officer
[CEO]
[American E]
رئیس هیئت مدیره
directors
عضو هیئت مدیره
president of the board
[ American E]
رئیس هیئت مدیره
director
عضو هیئت مدیره
chairman of the board
[of directors/managers]
رئیس هیئت مدیره
constellations
هیئت صورت فلکی
assize
هیئت قضات یا منصفه
grand juries
هیئت منصفه عالی
missionary
وابسته به هیئت اعزامی
military body
هیئت رئیسه نظامی
to be masked
تدیل هیئت دادن
transmute
تغییر هیئت دادن
missionaries
وابسته به هیئت اعزامی
grand jury
هیئت منصفه عالی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com