Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
proletary |
عضو پست ترین گروه مردم مزدور پست |
|
|
Other Matches |
|
squadron |
دستهای از مردم گروه هواپیما |
lot |
گروه [توده] از مردم یا چیزها |
squadrons |
دستهای از مردم گروه هواپیما |
mob law |
قانونی که توده و گروه مردم وضع و اجرا نمایند |
interactive |
ارتباط بین یک گروه از مردم با وسایل ارتباطی مختلف |
grubbed |
مزدور نویسنده مزدور |
grub |
مزدور نویسنده مزدور |
grubs |
مزدور نویسنده مزدور |
pack |
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع |
packs |
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع |
end |
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD |
ended |
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD |
ends |
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD |
nethermost |
پایین ترین زیر ترین |
carried |
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود |
carries |
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود |
carry |
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود |
carrying |
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود |
democracy |
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم |
democracies |
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم |
popular |
مردم پسند و مناسب حال مردم |
plebiscites |
مردم خواست رای قاطبه مردم |
plebiscite |
مردم خواست رای قاطبه مردم |
combat resolution |
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم |
to never let yourself get to thinking like them <idiom> |
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره] |
court rug |
فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.] |
beach group |
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی |
commodity groups |
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی |
beach party |
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل |
stipendiaries |
مزدور |
mercenaly |
مزدور |
hireling |
مزدور |
barrator |
مزدور |
hirelings |
مزدور |
hackney |
مزدور |
stipendiary |
مزدور |
freelance |
مزدور |
home rule |
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم |
mercenaries |
سرباز مزدور |
hatchet man |
ادمکش مزدور |
foreign volunteer |
[سرباز] مزدور |
sellsword |
[سرباز] مزدور |
hit men |
آدمکش مزدور |
journeyman |
کارگر مزدور |
hacks |
نویسنده مزدور |
hacked |
نویسنده مزدور |
hack |
نویسنده مزدور |
hatchet man |
تروریست مزدور |
hatchet men |
ادمکش مزدور |
hatchet men |
تروریست مزدور |
fiddler |
ویولون زن مزدور |
fiddler |
کمانچه زن مزدور |
fiddlers |
ویولون زن مزدور |
fiddlers |
کمانچه زن مزدور |
devil |
نویسنده مزدور |
mercenary |
سرباز مزدور |
hessian |
ادم مزدور |
crowder |
کمانچه زن مزدور |
crowder |
ویولون زن مزدور |
galley slave |
مزدور زحمتکش |
huckster |
ادم مزدور |
hucksters |
ادم مزدور |
helped |
نوکر مزدور |
devils |
نویسنده مزدور |
journey man |
کارگر مزدور |
help |
نوکر مزدور |
helps |
نوکر مزدور |
journeymen |
کارگر مزدور |
hit man |
آدمکش مزدور |
beadsman |
فاتحه خوان مزدور |
pensionary |
حقوق بگیر مزدور |
gallowglass |
دستهای سرباز مزدور |
population |
تعداد مردم مردم |
populations |
تعداد مردم مردم |
civil reserve air fleet |
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند |
task component |
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است |
framing |
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد |
clean up party |
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب |
countervailing power |
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید |
task force |
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی |
task forces |
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی |
kaldor criterion |
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی |
amphibious task group |
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی |
landing group |
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن |
stables |
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان |
stable |
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان |
hordes |
گروه بیشمار گروه |
horde |
گروه بیشمار گروه |
backmost |
پس ترین |
undermost |
زیر ترین |
arrant |
بدنام ترین |
undermost |
پایین ترین |
nethermost |
پست ترین |
drier |
: خشک ترین |
most significant |
پراهمیت ترین |
eldest |
مسن ترین |
topmost |
اعلی ترین |
driest |
خشک ترین |
rearmost |
عقب ترین |
downmost |
پایین ترین |
rightmost |
راست ترین |
lowest |
پایین ترین |
backmost |
عقب ترین |
bottommost |
پایین ترین |
furthest |
پیشرفته ترین |
aftmost |
عقب ترین |
proto |
مهم ترین |
more like;most like |
شبیه ترین |
westernmost |
غربی ترین |
least significant |
کم اهمیت ترین |
lowermost |
پایین ترین |
midmost |
میان ترین |
middlemost |
میان ترین |
leftmost |
سمت چپ ترین |
most important <adj.> |
مهم ترین |
first and foremost <adv.> |
پیش ترین |
hindmost |
عقب ترین |
meritorious |
شایسته ترین |
lower most |
پایین ترین |
best |
عظیم ترین |
lattermost |
پست ترین |
lattermost |
عقب ترین |
foremost |
پیش ترین |
battery of tests |
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد |
full-back |
عقب ترین بازی کن |
lsb |
کم اهمیت ترین بیت |
neap tide |
پائین ترین جزر و مد |
ticked |
سخت ترین مرحله |
innermost |
داخلی ترین دراعماق |
easternmost |
شرقی ترین نقطه |
eastermost |
شرقی ترین نقطه |
best |
شایسته ترین پیشترین |
ticks |
سخت ترین مرحله |
tick |
سخت ترین مرحله |
top flight |
اعلی ترین مرتبه |
most significant bit |
با ارزش ترین بیت |
least significant bit |
کم اهمیت ترین بیت |
full-backs |
عقب ترین بازی کن |
most significant digit |
با اهمیت ترین رقم |
most significant digit |
با ارزش ترین رقم |
most significant bit |
با اهمیت ترین بیت |
bottom price |
پائین ترین قیمت |
least significant digit |
کم اهمیت ترین رقم |
aftermost |
عقب ترین واپسین |
neap |
خفیف ترین جزر و مد |
tenth rate |
از پایین ترین جنس |
next |
نزدیک ترین پس ازان |
heartstring |
عمیق ترین احساسات دل |
tenth rate |
پایین ترین درجه |
royal road |
اسان ترین راه |
primitive data type |
ساده ترین شکل داده |
fullback |
جای عقب ترین بازی کن |
last |
پایین ترین درجه یا مقام |
lasts |
پایین ترین درجه یا مقام |
admiral |
عالی ترین افسرنیروی دریایی |
exosphere |
خارجی ترین لایه اتمسفر |
admirals |
عالی ترین افسرنیروی دریایی |
lasted |
پایین ترین درجه یا مقام |
curtal step |
پایین ترین پله پلگان |
combat resolution |
پایین ترین رده رزمی |
upmost |
عالی ترین بالاترین درجه |
Put your warmest clothes on . |
گرم ترین لباسهایت را تن کرد |
sternmost |
عقب ترین قسمت کشتی |
thermosphere |
خارجی ترین لایه اتمسفر |
main battle tank |
قوی ترین تانک رزمی |
culminant |
درمرتفع ترین موضع کامل |
curtail step |
پایین ترین پله پلگان |
troposphere |
پایین ترین بخش اتمسفر |
lower high water |
پایین ترین پیشرفت اب دریا |
least common multiple |
کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی] |
subcutis |
عمیق ترین قسمت زیر پوست |
bellies |
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری |
belly |
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری |
supremum |
کوچک ترین کران بالا [ریاضی] |
least upper bound [lub, LUB] |
کوچک ترین کران بالا [ریاضی] |
lowest common multiple [LCM] |
کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی] |
least common multiple |
کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی] |
master tooth |
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت |
master pick |
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت |
This is the easisrt way. |
این آسان ترین راه است |
heart strings |
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل |
next of kin |
نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل |
lower low water |
پایین ترین پست رفت اب دریا |
last but not least <idiom> |
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین |
bottom |
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن |
smallest common multiple |
کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی] |
bottoms |
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن |
lowest common multiple |
کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی] |
skirting armor |
ضخیم ترین قسمت زره تانک |
least developed countries |
پائین ترین کشورهای در حال توسعه |
best seller |
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب |
greatest common divisor [gcd] |
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی] |
greatest common divisor |
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی] |
aftermost |
نزدیکترین دگل عقب کشتی پست ترین |
best-sellers |
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب |
water collecting sump |
پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود |
best-seller |
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب |
rock bottom |
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت |
rock-bottom |
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت |
white wool |
[مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ] |