Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
polymorph
عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
Other Matches
wight
موجود زنده
organisms
ترکیب موجود زنده
being
موجود زنده شخصیت
biogenic
موجد موجود زنده
organism
ترکیب موجود زنده
hydrotaxis
واکنش موجود زنده نسبت به اب
taxis
واکنش موجود زنده در برابرگرایش
symbiont
موجود زنده اجتمای یا همزی
biont
واحد مستقل موجود زنده سلول
abiogenesis
ایجاد موجود زنده از موادبی جان
gamodeme
نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
metabolism
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
metabolisms
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
current ratio
نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
transmigration
حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
proprioceptive
تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
share
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shares
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shared
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
vivisect
موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
implied malice
سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
victualling bill
پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
subject to being unsold
فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
interlocking directorate
حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
aquatic organism
زیوسته ابزی موجود زنده ابزی
wild card
روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
opened
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opens
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
open
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
variable
ثبات یا محل ذخیره سازی که میتواند هر عدد یا حروف داشته باشد و در حین اجرای برنامه تغییر کند
variables
ثبات یا محل ذخیره سازی که میتواند هر عدد یا حروف داشته باشد و در حین اجرای برنامه تغییر کند
systems analysis
1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
adaptable organism
موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
virtual
حافظه اصلی خیالی بزرگ که با بارکردن صفخات کوچک تر از حافظه پشتیبان به حافظه موجود ایجاد میشود فقط وقتی که نیاز باشد
One day I want to have a horse of my very own.
روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
bound
موجود
existing
موجود
going
موجود
life
موجود
disposal
موجود
lives
موجود
existent
موجود
on hand
موجود
handy
موجود
handiest
موجود
handier
موجود
stock
موجود
available
موجود
extant
موجود
entity
موجود
inesse
موجود
in store
موجود
to the fore
موجود
entities
موجود
stocked
موجود
present
موجود اماده
presents
موجود اماده
spot goods
کالاهای موجود
availability
موجود بودن
presented
موجود اماده
fleet in being
ناوگان موجود
to have in stock
موجود داشتن
biotype
موجود همزیست
presenting
موجود اماده
available balance
مانده موجود
available goods
کالاهای موجود
existing circumstances
شرایط موجود
effective strength
استعدادرزمی موجود
records available
اطلاعات موجود
real
واقعی موجود
ready money
پول موجود
thing
لباس موجود
gremlins
موجود وهمی
inexistent
غیر موجود
gremlin
موجود وهمی
status quo
وضع موجود
to be there
موجود بودن
musub duchi
موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
built in
موجود در داخل چیزی
nonentity
چیز غیر موجود
nonentities
چیز غیر موجود
microorganism
موجود ذره بینی
microorganisms
موجود ذره بینی
anaerobe
موجود غیر هوازی
The root of exisiting differences.
ریشه اختلافات موجود
all available
تمام توپخانه موجود
available supply rate
نواخت اماد موجود
free
موجود در دیسک یا حافظه
freed
موجود در دیسک یا حافظه
freeing
موجود در دیسک یا حافظه
frees
موجود در دیسک یا حافظه
back order
اماد غیر موجود
on hand
وسایل موجود درانبار
clara
هدف موجود نیست
hemophile
موجود خون دوست
superman
موجود مافوق انسان
hygroscopic moisture
رطوبت موجود در هوا
undertone
ته صدا موجود در زمینه
stock accounting
حساب کالاهای موجود
undertones
ته صدا موجود در زمینه
dermatome
قسمت خارجی یک موجود
preexistent
ازلیت موجود از قبل
supermen
موجود مافوق انسان
extant
نسخهء موجود و باقی
polyembryony
موجود چند جنینی
water hardness
[میزان املاح موجود در آب]
uric
موجود در ادرار پیشابی
virtual
موجود بالقوه تقدیری
topographic map
نقشه ایکه دارای خطوط ارتفاعی باشد
solute
جسم حل شده موجود در محلول
moisture content
درصد رطوبت موجود در خاک
banshees
موجود وهمی بشکل روح
available supply rate
نواخت اماد مهمات موجود
humus
موار الی موجود در خاک
hypostasis
موجود فرضی حالت تعلیق
menu
لیستی از انتخابهای اولیه موجود
menus
لیستی از انتخابهای اولیه موجود
latent
اضافه ازفرفیت بار موجود
avaiiability
موجود بودن بدرد خوردن
banshee
موجود وهمی بشکل روح
beach reserves
ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
humidity
میزان بخار اب موجود درهوا
ammunition available supply rate
نواخت اماد مهمات موجود
ammunition in hands of troops
مهمات موجود در دست یگانها
satyr
موجود نیمه انسان ونیمه بز
satyrs
موجود نیمه انسان ونیمه بز
NO VACANCIES
اتاق خالی موجود نیست.
ubiquitous
همه جا حاضر موجود درهمه جا
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
background
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
keratin
ماده شاخی موجود در مووناخن و شاخ
backgrounds
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
zapping
حذف داده موجود در فضای کاری
zapped
حذف داده موجود در فضای کاری
preexist
ازلی بودن قبلا موجود شدن
sop
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
intravenous
موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
sops
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
zap
حذف داده موجود در فضای کاری
intravenously
موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
armaments
جنگ افزار موجود روی وسیله
armament
جنگ افزار موجود روی وسیله
zaps
حذف داده موجود در فضای کاری
radicalism
اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
sylph
روح یا موجود ساکن در هوا جن هوایی
We dont have it in stock .
این جنس موجود نیست ( نداریم )
availability edit
بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
set up
انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
There are no tickets available for tonight .
بلیط برای امشب موجود نیست
halobiont
موجود زیست کننده دراب شور
addressability
کنترل موجود روی پیکسلهای صفحه
nucleon
پروتون یا نوترون موجود درهسته اتمی
line item
اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
cybercafe
نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
acrostolium
[قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
dock warrant
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
stare decisis
قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
delivery forecast
پیش بینی اشکالات موجود درسیستم تولید
resource
تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
recombinant
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
staged crews
خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
aprFs-ski
فعالیتهای عمومی و سرگرمیهای موجود در پناهگاههای اسکی
backtab
برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
peripheral
فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی
This is the oldest Persian script in existence.
این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
To preserve the status quo .
وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
net storage
انبار بار قوال انبارهای موجود در یک شبکه
To pool resources to gether .
کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
enclave
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
enclaves
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
acronyms
کلمه ایکه از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
fixes
تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
formalism
اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
riparian law
قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
gene
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
prtsc
کلیدی که محتوای موجود روی صفحه را به چاپگر بفرستد
terpene
هیدروکربن هایی موجود در اسانس بفرمول 61H 01C
anticatalyst
مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
fix
تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
genes
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
symbion
موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
analog
مدارهای موجود در PCB برای تبدیل خروجی دیجیتال به آنالوگ
insertion loss
توجه به یک سیگنال به علت افزودن یک وسیله به کانال یا مدار موجود
window
فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
stenotherm
موجود غیر مقاون در مقابل تغییرات شدید درجه حرارت
short lot
کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
manning level
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
window
فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
parabiosis
برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
geneva stop
کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
mock-ups
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
real memory
حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
sizes
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
size
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
analogue
مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
analogues
مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
set up
برنامهای که به کاربر در تشخیص کامپیوتر یا نرم افزار موجود کمک میکند
spellcheck
بررسی صحت نوشتار کلمه با مقایسه آن با لغت نامه موجود در کامپیوتر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com