Dictiornary-Farsi | عقایدوافکار محدود محلی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
provincialism	عقایدوافکار محدود محلی


Other Matches

autonomy	استقلال محلی محدود
parochialism	محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
blit	در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt	در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
illmitable	محدود نکردنی محدود نشدنی
local procurement	تدارک محلی فراورده محلی
localism	ایین محلی علاقه محلی
weapons tight	جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
armistise	متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
local posts	پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
moderate	محدود
indefinite	نا محدود
incomprehensive	محدود
finte	محدود
limited access	محدود
moderated	محدود
moderates	محدود
limitary	محدود
ambient	محدود
moderating	محدود
indeterminable	نا محدود
limiting	محدود
incomprehensible	نا محدود
terminate	محدود
limited	محدود
terminated	محدود
terminates	محدود
lock step	محدود
limit	محدود
finite	محدود
trammel	محدود ساختن
limited power	اختیارات محدود
unbound	غیر محدود
limiter	محدود کننده
limited objective	هدف محدود
restrictive	محدود کننده
restrictive	محدود سازنده
confined	محدود شده
limiting size	اندازه محدود
straitlaced	محدود درفشار
limiting speed	سرعت محدود
limited integrator	انتگرال محدود
limited divorce	طلاق محدود
limited denied war	جنگ محدود
de escalation	محدود سازی
copyrighted	محدود به حق کپی
delimitation	محدود ساختن
bottomless	غیر محدود
controlled war	جنگ محدود
limit	محدود کردن
circumscribed amnesia	یادزدودگی محدود
finite population	جامعه محدود
finitely	بطور محدود
catathymic amnesia	یادزدودگی محدود
finite integral	انتگرال محدود
inter play	حرکت محدود
limitative	محدود کننده
delimitate	محدود کردن
limited edition	کالای محدود
qualifies	محدود کردن
qualify	محدود کردن
limited editions	فرآوردهی محدود
limited editions	کالای محدود
limited edition	فرآوردهی محدود
confined equifer	سفره محدود
limited edition	چاپ محدود
contracted	مختصر محدود
restricted	محدود الاستعمال
straightlaced	محدود درفشار
containment	محدود کردن
abound	محدود کردن
abounded	محدود کردن
abounding	محدود کردن
infinite	نا محدود بی اندازه
abounds	محدود کردن
stints	محدود کردن
stint	محدود کردن
straiten	محدود کردن
bound	مرز محدود
qualified	مقید محدود
restrainable	محدود ساختنی
qualified property	مالکیت محدود
peg down	محدود کردن
qualificatory	محدود سازنده
restricting	محدود کردن
containment	محدود نگاهداشتن
restriction	محدود کردن
restricts	محدود کردن
restrictions	محدود کردن
parochial	ناحیهای محدود
limited editions	چاپ محدود
narrow market	بازار محدود
sex limited	محدود به جنس
set out	محدود کردن
restrict	محدود کردن
current limiter	محدود کننده جریان
locals	محدود بیک محل
narrow	محدود باریک کردن
limited access road	راه با ورودی محدود
narrowest	محدود باریک کردن
blind bombing zone	منطقه بمباران محدود
incomprehensively	بطور غیرجامع یا محدود
airspace restricted area	منطقه پرواز محدود
double limiter	محدود کننده مضاعف
compass	محدود کردن فهمیدن
controlled access road	راه با ورودی محدود
narrower	محدود باریک کردن
local	محدود بیک محل
restriction	یک چیز محدود شده
restrictions	یک چیز محدود شده
partial jurisdiction	حق خود گردانی محدود
one idead	دارای فکر محدود
narrow mindedly	با فکر محدود متعصبانه
limiting factor	عامل محدود کننده
limited war	جنگ محدود وموضعی
limited liability company	شرکت با مسئوولیت محدود
mans	شبکه با گسترده محدود
man	شبکه با گسترده محدود
rectilineal	محدود بخطوط راست
your vocabulary is limited	شما محدود است
voltage limiter	محدود کننده ولتاژ
transfinite	خارج ازاعداد محدود
transfinite	ماوراء اعداد محدود
stenophagous	غذای محدود خوار
sinedie	تاتاریخ غیر محدود
semipermanent	دارای مدت محدود
restricted area	منطقه اتش محدود
limited liability company	شرکت با مسئولیت محدود
illimitable	نامحدود محدود نشدنی
determinative	محدود کننده صفت
diode limiter	محدود کننده دیودی
infintate	منفی و نا محدود ساختن
i/o bound	محدود به ورودی خروجی
finite element method	روش المان محدود
corporations	شرکت بامسئولیت محدود
extensive agricultuse	کشاورزی غیر محدود
narrowed	محدود باریک کردن
corporation	شرکت بامسئولیت محدود
input limiter	محدود کننده ورودی
closed	مسابقه محدود به سن یاجنس
limitary	دارای قدرت محدود
determinate	تعیین شده محدود
limited denied war	جنگ ناخواسته محدود
sympatry	هم محلی
regional	محلی
regionally	محلی
regional <adj.>	محلی
locals	محلی
local <adj.>	محلی
local line	خط محلی
occupation crossing	پل محلی
residential	محلی
autochthon	محلی
autochthonous	محلی
native	محلی
natives	محلی
vernacular	محلی
vernaculars	محلی
local	محلی
domestic	محلی
parochial	محلی
topical	محلی
open interval	فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی]
impaled	محدود کردن میله کشیدن
limitation clause	شرط محدود کردن مسئوولیت
limited access	دراری محدودیت مدارک محدود
closed interval	فاصله محدود [کراندار] [ریاضی]
impale	محدود کردن میله کشیدن
small minded	دارای ذوق واستعداد محدود
territorialization	محدود کردن بیک ناحیه
run length limited recording	ثبت محدود طول اجرا
rll	ثبت محدود طول اجرا
restrictive trade practices	روشهای محدود کردن تجارت
grid current limiting	محدود کردن جریان شبکه
metropolitan area network	شبکه گسترده در مسافت محدود.
partial jurisdiction	حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
impaling	محدود کردن میله کشیدن
impales	محدود کردن میله کشیدن
local	مربوط به سیستم با دستیابی محدود
locals	مربوط به سیستم با دستیابی محدود
copyrights	محدود شده با قوانین کپی
copyright	محدود شده با قوانین کپی
narrow	محدود کردن کوته فکر
terminate	محدود کردن خاتمه یافتن
terminated	محدود کردن خاتمه یافتن
terminates	محدود کردن خاتمه یافتن
narrowed	محدود کردن کوته فکر
narrower	محدود کردن کوته فکر
narrowest	محدود کردن کوته فکر
costumes	لباس محلی
kangoroo court	دادگاه محلی
placing	در محلی گذاردن
indigenous industries	صنایع محلی
legman	خبرنگار محلی
places	در محلی گذاردن
local group	گروه محلی
place	در محلی گذاردن
sepoy	پاسبان محلی
local area network	شبکه محلی
homebrew	بازیگر محلی