Dictiornary-Farsi | عقب افتادگی راه گریز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
leeway	عقب افتادگی راه گریز


Other Matches

retardation	پس افتادگی
enthralment	افتادگی
self effacement	افتادگی
arrearage	پس افتادگی
humility	افتادگی
languor	از پا افتادگی
lags	پس افتادگی
lagged	پس افتادگی
lag	پس افتادگی
breakdowns	از کار افتادگی
overlapping	روی هم افتادگی
prolapse	پایین افتادگی
breakdown	از کار افتادگی
prolapsus	بیرون افتادگی
banality	پیش پا افتادگی
falling of the womb	پائین افتادگی
disfigurement	از شکل افتادگی
prosiness	پیش پا افتادگی
forward slip	پیش افتادگی
disfigurements	از شکل افتادگی
social lag	پس افتادگی اجتماعی
humbly	از روی افتادگی
modestly	با افتادگی با تواضع
impaction	گیر افتادگی
omissions	از قلم افتادگی
omission	از قلم افتادگی
defeating	از شکل افتادگی
defeated	از شکل افتادگی
defeat	از شکل افتادگی
to humble oneself	افتادگی نمودن
backwardness	عقب افتادگی
retard time	عقب افتادگی
forwardness	پیش افتادگی
defeats	از شکل افتادگی
pretermission	از قلم افتادگی
disfavour	از نظر افتادگی
disfavor	از نظر افتادگی
drop out	از قلم افتادگی
disfiguration	ازشکل افتادگی
obsolescence	ازرواج افتادگی
paralysis	ازکار افتادگی
cultural lag	پس افتادگی فرهنگی
commonplaceness	پیش پا افتادگی
prolapsus	پایین افتادگی
ommission	از قلم افتادگی
lap seam	رویهم افتادگی
meekly	از روی فروتنی یا افتادگی
down time	مدت از کار افتادگی
lap	زیرکار رویهم افتادگی
lapped	زیرکار رویهم افتادگی
angle of lead	زاویه پیش افتادگی
missing parts test	ازمون افتادگی وار
lead of phase	پیش افتادگی فاز
deflections	پایین افتادگی واخمش
retard time	زمان عقب افتادگی
deflection	پایین افتادگی واخمش
lead angle	زاویه پیش افتادگی
downtime	مدت از کار افتادگی
prosaicness	پیش پا افتادگی سادگی
falling of the womb	سقوط کردن پائین افتادگی
overlap of distillat curves	رویهم افتادگی منحنیهای تقطیر
sweeney	ازکار افتادگی یا فلج عضلات کتف
one-upmanship	سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
one upmanship	سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
sweeny	از کار افتادگی یا فلج عضلات کتف
subterfuges	گریز
escapement	گریز
get away	گریز
evasions	گریز
elusion	گریز
leg bail	گریز
evasion	گریز
chevy	گریز
jink	گریز
escape	گریز
escaped	گریز
escaping	گریز
subterfuge	گریز
abscondence	گریز
allusion	گریز
escapes	گریز
allusions	گریز
lubricious	گریز پا
loop	گریز
misogynist	زن گریز
misogynists	زن گریز
aposteophe	گریز
ineluctable	نا گریز
leakage	گریز
leakages	گریز
fly-by-night	شب گریز
flight	گریز
elopement	گریز
elopements	گریز
desertion	گریز
digression	گریز
scampering	گریز
scampered	گریز
scuttles	گریز
scampers	گریز
side step	گریز
scuttling	گریز
scuttle	گریز
metabasis	گریز
truancy	گریز
loop hole	گریز
scamper	گریز
scuttled	گریز
esc	کاراکتر گریز
escape character	کاراکتر گریز
Luddites	پیشرفت گریز
escape clause	شرط گریز
eludible	قابل گریز
escape charaoter	دخشه گریز
dodage	گریز با توپ
glycophyte	نمک گریز
loup	گریز خیززدن
corticofugal	قشر گریز
contrifuge	گریز از مرکز
escape code	رمز گریز
escape convention	قرارداد گریز
to give leg	گریز زدن
fugue reaction	واکنش گریز
to run off	گریز زدن
velocity of escape	سرعت گریز
escapist	گریز گرای
escapist	گریز گرایانه
misogynous	متنفر از زن زن گریز
escapists	گریز گرایانه
Luddite	پیشرفت گریز
evasible	گریز زدنی
prison breaker	زندان گریز
parthian shaft or shot	جنگ و گریز
escapists	گریز گرای
parthian shaft or shot	تیرهنگام گریز
escape velocity	سرعت گریز
ineludible	گریز ناپذیر
negative movement reflex	بازتاب گریز
to put by	گریز زدن
evade	گریز از دشمن
drives	گریز پا به توپ
drive	گریز پا به توپ
escape	گریز فرار
getaways	گریز فرار
escaped	گریز فرار
getaway	گریز فرار
running fight	جنگ و گریز
escapes	گریز فرار
escaping	گریز فرار
unsociable	مردم گریز
loopholes	راه گریز
evaded	گریز از دشمن
evades	گریز از دشمن
evading	گریز از دشمن
guy	فرار گریز
guys	فرار گریز
evasion	گریز زنی
inescapable	گریز نا پذیر
evasions	گریز زنی
loophole	راه گریز
misanthropes	مردم گریز
apostrophize	گریز زدن
centrifugal	مرکز گریز
loss	گریز سقوط
misanthrope	مردم گریز
dodges	گریز زدن
centrifuge	مرکز گریز
dodged	گریز زدن
centrifuges	مرکز گریز
unsocial	مردم گریز
dodge	گریز زدن
misanthrope	انسان گریز
misanthropes	انسان گریز
centrifugal	گریز از مرکز
flight	عزیمت گریز
dodging	گریز زدن
centrifugal	گریز از مرکزی
hit-and-run	جنگ و گریز
hit and run	جنگ و گریز
eccentricity	گریز از مرکز غرابت
eccentricities	گریز یا خروج از مرکز
eccentricity	گریز یا خروج از مرکز
eccentricities	گریز از مرکز غرابت
stand-off	سرد گریز کردن
stand off	سرد گریز کردن
car chase	تعقیبو گریز با اتومبیل
song and dance	توضیح گریز آمیز
ultracentrifuge	فرا مرکز گریز
to play the truant	ازاموزشگاه گریز زدن
centrifugal force	نیروی مرکز گریز
stand-offs	سرد گریز کردن
circle dodge	گریز از حریف در مسیرمنحنی
glycophyte	گیاه نمک گریز
contrifugal force	نیروی گریز از مرکز
escaped	جان بدربردن گریز
centrifugal acceleration	شتاب گریز از مرکز
escapes	جان بدربردن گریز
escaping	جان بدربردن گریز
centrifugal force	نیروی گریز از مرکز
eccentric disc	صفحه گریز از مرکز

leeway

عقب افتادگی راه گریز