English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
rest and recuperation عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
Other Matches
half area محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
rallied تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
leave area منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
dwellings پیاده شدن برای استراحت
bucket step فیکس کردن پا برای استراحت
dwelling پیاده شدن برای استراحت
constructive school credit بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
change up جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change of pace جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
operating strenght پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
truces وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truce وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
blockhouse ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
manning the rail گماردن پرسنل به دور ناو یاوسیله برای انجام تشریفات
coffee break تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
lounging اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
technical escort پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
staffing guide کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
satyagraha اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
It's to take away. برای بردن است.
laughter مسابقه اسان برای بردن
pantechnicon van یکجوربارکش برای بردن اثاثیه
serves گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
serve گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
sinking line نخی برای فرو بردن زیر اب
match point اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
importing بردن محصولات به کشوری برای فروش
imported بردن محصولات به کشوری برای فروش
match points اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
laparotomy شکافتن شکم برای پی بردن به بیماری
import بردن محصولات به کشوری برای فروش
served گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
rallying points محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying point محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
polyonging بکار بردن چند نام برای یک چیز
polyonymy بکار بردن چند نام برای یک چیز
fin جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
fins جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
make something out <idiom> ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
tumbrel or bril ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
resupply تجدید اماد تجدید تدارکات
herbicides عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
dipsey sinker نوعی وزنه برای فرو بردن قلاب ماهیگیری
herbicide عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
cool out راه بردن اسب برای خشک شدن عرق
to offshore something چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
mirror writing shadow reading کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
world bank بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
bombed out تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bomb تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombs تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
lift بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
salomon damper خفه کن دینامیکی برای بالانس میل لنگ و از بین بردن نیرهای نوسانی
lifted بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
walking ring پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
long shot شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
personnel پرسنل
staffs پرسنل
staffed پرسنل
staff پرسنل
imbibed تحلیل بردن فرو بردن
imbibes تحلیل بردن فرو بردن
imbibing تحلیل بردن فرو بردن
to push out پیش بردن جلو بردن
imbibe تحلیل بردن فرو بردن
adjutant general دایره پرسنل
cadre پرسنل پیمانی
cadres پرسنل پیمانی
intransit strenth پرسنل سیال
complement پرسنل سازمانی
complemented پرسنل سازمانی
complements پرسنل سازمانی
trooped پرسنل دار
complementing پرسنل سازمانی
troop پرسنل دار
trooping پرسنل دار
crewing پرسنل ناو
crews پرسنل ناو
personnel officer افسر پرسنل
permanent party پرسنل دایمی
operating personnel پرسنل فعال
ship's company پرسنل ناو
turout تجمع پرسنل
all hands کلیه پرسنل
crew پرسنل ناو
shipmate پرسنل هم ناو
crewed پرسنل ناو
operations personal پرسنل عملیات
station complement پرسنل خدماتی پایگاه
proceed time زمان انتقال پرسنل
evacuees پرسنل تخلیه شده
nonoperating strength پرسنل غیر فعال
administrative acceptees پرسنل پذیرفته شده
evacuee پرسنل تخلیه شده
manpower cieling سطح استعداد پرسنل
lag rate میزان کسری پرسنل
quarters محل اسایشگاه پرسنل
staff پرسنل ستاد ستادی
staffs پرسنل ستاد ستادی
service number شماره خدمتی پرسنل
staffed پرسنل ستاد ستادی
military pay order لیست حقوقی پرسنل
station complement پرسنل ثابت یک پایگاه
ration method روش تغذیه پرسنل
turout جمع شدن پرسنل
regulars پرسنل کادر منظم
regular پرسنل کادر منظم
carreer personnel پرسنل کادر ثابت
masochism لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
vacations استراحت
rehabilitation استراحت
idles استراحت
recumbency استراحت
breather استراحت
rests استراحت
idle استراحت
idled استراحت
breathers استراحت
bye استراحت
byes استراحت
relaxation استراحت
idlest استراحت
rest استراحت
vacation استراحت
yasme استراحت
airmen پرسنل نیروی هوایی هوانورد
military pay order جدول تغییرات حقوقی پرسنل
registrant پرسنل ثبت نام کننده
safeguarded مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard مامور حفافت پرسنل و یا اموال
transport area منطقه حمل و نقل پرسنل
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
sending state کشور اعزام کننده پرسنل
overhead personnel پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
enlisted personnel پرسنل سرباز و درجه دار
debarkation net پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
reimbursable personnel پرسنل حقوق بگیر نظامی
release denial جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
retrofit action بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
safeguards مامور حفافت پرسنل و یا اموال
debarkation net تور پیاده شدن پرسنل
blinds بدون دید مستقیم پرسنل
blinded بدون دید مستقیم پرسنل
blind بدون دید مستقیم پرسنل
battlefield evacuation تخلیه پرسنل اسیب دیده
airman پرسنل نیروی هوایی هوانورد
replacement factor ضریب جایگزینی پرسنل ووسایل
respite _ فاصله استراحت
rest cure معالجه با استراحت
sick leave استراحت بیماری
lie up استراحت کردن
idle period دوره استراحت
relief time زمان استراحت
meal break استراحت ناهار
relief interval استراحت متناوب
lie by استراحت کردن
lie off استراحت کردن
rest period دوره استراحت
to repose oneself استراحت کردن
resting potential پتانسیل استراحت
lie-down استراحت کردن
lie down استراحت کردن
to go to roost استراحت کردن
to retire to bed استراحت کردن
lie-down استراحت کوتاه
to rest oneself استراحت کردن
to take one's rest استراحت کردن
to pause استراحت کردن
outstretch استراحت کردن
lie down استراحت کوتاه
rest محل استراحت
quiescent point نقطه استراحت
unbuckles استراحت کردن
unbuckled استراحت کردن
rest استراحت کردن
unbuckle استراحت کردن
to rest on one's oars استراحت کردن
electrode bias ولتاژ استراحت
calm down <idiom> استراحت کردن
go to rest استراحت کردن
repose اسودگی استراحت
rests محل استراحت
rests استراحت کردن
binnacle استراحت پزشکی
surcease پایان استراحت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com