Dictiornary-Farsi | عقب مانده ذهنی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 207 (10 milliseconds)

English	Persian
mental retardation	عقب مانده ذهنی
mentally deficient	عقب مانده ذهنی
mentally retarded	عقب مانده ذهنی
mentally subnormal	عقب مانده ذهنی


Search result with all words

educable mentally retarded	عقب مانده ذهنی اموزش پذیر
low grade defective	عقب مانده ذهنی تراز پایین
trainable mentally retarded	عقب مانده ذهنی تربیت پذیر
Other Matches

idle balance	مانده راکد مانده غیرفعال
hards	پس مانده کتان یاشاهدانه پس مانده
retort residue	ته مانده یا پس مانده قرع
rinsing	پس مانده ابکشی پس مانده
residue check	بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
heuristic	ذهنی
intellectual	ذهنی
intellectuals	ذهنی
mental	ذهنی
psychic	ذهنی
psychical	ذهنی
subjective	ذهنی
imagery	تصویرسازی ذهنی
intellectuals	ذهنی روشنفکر
mental image	تصویر ذهنی
mental process	فرایند ذهنی
mental maturity	بلوغ ذهنی
mental function	کارکرد ذهنی
mentally handicapped	معلول ذهنی
mental structure	ساخت ذهنی
intellectual	ذهنی روشنفکر
mental faculty	قوه ذهنی
mental faculties	قوی ذهنی
mental set	امایه ذهنی
faculty	قوه ذهنی
faculties	قوه ذهنی
mentality	قوه ذهنی
mentalities	قوه ذهنی
bradyphrenia	کندکاری ذهنی
imbecility	کند ذهنی
heuristic learning	یادگیری ذهنی
mental ability	توانایی ذهنی
mental analysis	تحلیل ذهنی
mental confusion	گم گشتگی ذهنی
mental development	رشد ذهنی
mental growth	رشد ذهنی
mental discipline	پرورش ذهنی
intrinsic	طبیعی ذهنی
rehearsal	مرور ذهنی
unintelligence	کند ذهنی
psychogenic	موجدمحرکات ذهنی
psychological make up	نمود ذهنی
subjectivism	ذهنی گرایی
subjective equality	برابری ذهنی
images	تصویر ذهنی
stupidness	کند ذهنی
to stamp on the memory	ذهنی کردن
stupdity	کند ذهنی
to imprint on the mind	ذهنی کردن
psychgenetic	موجدمحرکات ذهنی
imaginary <adj.>	ذهنی باف
subjective utility	سودمندی ذهنی
perceptual handicap	ناتوانی ذهنی
subjective value	ارزش ذهنی
rehearsals	مرور ذهنی
image	تصویر ذهنی
subjective reality	واقعیت ذهنی
oligophrenia	عقب ماندگی ذهنی
mental subnormality	عقب ماندگی ذهنی
brain worker	کارگر ذهنی روشنفکر
hypophrenia	عقب ماندگی ذهنی
eidetic imagery	تصویر ذهنی روشن
faculty	نیروی ذهنی دانشکده
aniconia	فقدان تصویر ذهنی
faculty psychology	روانشناسی قوای ذهنی
subjectively	بطور ذهنی یا باطنی
subjective psychology	روانشناسی ذهنی گرا
connotations	توارد ذهنی معنی
connotation	توارد ذهنی معنی
noetic	ذهنی قیاس منطقی
phantasm	روح تصویر ذهنی
faculties	نیروی ذهنی دانشکده
mental retardation	عقب ماندگی ذهنی
stupidity	کند ذهنی بی علاقگی
psychologt	دانش قواوکارهای ذهنی
stupidities	کند ذهنی بی علاقگی
verbal image	تصویر ذهنی کلامی
presence of mind	حاضر ذهنی هوشیاری
mental deficiency	عقب ماندگی ذهنی
stupor	کند ذهنی گیجی
stupors	کند ذهنی گیجی
subjective scoring	نمره گذاری ذهنی
primary mental deficiency	عقب ماندگی ذهنی نخستین
psychics	دانش قوا وکارهای ذهنی
borderline mental retardation	عقب ماندگی ذهنی مرزی
secondary mental deficiency	عقب ماندگی ذهنی ثانوی
terman group test of mental ability	آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
california tests of mental maturity	ازمونهای کالیفرنیا برای بلوغ ذهنی
otis lennon mental ability test	آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
columbia mental maturity scale	مقیاس کلمبیا برای بلوغ ذهنی
otis quick scoring mental ability test	آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
psychogenesis	ایجاددر اثر فعل وانفعالات درونی منشافعالیت ذهنی روان زایش
residve	پس مانده
remanence	مانده
recrementitious	پس مانده
fag end	ته مانده
recrement	پس مانده
fag ends	ته مانده
played out	مانده
offscourings	پس مانده
orts	پس مانده
remanent	پس مانده
knub	پس مانده
tailling	پس مانده
draff	پس مانده
dreg	پس مانده
fordone	مانده
forwearied	مانده
forworn	مانده
riffraff	ته مانده
leavings	ته مانده
leavings	پس مانده
loose ends	ته مانده
loose end	ته مانده
heel tap	ته مانده
oversize materials rejects	مانده
scraps	ته مانده
scrapping	ته مانده
scrapped	ته مانده
silt	ته مانده
scrap	ته مانده
dross	پس مانده
refused	پس مانده
refuses	پس مانده
wearying	مانده
refuse	پس مانده
refusing	پس مانده
tailing	پس مانده
outworn	مانده
balances	مانده
residual	مانده
residual	ته مانده
scum	پس مانده
balance	مانده
weary	مانده
deposit	پس مانده
residue	پس مانده
picking	پس مانده
heel	پس مانده
wearied	مانده
leftover	پس مانده
residue	مانده
heels	پس مانده
residue	ته مانده
residues	ته مانده
residues	پس مانده
residues	مانده
deposits	پس مانده
leftovers	پس مانده
wearies	مانده
remainder	مانده
retarded	عقب مانده
negative balance	مانده منفی
positive balance	مانده مثبت
residue	پس مانده تقطیر
ort	پس مانده غذا
aces	ذرهای مانده
ace	ذرهای مانده
distortion factor	مانده نسبی
poor countries	عقب مانده
job lots	ته مانده انبار
excrement	پس مانده فضله
remnant	باقی مانده
remains	باقی مانده
job lot	ته مانده انبار
remnants	باقی مانده
leftover	پس مانده غذا
dregs	باقی مانده
residual magnetism	مغناطیس مانده
pitches	ته مانده تقطیر
pitch	ته مانده تقطیر
remainder	باقی مانده
the work was paralysed	کارناقص مانده
backward	عقب مانده
to knock up	مانده شدن
leftovers	پس مانده غذا
residual deviation	انحراف مانده
within an ace of	ذرهای مانده به
holdover	باقی مانده
holdovers	باقی مانده
Two more days to go before (until). . .	دوروز مانده تا ...
rejects	مانده [اجناس]
culls	مانده [اجناس]
stay behind	عقب مانده
backwards	عقب مانده
balances	مانده برابرکردن
balance	مانده برابرکردن
reflex reserve	پس مانده بازتاب
relative harmonic content	مانده نسبی
remanence	مغناطیس مانده
residual bitumen	قیر ته مانده
residual current	جریان مانده
residual discharge	تخلیه مانده
residual error	خطای مانده
residual magnetic induction	مغناطیس مانده
residual magnetization	مغناطیس مانده
residual schizophrenia	اسکیزوفرنی مانده
residual stress	تنش پس مانده
residuum	پس مانده تقطیر
extant	باقی مانده