Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
primer setback	عقب نشستن چاشنی
Other Matches
fuze	ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
flash tube	لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
first fire mixture	خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
to sit out	نشستن بیشتر نشستن از
fuzing	چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
forward seat	حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
running aground	به گل نشستن
perches	نشستن
seize	نشستن
await	نشستن
seizes	نشستن
awaited	نشستن
to lose ground	پس نشستن
awaiting	نشستن
awaits	نشستن
perched	نشستن
to take a chair	نشستن
sits	نشستن
sit	نشستن
to give ground	پس نشستن
seized	نشستن
recoiled	پس نشستن
recoiling	پس نشستن
recoils	پس نشستن
perching	نشستن
perch	نشستن
recoil	پس نشستن
capsule	چاشنی
amorce	چاشنی
capsules	چاشنی
dressings	چاشنی
seasoning	چاشنی
dressing	چاشنی
stuffing	چاشنی
igniter	چاشنی
destructor	چاشنی
safety fuze	چاشنی
salmagundi	چاشنی
fuze	چاشنی
detonator	چاشنی
detonating charge	چاشنی
detonators	چاشنی
sauces	چاشنی
sauce	چاشنی
ignitor	چاشنی
cap	چاشنی
primers	چاشنی
flavoring	چاشنی
flavorings	چاشنی
flavouring	چاشنی
lure	چاشنی
lured	چاشنی
luring	چاشنی
primer	چاشنی
flavourings	چاشنی
capped	چاشنی
lures	چاشنی
percussion caps	چاشنی
devices	چاشنی
device	چاشنی
percussion cap	چاشنی
ambushed	در کمین نشستن
subsides	فرو نشستن
give way	عقب نشستن
ground position	در خاک نشستن
throne	برتخت نشستن
ambushes	در کمین نشستن
ambush	در کمین نشستن
ambushing	در کمین نشستن
insidiate	در کمین نشستن
abate	فرو نشستن
thrones	برتخت نشستن
landing	نشستن هواپیما
setback	عقب نشستن
sprawl	پهن نشستن
sprawling	پهن نشستن
straddles	گشاد نشستن
bench	بر کرسی نشستن
strands	به گل نشستن کشتی
strand	به گل نشستن کشتی
setbacks	عقب نشستن
dwit koobi	نشستن به عقب
benches	بر کرسی نشستن
straddled	گشاد نشستن
sprawls	پهن نشستن
landings	نشستن هواپیما
straddle	گشاد نشستن
bow out	عقب نشستن
to knock back	عقب نشستن
sit up <idiom>	بیدار نشستن
sitting duck <idiom>	بی خیال نشستن
land	بزمین نشستن
land	به زمین نشستن
land	به گل نشستن کشتی
to take the wheel	پشت رل نشستن
to take ground	بخاک نشستن
to take ground	بگل نشستن
sag	فرو نشستن
to sit up	راست نشستن
hunker down	روی پا نشستن
swamp	به گل نشستن قایق
swamped	به گل نشستن قایق
swamping	به گل نشستن قایق
swamps	به گل نشستن قایق
ground	بزمین نشستن
sagged	فرو نشستن
sags	فرو نشستن
to hunker down	چمباتمه نشستن
to run aground	بگل نشستن
outsit	بیشتر نشستن از
to f. the throne	برتخت نشستن
to come to the throne	بر تخت نشستن
to a the throne	برتخت نشستن
take sanctuary	بست نشستن
suppurate	چرک نشستن
stranding	به گل نشستن کشتی
sit up	راست نشستن
rankle	چرک نشستن
rankled	چرک نشستن
rankles	چرک نشستن
rankling	چرک نشستن
to fall back	عقب نشستن
subside	فرو نشستن
to lie in w	درکمین نشستن
subsided	فرو نشستن
subsiding	فرو نشستن
to fill the chair	برکرسی نشستن
to lie in a	درکمین نشستن
igniter train	مجموعه چاشنی
igniting powder	خرج چاشنی
ignition cap	کلاهک چاشنی
blasting cap	کلاهک چاشنی
primer seat	مقر چاشنی
primer pouch	محفظه چاشنی
defusing	چاشنی کشیدن
cannon primer	چاشنی توپ
garniture	تزیین چاشنی
detonating cord	مدار چاشنی
detonation cord	فتیله چاشنی
defuses	چاشنی کشیدن
electric primer	چاشنی الکتریکی
defused	چاشنی کشیدن
flash fuze	چاشنی الکتریکی
defuse	چاشنی کشیدن
adapter booster	چاشنی خوران
seasoner	چاشنی زننده
tutti frutti	چاشنی میوهدار
destructor	چاشنی انفجاری
spices	چاشنی غذا
relished	چاشنی ذوق
garnished	چاشنی زدن
relishes	چاشنی ذوق
relishing	چاشنی ذوق
spice	چاشنی غذا
spiced	چاشنی غذا
spicing	چاشنی غذا
sauces	چاشنی زدن به
ketchup	چاشنی غذا
relish	چاشنی ذوق
primes	چاشنی گذاشتن
garnishes	چاشنی زدن
detonation cap	کلاهک چاشنی
sauce	چاشنی زدن به
garnish	چاشنی زدن
percussion caps	چاشنی ضربتی
percussion cap	چاشنی ضربتی
prime	چاشنی گذاشتن
primed	چاشنی گذاشتن
landing	بزمین نشستن هواپیما
waylay	درکمین کسی نشستن
sit out	تا پایان چیزی نشستن
waylaid	درکمین کسی نشستن
waylaying	درکمین کسی نشستن
waylays	درکمین کسی نشستن
slump test	ازمایش فرو نشستن
landings	بزمین نشستن هواپیما
stranding	به گل نشستن تصادفی کشتی
sprawl	بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sprawling	بی پروا درازکشیدن یا نشستن
beaches	بگل نشستن کشتی
sprawls	بی پروا درازکشیدن یا نشستن
beach	بگل نشستن کشتی
sit idly by <idiom>	عین ماست نشستن
to sit on the bench	روی نیمکت نشستن
beached	بگل نشستن کشتی
To come to grief. To be runied.	بخاک سیاه نشستن
flavours	چاشنی زدن به معطرکردن
garnishes	چاشنی زدن به ارایش
primming	چاشنی گذاری کردن
garnish	چاشنی زدن به ارایش
garnished	چاشنی زدن به ارایش
precussion detonator	چاشنی ضربتی یا دنگی
seasoned	دوران چاشنی زدن
primer leak	خروج گازاز ته چاشنی
primer pouch	کیف یافانوسقه چاشنی
safing	چاشنی برداری کردن
flavour	چاشنی زدن به معطرکردن
primer leak	نشد کردن چاشنی
condiment	چاشنی ادویه زدن
condiments	چاشنی ادویه زدن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com