English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
intuitionalism عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
Other Matches
intuitionism عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
dowsing rod چوبی که برخی برانندکه بوسیله ان میتوان باب یافلزات زیرزمین پ
backward chaining روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
deictic بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
free float مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
intuitivist کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
fallacy of composition استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
Funstionalism [عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
You need to take care to differentiate between facts and opinions [ differentiate facts from opinions] . شماها باید به فرق بین حقایق و نظرات توجه بکنید [حقایق را از نظرات تشخیص بدهید] .
physiocratic system روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است
functionalism عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
quantity theory of money حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
negatives سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
negative سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
DCD سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه سیگنال دریافت شده است
busier 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
requests سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
busying 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
requesting سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
request سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
receipt notification خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
renumber خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
read سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
reads سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
landscape carpet فرش دور نما [فرش چشم انداز] [عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
theory of epigensis فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
asynchronous 1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
probative حقایق فرعی
facts of life <idiom> حقایق زندگی
res gestae حقایق عینی
ultimate truths حقایق اولیه یا اصلی
a recital of all the facts شمارشی از همه حقایق
bring some new facts to light <idiom> کشف حقایق جدید
prim ry truths حقایق اولیه یانخستین
low dwon حقایق امر اصل حقیقت
americana اطلاعات و حقایق مربوط بامریکا
as much as possible هرچه میتوان
one may say میتوان گفت
subreption اختفای حقایق برای استفاده خود
blank check سندامضاء شده وبدون متن
shinplaster اسکناس کم ارزش وبدون پشتوانه
gothicize زمخت وبدون فرافت کردن
dumb show نمایش صامت وبدون حرف
may ممکن است میتوان
sure enough میتوان یقین کردکه
presumedly بجرات میتوان گفت
it is safe to say بخوبی میتوان گفت
canoe قایق باریک وبدون بادبان وسکان
clownish دارای رفتار زمخت وبدون اداب
canoes قایق باریک وبدون بادبان وسکان
inert mine مین بی اثر وبدون خرج تلاش
middlebrow شخص با سواد وبدون تحصیلات عالیه
tabula rasa فکر ساده وبدون تصور اطفال
tough minded دارای فکر خشن وبدون احساسات
syncopation رقص یا اهنگ سبک وبدون ضرب
the best thatone can do بهترین کاری که میتوان کرد
can one pass it with safety? ایا میتوان بیخطر ازانجاگذرنمود
penny bank بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
There is more to it than meets the eye. ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
dabbler دوستدارصنایع زیباکه ازروی بوالهوسی وبدون تمرکزانهارادنبال می
it may be presumed that احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
penny worth انچه برابر یک پنی میتوان خرید
he is something of a musician تا اندازهای میتوان اوراموسیقی دان شمرد
it can safely be said that... بدون ترس از اشتباه میتوان گفت که
milch cow کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
Please supply the facts relevant to the case. لطفا" حقایق ومطالبی را که با موضوع مناسبت دارد فراهم کنید
goose-step رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-steps رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-stepping رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-stepped رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
dog paddle شنای به پشت با حرکت پا وبدون بیرون امدن بازو از اب
demand deposit سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
extensiontable میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
rocking stone سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
researching توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researches توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
research توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researched توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
DSR سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
p sexual relations امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
catchall بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
provided he goes at once بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
clevis pin پینی که یک طرف ان رزوه شده و میتوان به ان مهره بست
reversible propeller ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
it is safe to say بدون ترس ازاشتباه یا اغراق گویی میتوان گفت
that fruit packs easily ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
checks حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
impulsive کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
passing lane فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
nescience اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
chiaroscuro نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود
variable sweep ایرفویلی که چنان لوله شده که میتوان زاویه سویپ ان راتغییر داد
hovercrafts رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercraft رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hyperfocal distance نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
thermoplastics پلیمرهای ساختگی که میتوان انها را به دفعات نرم کرده وبه شکل دیگری دراورد
controllable twist تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
acknowledge 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
directly مستقیما
per se مستقیما
straight مستقیما
straighter مستقیما
straightway مستقیما
at first hand مستقیما
straight out رک مستقیما
firsthand <idiom> مستقیما
forthrights مستقیما`
proximately مستقیما"
straightest مستقیما
ground adjustable propeller ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
certain برخی
cretain برخی
some برخی
several برخی از
bolts مستقیما ناگهان
bolt مستقیما ناگهان
sheer مستقیما فریف
forthright مستقیما بیمحابا
bolted مستقیما ناگهان
subsequent to [مستقیما] پس از [به دنباله]
bolting مستقیما ناگهان
intue مستقیما دریافتن
aright مستقیم مستقیما
scundine quid از برخی جهات
direct coupled مستقیما جفت شده
intuitive مستقیما درک کننده
hard مستقیما درمسیر موردنظر
harder مستقیما درمسیر موردنظر
hardest مستقیما درمسیر موردنظر
special verdict رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
inferring one thing from another استدلال
argumentation استدلال
ratiocination استدلال
argumentum استدلال
logic استدلال
argument استدلال
arguments استدلال
reasoning استدلال
source خصوصیت برخی bridge ها که
On certain considerations . طبق برخی ملاحظات
attributing در برخی سیستم عامل ها
attribute در برخی سیستم عامل ها
attributes در برخی سیستم عامل ها
schuss مستقیما ازسراشیب پایین رفتن
to come straight to the point <idiom> مستقیما [رک ] به نکته اصلی آمدن
play by ear <idiom> توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
argues استدلال کردن
reasoner استدلال کننده
proponent استدلال کننده
ratiocinator استدلال کننده
proponents استدلال کننده
thought استدلال تفکر
reasoning ability توانایی استدلال
thoughts استدلال تفکر
acatalepsia استدلال پریشی
logical reasoning استدلال منطقی
ratiocinate استدلال کردن
arguing استدلال کردن
paralogia استدلال پریشی
affective reasoning استدلال عاطفی
analogical reasoning استدلال قیاسی
adducible قابل استدلال
analogical reasoning استدلال سنجشی
argued استدلال کردن
argue استدلال کردن
reasoning test ازمون استدلال
paralogism استدلال غلط
syllogistic reasoning استدلال قیاسی
inductive reasoning استدلال استقرایی
idoliom استدلال غلط
discursively ازروی استدلال
reasons استدلال کردن
idolism استدلال غلط
reason استدلال کردن
deductive reasoning استدلال قیاسی
circular reasoning استدلال دوری
sections بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
section بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
O.K. در برخی سیستم ها به کار می رود
glue sniffing بو کردن برخی از انواع چسب
ARQ قابل استفاده در برخی مودم ها
over the falls مستقیما روی انحنای موج شکننده
straight off مستقیما درجلو موج روبه ساحل
theorized استدلال نظری کردن
notionalist هواخواه استدلال نظری
objection مخالفت استدلال مخالف
analogist قیاس و استدلال کننده
theorist طرفدار استدلال نظری
theorists طرفدار استدلال نظری
theorises استدلال نظری کردن
devil's advocate <idiom> [ارائه استدلال مخالف]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com