Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
feminism
عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
Other Matches
feminism
عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
without distinction of sex
بدون تبعیض جنسی اززن ومرد
mr. and mrs billiards
بیلیارد کیسه دار بین زن ومرد که زن ازادی ضربه دارد
isonomy
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
partiality
طرفداری
siding
طرفداری
one sidedness
طرفداری
favoritism
طرفداری
favouritism
طرفداری
sidings
طرفداری
one tideness
طرفداری
partisanship
طرفداری
adhesion
طرفداری
devotion
طرفداری
equalness
برابری
evenness
برابری
iso quant
برابری
equities
برابری
equivalents
برابری
isogony
برابری
equalization
برابری
rivalship
برابری
conformation
برابری
equivalent
برابری
coequality
برابری
par
برابری
equality
برابری
parallelism
برابری
equation
برابری
equations
برابری
equity
برابری
inequalities
نا برابری
inequality
نا برابری
owelty
برابری
comparisons
برابری
parity
برابری
comparison
برابری
biases
طرفداری تعصب
germanism
طرفداری از المان
to stand for
طرفداری کردن از
he sided with us
طرفداری از ما کرد
side
طرفداری کردن از
growthmanship
طرفداری ازرشد
bias
طرفداری تعصب
sides
طرفداری کردن از
advocate
طرفداری کردن
take the part of
طرفداری کردن
party spirit
طرفداری حزبی
prelatism
طرفداری ازمتران ها
counterbalanced
برابری کردن
coeternity
برابری درابدیت
homology
همسانی برابری
counterbalance
برابری کردن
ties
رابطه برابری
tie
رابطه برابری
musicality
برابری با موسیقی
musicalness
برابری با موسیقی
commensuteness
برابری دراندازه
manifoldness
چند برابری
subjective equality
برابری ذهنی
exchange parity
برابری ارز
oneness
برابری وحدت
equal gate
دریچه برابری
counterbalances
برابری کردن
equality ciroui
مدار برابری
gold parity
برابری طلا
equal sign
علامت برابری
accommodation coefficient
ضریب برابری
To take someones side . To side with someone.
از کسی طرفداری کردن
advocating
طرفداری کردن حامی
advocated
طرفداری کردن حامی
advocates
طرفداری کردن حامی
unprejudiced
بدون تبعیض یا طرفداری
favor
طرفداری مرحمت کردن
favour
همراهی یا طرفداری کردن با
favouring
طرفداری مرحمت کردن
favouring
همراهی یا طرفداری کردن با
favours
طرفداری مرحمت کردن
proslavery
طرفداری از برده فروشی
royalism
طرفداری از رژیم سلطنتی
libertarianism
طرفداری از ازادی فردی
respect of persons
طرفداری و واهمه از کسان
favoring
طرفداری مرحمت کردن
favour
طرفداری مرحمت کردن
to take the p of a person
ازکسی طرفداری کردن
favoring
همراهی یا طرفداری کردن با
favours
همراهی یا طرفداری کردن با
favored
همراهی یا طرفداری کردن با
favors
طرفداری مرحمت کردن
favors
همراهی یا طرفداری کردن با
favored
طرفداری مرحمت کردن
equal sacrifice theory
نظریه برابری فداکاری
purchasing power parity
برابری قدرت خرید
equipollence
برابری درمعنی یاقوه
counterweigh
پارسنگ برابری کردن با
feminism
برابری طلبی زنان
par of exchange
نرخ برابری ارز
par value of currencies
نرخ برابری اسعار
modernness
برابری بااصول امروزی ها
isopolity
برابری در حقوق سیاسی
exchange parity
نرخ برابری ارز
equity versus efficiency
برابری در مقابل کارائی
to make odds even
نا برابری ها را از میان بردن
exchange rate parity
نرخ برابری ارز
phonetioist
طرفداری املای مطابق صدا
with out any p to
بدون هیچ طرفداری ازاو
partook
بهره داشتن طرفداری کردن
pan americanism
طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
sectionalism
طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
emulating
برابری جستن با پهلو زدن
equipoise
برابری دروزن متعادل ساختن
emulate
برابری جستن با پهلو زدن
emulated
برابری جستن با پهلو زدن
emulates
برابری جستن با پهلو زدن
royalism
شاهپرستی طرفداری از سیستم حکومت سلطنتی
insurrectionism
اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
temperance
طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
The senator argued in favour of lowering the tax.
سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
world federalism
طرفداری از حکومت جهانی ائتلاف دول
teetotal
وابسته به طرفداری از منع مسکرات کردن
to lobby against
[for]
somebody
سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف
[طرفداری از]
کسی
prohibitionism
طرفداری از حکم منع فروش نوشابههای الکی
metamerism
برابری در ترکیب و وزن ودگرگونی در خواص شیمیایی
devaluation
تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
phonetist
متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
loyalists
کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalist
کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
p in favour of a person
تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
agrarianism
تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
lorenz curve
منحنی که نمایشگر انحراف توزیع درامداز وضع برابری کامل است
impression
عقیده
creed
عقیده
creeds
عقیده
ideas
عقیده ها
i am not of his mind
با او هم عقیده
viewpoints
عقیده
creedless
بی عقیده
ism
عقیده
impressions
عقیده
opinion
عقیده
advice
عقیده
doctrines
عقیده
doctrine
عقیده
viewpoint
عقیده
thoughts
عقیده
thought
عقیده
tenet
عقیده
credo
عقیده
credos
عقیده
belief
عقیده
faith
عقیده
faiths
عقیده
concept
عقیده
brainchild
عقیده
concepts
عقیده
conception
عقیده
idea
عقیده
internal conception
عقیده
opinions
عقیده
concepts
عقیده ها
theosophism
عقیده به عرفان
tradition
عقیده رایج
errors
عقیده نادرست
i maintain
بر این عقیده ام که ...
iam of the opinion that
من براین عقیده ام که
swear by
عقیده زیادداشتن به
i maintain
عقیده دارم که ...
the belief that
با این عقیده که
hit off
هم عقیده شدن
to agree in opinion
هم عقیده بودن
viewing
نظریه عقیده
outside opinion
عقیده مردم
pythagoreanism
عقیده به تناسخ
conviction
عقیده محکم
convictions
عقیده محکم
viewed
نظریه عقیده
my sentiment toward him
عقیده من درباره او
suggestions
افهار عقیده
view
نظریه عقیده
so many menŠso many minds
عقیده بیشتر
error
عقیده نادرست
irreconcilability
سختی در عقیده
irreconcilableness
سختی در عقیده
suggestion
افهار عقیده
divarication
اختلاف عقیده
to think
[of]
عقیده داشتن
espouse
عقیده داشتن به
coniviction
عقیده اطمینان
espoused
عقیده داشتن به
espouses
عقیده داشتن به
espousing
عقیده داشتن به
cogency
قدرت عقیده
abjuration
ترک عقیده
turnabout
تغییر عقیده
impression
عقیده خیال
having
عقیده داشتن
impressions
عقیده خیال
folkway
عقیده عامه
Marxism
عقیده مارکس
freedom of belief
ازادی عقیده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com