English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
identification signs علائم تشخیص
Search result with all words
accidentalism تشخیص علائم گمراه کننده مرض
Other Matches
legend شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
legends شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
micr سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
exception روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
recognition 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
identification تشخیص تشخیص دادن
symbols علائم
zaph dignbats علائم زف
supervisory signals علائم نظارتی
shading symbols علائم سایهای
signal man متصدی علائم
signalman متصدی علائم
signal fidelity وفاداری علائم
symbolic table جدول علائم
signal regeneration باززایی علائم
signal transformation ترادیسی علائم
sinusoidal signals علائم سینوسی
sound signal علائم صدا
control signals علائم کنترلی
symbolic string رشته علائم
The symptoms ( of a disease) . علائم بیماری
character set مجموعه علائم
symptom علائم مرض
mathematical symbols علائم ریاضی
economic indicator علائم اقتصادی
epiphenomenon علائم ثانویه
hazard signs علائم خطر
erection marks علائم نصب
indication signs علائم راهنمائی
facings علائم ریاضی
schematic symbols علائم الگویی
facing علائم ریاضی
symptoms علائم مرض
identification friendly or foe سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
dual intensity تاکید علائم خاص
staggy دارای علائم ونشانههای نر
semiotic وابسته به علائم مرض
number plates پلاک علائم مشخصه
semiotic مکتب علائم رمزی
baud rate نسبت علائم درثانیه
semeiotic وابسته به علائم مرض
number plate پلاک علائم مشخصه
symptomatic حاکی از علائم مرض
nomenclature فهرست علائم واختصارات
prodrome علائم اولیه مرض
pictograph نشان یا علائم تصویری
tablature نوعی علائم موسیقی
emblazonment تزئین با نشان و علائم
syndrome علائم مشخصه مرض
syndromes علائم مشخصه مرض
legends فهرست علائم واختصارات
legend فهرست علائم واختصارات
semeiotic مکتب علائم رمزی
symbolization استعمال علائم ونشانهای رمزی
signal boxes توقف گاه متصدی علائم
epiphenomenon علائم بعدی و ثانوی مرض
morsecode علائم رمز تلگرافی مرس
sign of aggregation علائم مخصوص جمله جبری
sigil علامت نجومی علائم رمزی
signal box توقف گاه متصدی علائم
discriminated با علائم مشخصه ممتاز کردن
Road signs علائم راهنمایی و رانندگی جاده
discriminate با علائم مشخصه ممتاز کردن
discriminates با علائم مشخصه ممتاز کردن
accent mark یکی از علائم تکیه در موسیقی
insigne علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
insignia علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
symbolism نمایش بوسیله علائم مکتب رمزی
traffic signal علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
Follow signs for York. به علائم شهر یورک توجه کنید.
syndromes مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
syndrome مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
symbology مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
monitors به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitor به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
lights out علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
signalment تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
zoomorphism استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
monitored به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
typography فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
pragmatics مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
typographies فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
annular وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
closed circuits تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
flowchart text اطلاعات توضیحی که مربوط است به علائم نمودار گردش کار
closed circuit تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
front panel مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
homeopathy معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
phonetician متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
umbrella طرح چتر [یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
lockjaw قفل شدن یا کلید شدن دهان که از علائم زودرس کزاز است
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
diagnosis تشخیص
discernment تشخیص
diagnostics تشخیص ها
discretion تشخیص
assessment تشخیص
percipience حس تشخیص
assessments تشخیص
diagnoses تشخیص
denotation تشخیص
distinctions تشخیص
In my judgement. As I see it. به تشخیص من
specification تشخیص
contradistinction تشخیص
diagnostic تشخیص
indistinctively بی تشخیص
distinction تشخیص
wire matrix printer یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
discriminant function تابع تشخیص
discriminately از روی تشخیص
distinct قابل تشخیص
indiscreet فاقد حس تشخیص
frequency discrimination تشخیص فرکانس
fault datagnosis تشخیص عیب
distinguishing تشخیص دهنده
diagnose تشخیص دادن
diagnosed تشخیص دادن
diagnosing تشخیص دادن
flair قوه تشخیص
recognition تشخیص بازشناخت
spots تشخیص دادن
differential diagnosis تشخیص افتراقی
assessing تشخیص دادن
assesses تشخیص دادن
diacritical marks نشان تشخیص
assessed تشخیص دادن
assess تشخیص دادن
diacritical نشان تشخیص
diacritic نشان تشخیص
designator code کد تشخیص یکان
descry تشخیص دادن
character recognition تشخیص کاراکتر
corrective maintenance عمل تشخیص
blind diagnosis تشخیص بی نام
collision detection تشخیص تصادم
espied تشخیص دادن
espies تشخیص دادن
espy تشخیص دادن
differentiable تشخیص پذیر
carrier detect تشخیص حامل
discernible قابل تشخیص
spotting تشخیص دادن
diagnostics شیوههای تشخیص
diagnostically ازراه تشخیص
diagnostic test تست تشخیص
diagnostic routine روال تشخیص
discerns تشخیص دادن
discerned تشخیص دادن
identification تشخیص هویت
discern تشخیص دادن
espying تشخیص دادن
coefficient of determination ضریب تشخیص
voice recognition تشخیص صوتی
sensibility حس تشخیص دقت
orientation تشخیص موقعیت
judiciously از روی تشخیص
resolution قدرت تشخیص
senses حس تشخیص مفهوم
resolutions قدرت تشخیص
psychodiagnosis تشخیص روانی
sensed حس تشخیص مفهوم
sense حس تشخیص مفهوم
pattern recognition تشخیص الگو
identified تشخیص دادن
pattern recognitation تشخیص الگو
voice recognition تشخیص صدا
sensibilities حس تشخیص دقت
speech recogintion تشخیص گفتار
speech recogintion تشخیص کلام
vision recognition تشخیص بصری
visual identification تشخیص بصری
vertification of debts تشخیص مطالبات
verification of debt تشخیص مطالبات
to know right from wrong تشخیص دادن
recognizable قابل تشخیص
Power of distiction. قوه تشخیص
recognizably قابل تشخیص
recognises تشخیص دادن
recognising تشخیص دادن
Diagnosis. تشخیص بیماری
make out <idiom> تشخیص دادن
recognizes تشخیص دادن
recognizing تشخیص دادن
identifies تشخیص دادن
identify تشخیص دادن
error detecting code کد تشخیص خطا
diagnosis تشخیص عیب
indiscrimination عدم تشخیص
indiscrete غیرقابل تشخیص
spot تشخیص دادن
recognize تشخیص دادن
diagnosis تشخیص ناخوشی
diagnoses تشخیص عیب
i.f.f. system دستگاه تشخیص
diagnoses تشخیص ناخوشی
identification of friend from foe دستگاه تشخیص
differentials تشخیص دهنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com