Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 36 (1 milliseconds)
English	Persian
cure	علاج
cured	علاج
cures	علاج
remedied	علاج
remedies	علاج
remedy	علاج
remedying	علاج
Other Matches
nostrum	دارویی که علاج هر درد باشد علاج هر چیز
cureless	بی علاج
operable	قابل علاج
remediless	علاج ناپذبر
curable	علاج پذیر
medicative	علاج بخش
irremediableness	علاج ناپذیری
incurability	علاج ناپذیری
remediable	قابل علاج
bootless	بی مصرف بی علاج
incurable	علاج ناپذیر
acology	علم علاج
curability	علاج پذیری
curative	علاج بخش
incurably	بطور علاج ناپذیر
panacea	علاج عام اسقولوفندریون
ischuretic	علاج حبس پول
panaceas	علاج عام اسقولوفندریون
azoth	علاج کلیه دردها
sanatory	علاج کننده بهبودی دهنده
contra indicate	راه علاج راجوردیگرنشان دادن
sanative	علاج کننده بهبودی دهنده
acute dose	دز دریافتی حاد و غیر قابل علاج
The remedy may be worse than the disease. <proverb>	گاهى علاج بدتر از بیمارى است.
a stitch in time saves nine <proverb>	علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
nurse a cold	سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
it is past cure	از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
anarthritic	علاج نقرس دوای نقرس
water cure	علاج بااب معالجه بااب

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com