English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (1 milliseconds)
English Persian
philoprogenitive علاقمند به اولاد
Other Matches
family allowance معاش اولاد حق اولاد
progeny اولاد
posterity اولاد
progeniture اولاد
issueless بی اولاد
impignorate اولاد
progency اولاد
offspring اولاد
slip اولاد
slips اولاد
slipped اولاد
descendants اولاد
olive branch اولاد
childless بی اولاد
devoted علاقمند
fondest علاقمند
fond علاقمند
fonder علاقمند
descendant اولاد زادگان
primiparous دارای یک اولاد
primipara دارای یک اولاد
philoprogenitive اولاد پرست
issue کردار اولاد
descendent اولاد زادگان
adamite اولاد ادم
endowment for descendants وقف بر اولاد
issued کردار اولاد
issues کردار اولاد
breeds اولاد اعقاب
breed اولاد اعقاب
hydrophile اب دوست علاقمند به اب
hydrophilic اب دوست علاقمند به اب
interest علاقمند کردن
enamoured علاقمند و عاشقبهچیزی
beseeching علاقمند-ازرویاشتیاقوآرزو
zoophilous علاقمند به جانور
long haired علاقمند به چیزی
zoophilic علاقمند به جانور
sweet tooth علاقمند به شیرینی
wedded بسیار علاقمند
longhair علاقمند به چیزی
kleptomaniac علاقمند به دزدی
amative علاقمند بامورجنسی
kleptomaniacs علاقمند به دزدی
attached دلبسته علاقمند
responsive علاقمند ومتوجه
interests علاقمند کردن
fashionmonger علاقمند به مد وسلیقه
to die without issue بدون اولاد مردن
seeds اولاد تخم اوری
seed اولاد تخم اوری
heterosexual علاقمند به جنس مخالف
spelunker علاقمند به اکتشاف غار
thermotropic علاقمند به گرما دماگرای
air minded علاقمند به فضانوردی وهوانوردی
bonvivant علاقمند بزندگی خوب
They grew attached ( attracted) to each other. به همدیگر علاقمند شدند
discophile علاقمند به صفحات گرامافون
gastronome علاقمند بغذای خوب
heterosexuals علاقمند به جنس مخالف
prolicide کشتن اولاد بچه کشی
gast وحشت جانور بدون اولاد
jaeger علاقمند به شکار مرد شکارچی
homogonous تولید کننده اولاد شبیه به والدین
audiophile شخص موسیقی دوست علاقمند بموسیقی
salic law محرومیت اولاد اناث از توارث تاج وتخت
irrigationist کسیکه در مسائل وابسته به ابیاری علاقمند است
sig علاقمند به یک نرم افزاریاسخت افزار خاصی هستند
deat benefit وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
national educational computing conferenc جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
computer nik استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
special interest group که علاقمند به سخت افزار یا نرم افزار خاصی هستند
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com