Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
zoophilic
علاقمند به جانور
zoophilous
علاقمند به جانور
Other Matches
epizoic
زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
zoo ecology
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
fond
علاقمند
fondest
علاقمند
fonder
علاقمند
devoted
علاقمند
long haired
علاقمند به چیزی
longhair
علاقمند به چیزی
kleptomaniac
علاقمند به دزدی
hydrophilic
اب دوست علاقمند به اب
fashionmonger
علاقمند به مد وسلیقه
sweet tooth
علاقمند به شیرینی
hydrophile
اب دوست علاقمند به اب
kleptomaniacs
علاقمند به دزدی
interests
علاقمند کردن
enamoured
علاقمند و عاشقبهچیزی
beseeching
علاقمند-ازرویاشتیاقوآرزو
wedded
بسیار علاقمند
attached
دلبسته علاقمند
philoprogenitive
علاقمند به اولاد
responsive
علاقمند ومتوجه
amative
علاقمند بامورجنسی
interest
علاقمند کردن
gastronome
علاقمند بغذای خوب
air minded
علاقمند به فضانوردی وهوانوردی
spelunker
علاقمند به اکتشاف غار
bonvivant
علاقمند بزندگی خوب
They grew attached ( attracted) to each other.
به همدیگر علاقمند شدند
heterosexual
علاقمند به جنس مخالف
heterosexuals
علاقمند به جنس مخالف
discophile
علاقمند به صفحات گرامافون
thermotropic
علاقمند به گرما دماگرای
jaeger
علاقمند به شکار مرد شکارچی
audiophile
شخص موسیقی دوست علاقمند بموسیقی
sig
علاقمند به یک نرم افزاریاسخت افزار خاصی هستند
irrigationist
کسیکه در مسائل وابسته به ابیاری علاقمند است
national educational computing conferenc
جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
computer nik
استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
special interest group
که علاقمند به سخت افزار یا نرم افزار خاصی هستند
homebody
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
structure of an animal
جانور
johnny
جانور نر
animalize
جانور
it pron
ان جانور
malacostracan
جانور
apod
جانور بی پا
creatures
جانور
creature
جانور
it
ان جانور
ruffianly
جانور خو
animal
جانور
he
جانور نر
nightwalker
جانور شب پر
beasts
جانور
beast
جانور
animals
جانور
pelagian
جانور دریایی
zootomy
جانور شکافی
plantigrade
جانور دوپا
milker
جانور شیرده
perissodactyl
جانور فرد سم
zoophagous
جانور خوار
monocule
جانور یک چشم
animalist
نقاش جانور
animalculum
جانور ریزه
nekton
جانور شناور
zootheism
جانور پرستی
mammifer
جانور پستاندار
beastliness
جانور خویی
poikilotherm
جانور خونسرد
saxicolous
جانور سنگ زی
scrag
جانور نحیف
shell fish
جانور صدف
stinkard
جانور بدبو
saprozoon
جانور پوده زی
tardigrade
جانور کندرو
pudge
جانور چاق
polystome
جانور بسیار
polypod
جانور بسیارپا
edentate
جانور بی دندان
ungulate
جانور سم دار
mammiferous
جانور پستاندار
polystomatous
جانور بسیار
pollard
جانور بی شاخ
poikilothermism
خونسردی جانور
craw
معده جانور
brutalization
جانور خویی
saxicoline
جانور سنگ زی
hybrid
جانور دورگه
brutality
جانور خویی
zoomorphic
<adj.>
جانور گونه
in heat
[American E]
<adj.>
حشری
[جانور زن]
proud
<adj.>
جانور حشری
fauna
جانور نامه
brutalities
جانور خویی
scavengers
جانور لاشخور
strays
جانور بی صاحب
straying
جانور بی صاحب
game
جانور شکاری
stray
جانور بی صاحب
strayed
جانور ولگرد
scavenger
جانور لاشخور
brutes
جانور حیوان
brute
جانور حیوان
zoologist
جانور شناس
amoeba
جانور تک سلولی
amebas
جانور تک سلولی
amebae
جانور تک سلولی
zoology
جانور شناسی
on heat
[British E]
<adj.>
حشری
[جانور زن]
rodents
جانور جونده
rodent
جانور جونده
brutal
جانور خوی
amoebas
جانور تک سلولی
amoebae
جانور تک سلولی
rat catcher
موش گیر
[جانور]
orca
جانور بزرگ دریایی
paleozoology
دیرین جانور شناسی
ratter
موش گیر
[جانور]
pleophagous
چند جانور خوار
phytozoon
جانور گیاه نما
phyllopod
جانور برگ پای
ratcatcher
موش گیر
[جانور]
viviparous
جانور زنده زا ولود
white face
جانور پیشانی سفید
zoography
جانور شناسی تطبیقی
zoomorphic
شبیه جانور جانورسان
zoophyte
جانور گیاه سان
rutting
<adj.>
حشری
[جانور مرد]
tropicopolitan
گیاه یا جانور گرمسیری
shedder
جانور پوست انداز
quadruped
چهارپا
[جانور شناسی]
in rut
<adj.>
حشری
[جانور شناسی]
tentacle
موی حساس جانور
footpad
پای جانور پهنه پا
beast of ravin
جانور درنده یاشکاری
lair
محل استراحت جانور
arthropod
جانور مفصل دار
animalculum
جانور ذره بینی
heats
طلب شدن جانور
slugs
چارپاره جانور کندرو
animalcule
جانور ذره بینی
heat
طلب شدن جانور
hilding
جانور یا اسب بی ارزش
amphibiotic
وابسته به جانور دوزیستی
lairs
محل استراحت جانور
marsupial
جانور کیسه دار
bestialize
جانور خوی نمودن
female
زنانه جانور ماده
slugged
چارپاره جانور کندرو
dentition
وضع تعداددندانهای جانور
migrants
سیار جانور مهاجر
migrant
سیار جانور مهاجر
scavengers
جانور کثافت خور
scavenger
جانور کثافت خور
anteaters
جانور پستاندارمورچه خوار
endotherm
جانور خون گرم
anteater
جانور پستاندارمورچه خوار
marsupials
جانور کیسه دار
amoebic
وابسته به جانور تک سلولی
holozoic
جانور خوراک گیر
orc
جانور بزرگ دریایی
malacoderm
جانور نرم پوست
slug
چارپاره جانور کندرو
aquatic
جانور یا گیاه ابزی
tentacles
موی حساس جانور
mollusk
جانور نرم تن حلزون
pachyderm
جانور پوست کلفت
nematocyst
نیش جانور مرجانی
nervure
رگه بندی جانور
jumbos
جانور غول اسا
sac
عضوکیسه مانند جانور
pachyderms
جانور پوست کلفت
sacs
عضوکیسه مانند جانور
mollusc
جانور نرم تن حلزون
dolphin
دولفین
[جانور شناسی]
molluscs
جانور نرم تن حلزون
jumbo
جانور غول اسا
crest
یال
[حیوانات و جانور شناسی]
vermin
جانور افت حشرات موذی
cyclostomate
وابسته به جانور دهان گرد
slugged
جانور تنبل گردونه کندرو
beaver
سگ آبی
[حیوانات و جانور شناسی]
scalawag
جانور نحیف وکم ارزش
bestial
شبیه حیوان جانور خوی
mane
یال
[حیوانات و جانور شناسی]
slugs
جانور تنبل گردونه کندرو
cyclostomatous
وابسته به جانور دهان گرد
endozoic
دارای زندگی دردرون جانور
purebred
جانور یا گیاه خوش نژاد
kutum
[Rutilus frisii]
ماهی سفید
[جانور شناسی]
slug
جانور تنبل گردونه کندرو
Black Sea roach
[Rutilus frisii]
ماهی سفید
[جانور شناسی]
isopod
جانور سخت پوست بر>=< پای
isopodan
جانور سخت پوست بر>=< پای
Caspian kutum
ماهی سفید
[جانور شناسی]
lyncean
مانند جانور سیاه گوش
Rutilus kutum
ماهی سفید
[جانور شناسی]
Rutilus frisii
ماهی سفید
[جانور شناسی]
phylogeny
تاریخ نژادی جانور یا گیاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com