English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (7 milliseconds)
English Persian
interestedness علاقه مندی
Search result with all words
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
Other Matches
disinterest بی علاقه کردن بی علاقه شدن
functional تابعی وفیفه مندی
functional design طرح وفیفه مندی
functional diagram نمودار وفیفه مندی
aningenious artisan افزار مندی که هوش اختراعی دارد
fondness علاقه
unresponsive بی علاقه
nonchalant بی علاقه
affection علاقه
penchant علاقه
disinterested : بی علاقه
uninterested بی علاقه
interests علاقه .
interest علاقه .
interests علاقه
binds علاقه
bind علاقه
interest علاقه
ties علاقه
tie علاقه
stomachy بی علاقه
necrophagia علاقه به اجساد
renunciation قطع علاقه
self concern علاقه بنفس
put up with <idiom> علاقه مند
going for (someone) <idiom> علاقه کسی
laceman علاقه بند
(not one's) cup of tea <idiom> علاقه ویژه
consuming علاقه-عشق
it is of interest to me من در ان علاقه مندم
focal point علاقه - سرگرمی
calf love علاقه دمدمی
fondly از روی علاقه
enthusiastic علاقه مند
enthusiast علاقه مند
enthusiasts علاقه مند
disinterest علاقه نداشتن
tendencies علاقه مختصر
tendency علاقه مختصر
interested علاقه مند
property علاقه مایملک
liking ذوق علاقه
disaffection عدم علاقه
concerned علاقه مند
beloved مورد علاقه
You have piqued my interest in ... تو من را به ... علاقه مند کردی.
To sever ones ties . to lose interest. قطع علاقه کردن
uniterested بی علاقه بی دخل وتصرف
disaffect از علاقه و محبت کاستن
to pique علاقه مند کردن
spelunking علاقه به غار شناسی
To be interested in ( keen on ) some thing . به چیزی علاقه داشتن
shebang امر مورد علاقه
fancies تفننی علاقه داشتن به
fancied تفننی علاقه داشتن به
fancying تفننی علاقه داشتن به
fancy تفننی علاقه داشتن به
unconcern عدم علاقه خونسردی
heterosexuality علاقه بجنس مخالف
fancy free بی علاقه عاری از عشق
fanciest تفننی علاقه داشتن به
earnest سنگین علاقه شدید به چیزی
I have lost my interest in football . دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
interested parties اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
idiopathy علاقه خاص ناخوشی جداگانه
He takes ( heels) much interest in politics. به سیاست خیلی علاقه دارد
It is of no interest to me at all. من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
wanderlust علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
turfman صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
uncommunicative بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
shrug your shoulders <idiom> نشانه بی علاقه [لاقید] یا نا آگاه بودن [اصطلاح]
adonis جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
lady's man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
heterosexuals مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
bookworm کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
the iron interest کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
bookworms کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
theatre fiend آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
ladies' man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
heterosexual مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
addict کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
aficionado کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
Absence makes the heart grow fonder. <proverb> جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
association for women in computing متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
May be I can interest you in this issue . شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
fiend دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
nympholepsy جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
hacker فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hackers فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
feather bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
ri/sme سازمان تخصصی مهندسین علاقه مند در طراحی واستفاده از روبوت هاof Society the Internationalof EngineersRobotics anufacturing
bisexuals دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
bisexual دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
apolitical دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
zeal ذوق شور وطن عشق و علاقه به وطن
localism ایین محلی علاقه محلی
Mejidian style طرح مجید [این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
gold washing شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com