English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
(not one's) cup of tea <idiom> علاقه ویژه
Search result with all words
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
Other Matches
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
disinterest بی علاقه کردن بی علاقه شدن
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
specialty کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
fondness علاقه
uninterested بی علاقه
bind علاقه
interest علاقه .
interest علاقه
interests علاقه
penchant علاقه
affection علاقه
nonchalant بی علاقه
stomachy بی علاقه
interests علاقه .
tie علاقه
ties علاقه
disinterested : بی علاقه
binds علاقه
unresponsive بی علاقه
disinterest علاقه نداشتن
beloved مورد علاقه
tendency علاقه مختصر
tendencies علاقه مختصر
focal point علاقه - سرگرمی
self concern علاقه بنفس
consuming علاقه-عشق
enthusiasts علاقه مند
enthusiast علاقه مند
it is of interest to me من در ان علاقه مندم
property علاقه مایملک
put up with <idiom> علاقه مند
fondly از روی علاقه
disaffection عدم علاقه
renunciation قطع علاقه
going for (someone) <idiom> علاقه کسی
interested علاقه مند
liking ذوق علاقه
enthusiastic علاقه مند
laceman علاقه بند
calf love علاقه دمدمی
concerned علاقه مند
interestedness علاقه مندی
necrophagia علاقه به اجساد
fancying تفننی علاقه داشتن به
disaffect از علاقه و محبت کاستن
heterosexuality علاقه بجنس مخالف
fancy free بی علاقه عاری از عشق
spelunking علاقه به غار شناسی
fancy تفننی علاقه داشتن به
uniterested بی علاقه بی دخل وتصرف
fancied تفننی علاقه داشتن به
To be interested in ( keen on ) some thing . به چیزی علاقه داشتن
To sever ones ties . to lose interest. قطع علاقه کردن
fancies تفننی علاقه داشتن به
shebang امر مورد علاقه
unconcern عدم علاقه خونسردی
You have piqued my interest in ... تو من را به ... علاقه مند کردی.
to pique علاقه مند کردن
fanciest تفننی علاقه داشتن به
I have lost my interest in football . دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
interested parties اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
idiopathy علاقه خاص ناخوشی جداگانه
He takes ( heels) much interest in politics. به سیاست خیلی علاقه دارد
earnest سنگین علاقه شدید به چیزی
uncommunicative بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
It is of no interest to me at all. من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
turfman صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
wanderlust علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
adonis جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
the iron interest کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
heterosexual مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
heterosexuals مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
lady's man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
theatre fiend آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
ladies' men مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
bookworms کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
shrug your shoulders <idiom> نشانه بی علاقه [لاقید] یا نا آگاه بودن [اصطلاح]
bookworm کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
addict کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
association for women in computing متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
aficionado کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
Absence makes the heart grow fonder. <proverb> جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
fiend دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
nympholepsy جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
May be I can interest you in this issue . شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
hackers فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hacker فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
feather-bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
ri/sme سازمان تخصصی مهندسین علاقه مند در طراحی واستفاده از روبوت هاof Society the Internationalof EngineersRobotics anufacturing
bisexuals دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
bisexual دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
apolitical دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
zeal ذوق شور وطن عشق و علاقه به وطن
prerogatives حق ویژه
paticular ویژه
adhoc ویژه
priviege حق ویژه
peculiar ویژه
idiocrasy ویژه
special character ویژه
prerogative حق ویژه
extra special ویژه
expressed ویژه
expressing ویژه
particulars ویژه
expresses ویژه
net ویژه
nets ویژه
nett ویژه
express ویژه
privilege حق ویژه
specific humidity نم ویژه
extra <adj.> ویژه
special ویژه
specifics ویژه
specific ویژه
special <adj.> ویژه
specialists ویژه گر
specially ویژه
specialist ویژه گر
expert ویژه گر
experts ویژه گر
particular ویژه
monkish ویژه راهبان
lachrymal ویژه اشک
net profit سود ویژه
extraordinary meeting نشست ویژه
special session نشست ویژه
monocular ویژه یک چشم
life guard هنگ ویژه
lacrimal ویژه اشک
labeled cargo کالای ویژه
electrical resistivity مقاومت ویژه
eigenvalue ویژه مقدار
byelaw قانون ویژه
neurologist ویژه گر اعصاب
eigenfunction ویژه تابع
ecotype بوم ویژه
conizance نشان ویژه
characteristic root ویژه مقدار
characteristic number ویژه مقدار
characteristic function ویژه تابع
cariologist ویژه گر قلب
endemical ویژه یک قوم
equity capital ارزش ویژه
kink ویژه گی فرریز
proper function ویژه تابع
proper value ویژه مقدار
indicium نشانه ویژه
habiliments جامه ویژه
gastronomist ویژه گرخوراک
favourite or vor ویژه مخصوص
extra equipment متعلقات ویژه
bylaw قانون ویژه
specific heat دمای ویژه
special party گروه ویژه
special duty کار ویژه
special drawing rights حق برداشت ویژه
special drawing right حق برداشت ویژه
special deposits سپردههای ویژه
special character دخشه ویژه
specific lattice شبکه ویژه
specific resistance مقاومت ویژه
specific rotation چرخش ویژه
special case مورد ویژه
special passport پاسپورت ویژه
special symbol نماد ویژه
specific humidity رطوبت ویژه
specific heat گرمای ویژه
specific drawdown افت ویژه
specific donor دهنده ویژه
specific cost هزینه ویژه
species specific نوع- ویژه
special verdict تصمیم ویژه
special bastard حرامزاده ویژه
special agreement قرارداد ویژه
regiospecific جهت ویژه
quantum state ویژه حالت
proper volume ویژه حجم
specific yield ابدهی ویژه
prerogatived دارای حق ویژه
preceptorial ویژه اموزگاری
praetorian guard گارد ویژه
speleologist ویژه گر غارشناسی
penologist ویژه گر کیفرشناسی
special effects جلوههای ویژه
particular lien حق حبس ویژه
relative density گرانی ویژه
specific weight وزن ویژه
singular matrix ماتریس ویژه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com