Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
check mark
علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
Other Matches
check point
علامتی نزدیک نقطه اغاز پرش یا پرتاب
checkpoint
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
check-points
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoints
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
beginning of tape marker
علامتی که نقطه شروع ضبط اطلاعات را بر روی نوارنشان میدهد
signal distance
فاصله علامتی
signal element
عنصر علامتی
second signal system
دستگاه علامتی دوم
first signal system
دستگاه علامتی اول
underscoring
خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
underscores
خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
virgule
علامتی بدین شکل
underscore
خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
underscored
خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
finish crossover
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish style
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
shoe board
علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
argument
علامتی که آرگومانهای یک خط را منظم جدا میکند
arguments
علامتی که آرگومانهای یک خط را منظم جدا میکند
proprietary goods
کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
boundaries
علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند
boundary
علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند
arithmetic
علامتی که نشان دهنده یک تابع محاسباتی است .
press mark
علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
wheel
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
ack
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
tide mark
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
so
علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
cursors
علامتی در صفحه نمایش که محل بعدی فاهر شدن حرف را نشان میدهد
cursor
علامتی در صفحه نمایش که محل بعدی فاهر شدن حرف را نشان میدهد
flowcharting symbol
علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
port a punch card
علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
accent mark
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
run-up
[start-up]
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
nodal point
نقطه اغاز
initial point
نقطه اغاز
set position
اماده در نقطه اغاز
upfield
نقطه اغاز بازی
initial boiling point
نقطه اغاز جوشش
alliterate
چند کلمهء نزدیک بهم را با یک حرف اغاز کردن
barrier
نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
barriers
نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
alley oop shot
پرتاب نزدیک سبد
hole in one
گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
drive the green
با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
near point
نقطه نزدیک
commitment position
نقطه پرتاب بمب ضدزیردریایی
blockhouse
ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
half volley
پرتاب نزدیک به توپزن که بیدرنگ پس از بلند شدن ضربه می خورد
midpoint
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
midpoints
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
throwing sector
نقطه فرود وسیله پرتاب شده
drop point
نقطه پرتاب عده ها یا کالا از هواپیما
coast in point
نقطه نزدیک شدن کشتی به ساحل
computed air release point
نقطه پرتاب اولین چترباز یابار از هواپیما
takeoff
لحظه اغازپرش
takeoffs
لحظه اغازپرش
ducks and drakes
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
duck and drake
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
one plus one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one and one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
free drop
پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
delivery groups
مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
pentathlons
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlon
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
throwing
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
ballistics
مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
throws
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throw
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
dawn
اغاز اغاز شدن
dawning
اغاز اغاز شدن
dawned
اغاز اغاز شدن
dawns
اغاز اغاز شدن
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
command ejection
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
provisional ball
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
imminence
نزدیکی
nighness
نزدیکی
approximations
نزدیکی
approximation
نزدیکی
propinquity
نزدیکی
vicinity
نزدیکی
intimity
نزدیکی
copulated
نزدیکی
copulate
نزدیکی
vicinage
نزدیکی
neiggourhood
نزدیکی
appulse
نزدیکی
adjacence or cency
نزدیکی
affinity
نزدیکی
nearness
نزدیکی
adduction
نزدیکی
closeness
نزدیکی
vichywater
نزدیکی
inwarness
نزدیکی
affinities
نزدیکی
around
در نزدیکی
togetherness
نزدیکی
nearby
در نزدیکی
sexual intercourse
نزدیکی
accession
نزدیکی
proximity
نزدیکی
contiguity
نزدیکی
copulating
نزدیکی
copulates
نزدیکی
refire time
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
adjacence
نزدیکی مجاورت
offing
دران نزدیکی ها
sexual intercourse of doubful nature
نزدیکی به شبهه
proximity of blood
خویشی نزدیکی
nodality
نزدیکی به گره
adjacency
نزدیکی مجاورت
therabout
در همان نزدیکی
hereabout
درهمین نزدیکی ها
In the vicinity ( neighbourhood ).
همین نزدیکی ها
verges
نزدیکی حدود
going on
نزدیکی تماس
verge
نزدیکی حدود
kinder
نزدیکی تشابه
rapprochement
نزدیکی تمایل بدوستی
To have sexual intercourse with a woman .
با زنی نزدیکی کردن
thereabout
درهمان نزدیکی تقریبا
in with
<idiom>
دررفاقت ،التفات یا نزدیکی با
imminency
نزدیکی مشرف بودن
imminence
نزدیکی مشرف بودن
incestuously
با گناه نزدیکی بمحارم
abutment
بست دیوار نزدیکی
sexual intercourse
مواقعه نزدیکی جنسی
hang about
در نزدیکی منتظر بودن
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
Heris
شهر هریس در نزدیکی تبریز
umbilical
واقع در نزدیکی ناف مرکزی
accessibility
امکان نزدیکی وسیله وصول
Is there a ... nearby?
آیا ... در این نزدیکی ها هست؟
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
The gas station is nearby .
پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
land sick
کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
Is there an inexpensive restaurant around here?
آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
machine
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machined
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machines
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
to score with a girl
<idiom>
موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری
[اصطلاح روزمره]
corona discharge
تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
deathlon
مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
aclinic line
خط استوایی مغناطیسی منحنی موهوم و نامنظمی که در نزدیکی خط استواگرداگردزمین مفروض است
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
delivery error
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
estrus
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
esturm
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
getaways
اغاز
primordium
اغاز
venues
اغاز
exordium
اغاز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com