English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
warning sign علامت اخطار
Other Matches
symbol اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
symbol علامت ترسیمی علامت فرمولی
characters نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
bidding اخطار
yello card اخطار
warnings اخطار
warning اخطار
caveats اخطار
penalty اخطار
signal اخطار
penalties اخطار
warning line خط اخطار
signaled اخطار
signalled اخطار
talking to اخطار
talking-to اخطار
prenotion اخطار
notification اخطار
notice اخطار
tip-offs اخطار
tip-off اخطار
tip off اخطار
premonitions اخطار
monition اخطار
premonition اخطار
noticed اخطار
caveat اخطار
notices اخطار
noticing اخطار
cognizance اخطار قانونی
cognizance اخطار رسمی
cites اخطار کردن
premonitions اخطار قبلی
cited اخطار کردن
premonition اخطار قبلی
cite اخطار کردن
premonitory اخطار کننده
forewarning اخطار قبلی
cautioning اخطار کردن به
points of order اخطار نظامنامهای
point of order اخطار نظامنامهای
signaller اخطار کننده
denunciations اخطار تهدیدامیز
denunciation اخطار تهدیدامیز
citing اخطار کردن
caveat emptor اخطار به خریدار
caveat subscriptor اخطار به عضو
notifiable اخطار کردنی
caveat subscriptor اخطار به مشترک
caveat venditor اخطار به فروشنده
admonishment اخطار تنبیه
warner اخطار کننده
penalties پنالتی اخطار
warns اخطار کردن به
warned اخطار کردن به
notified اخطار کردن به
warn اخطار کردن به
penalty پنالتی اخطار
notify اخطار کردن به
cautions اخطار کردن به
notifies اخطار کردن به
previse اخطار کردن
cautions اخطار توجه
caution اخطار توجه
misfeasance اخطار کردن
caution اخطار کردن به
cautioned اخطار توجه
till further notice تا اخطار ثانوی
notifying اخطار کردن به
cautioning اخطار توجه
cautioned اخطار کردن به
until further notice تا اخطار ثانوی
alarmed اعلان خطر اخطار
bleeping ایجاد صدای اخطار
bleeps ایجاد صدای اخطار
alarm اعلان خطر اخطار
alarmingly اعلان خطر اخطار
monitorial مبصر اخطار امیز
alarms اعلان خطر اخطار
premonitor از پیش اخطار کننده
alarum اخطار شیپور حاضرباش
He took no heed of my warning. به اخطار من توجهی نکرد
bleep ایجاد صدای اخطار
forewarned ازپیش اخطار کردن
notify someone به کسی اخطار کردن
serve notice on اخطار کتبی دادن به
issue a warning اخطار صادر کردن
forewarns ازپیش اخطار کردن
at ten minutes notice با ده دقیقه اخطار قبلی
at his call بر حسب اخطار یا احضار او
premonitory متضمن اخطار قبلی
short notice اخطار کوتاه مدت
bleeped ایجاد صدای اخطار
forewarn ازپیش اخطار کردن
to serve notice on a person رسما بکسی اخطار کردن
bleeps صدای اخطار قابل شنیدن
beep صدای اخطار قابل شنیدن
give two months notice دو ماه پیشتر اخطار دادن
monitory وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
beeping صدای اخطار قابل شنیدن
beeped صدای اخطار قابل شنیدن
bleeping صدای اخطار قابل شنیدن
serve a notice on someone برای کسی اخطار فرستادن
beeps صدای اخطار قابل شنیدن
bleeped صدای اخطار قابل شنیدن
bleep صدای اخطار قابل شنیدن
alerted وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
alerts وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
stuck beacon ایستگاه مرتباگ فریمهای اخطار می فرستد
alert وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
alarm زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
alarmed زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
alarms زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
to serve a notice on some one اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
alarmingly زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
false اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد
disorderly close down آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
alerted تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alert تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
indicator نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود
alerts تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
light strike اعتصاب با اخطار کم مدت اعتصاب برقی
emblem علامت
code علامت
insignia علامت
emblems علامت
tag علامت
marine code علامت
symptomless بی علامت
signum علامت
indicium علامت
ticks علامت
ditto علامت
indicator علامت
tags علامت
badge علامت
designations علامت
unsigned بی علامت
ticked علامت
tick علامت
apostrophe علامت
apostrophes علامت
badges علامت
symbol علامت
impresa علامت
stripes علامت
token علامت
codes and codification علامت
designation علامت
fog signal علامت مه
caret علامت
signaled علامت
bullet یک علامت
bullets یک علامت
differentia علامت
symptom علامت
signal علامت
symptoms علامت
tokens علامت
stripe علامت
presaging علامت
apostrophize علامت
presage علامت
signalled علامت
signal generator علامت زا
brands علامت
presaged علامت
presages علامت
characters علامت
character علامت
mark علامت
branding علامت
marks علامت
banners علامت
banner علامت
brand علامت
interrogative علامت سئوال
brand name علامت ساخت
trademarks علامت تجاری
brand names علامت ساخت
trademarks علامت تجارتی
coding علامت گذاری
telegraph signal علامت تلگرافی
trademark علامت تجاری
trademark علامت تجارتی
temporal sign علامت زمانی
trade mark علامت تجاری
branding علامت رقم
inverting علامت چاپ
branding علامت تجاری
brands علامت رقم
inverts علامت چاپ
brand علامت تجارتی
brand علامت تجاری
brands علامت تجاری
terminal symbol علامت پایانی
symbol table جدول علامت
brands علامت تجارتی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com