English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
busy signal علامت اشغال
Other Matches
untenable اشغال نشدنی غیر قابل اشغال
symbol اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
symbol علامت ترسیمی علامت فرمولی
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
busies اشغال
busiest اشغال
busy اشغال
busying اشغال
refuse اشغال
refusing اشغال
refused اشغال
refuses اشغال
busier اشغال
swilling اشغال
occupancy اشغال
swills اشغال
offal اشغال
scraps اشغال
scrapping اشغال
scrapped اشغال
scrap اشغال
busied اشغال
swilled اشغال
occupations اشغال
tot اشغال
inhabitancy اشغال
garbage اشغال
run-offs اشغال
run-off اشغال
run off اشغال
cultch اشغال
draff اشغال
soilage اشغال
throw away اشغال
sliver اشغال
slither اشغال
slithered اشغال
riffraff اشغال
waste اشغال
wastes اشغال
junk اشغال
occupation اشغال
rubbish اشغال
kitchen stuff اشغال
slithers اشغال
slithering اشغال
culch اشغال
litter اشغال
paultry اشغال
littering اشغال
dump اشغال
pig's wash اشغال
occuration اشغال
littered اشغال
swill اشغال
raff اشغال
trashing اشغال
litters اشغال
trashes اشغال
tots اشغال
paltry اشغال
trash اشغال
trashed اشغال
wrack اشغال سبزی
dumpish اشغال وار
seizures اشغال هدف
occupation of position اشغال موضع
to take up اشغال کردن
dump bucket سطل اشغال
seizure اشغال هدف
indwell اشغال کردن
to fill up اشغال کردن
occupation اشغال تصرف
dreg ته نشین اشغال
rag picker اشغال برچین
fill up اشغال کردن
grub street اشغال گذرنویسندگان
hold back اشغال کننده
pigwash بساب اشغال
occupying اشغال کردن
occupy اشغال کردن
stinkpot اشغال دان
garbage اشغال خاکروبه
occupies اشغال کردن
offscourings اشغال کثافت
take up اشغال کردن
tenantless اشغال نشده
ashpit پیت اشغال
occupier اشغال کننده
ashcans اشغال دان
ashcan اشغال دان
wracks اشغال گیر
preoccupations اشغال قبلی
preoccupation اشغال قبلی
racks اشغال گیر
laystall اشغال دان
unoccupied اشغال نشده
tenure نگهداری اشغال
slop اشغال خوری
occupiers اشغال کننده
slopped اشغال خوری
vacant اشغال نشده
occupied اشغال شده
slopping اشغال خوری
wracked اشغال گیر
racked اشغال گیر
wastes اشغال زباله
occupant اشغال کننده
occupants اشغال کننده
occupations اشغال تصرف
occupation اشغال کردن
rack اشغال گیر
occupations اشغال کردن
waste اشغال زباله
wastebasket اشغال دان
wastebaskets اشغال دان
occupancy اشغال کننده
rubbishing پراز اشغال یا کثا فت
litters زاییدن اشغال پاشیدن
occupation of position اشغال موضع کردن
occupied territory منطقه اشغال شده
jakes اشغال درهم ریخته
litter زاییدن اشغال پاشیدن
actions اشغال نیروهای جنگی
military occupation اشغال نظامی یک منطقه
slop pail سطل اشغال دان
littered زاییدن اشغال پاشیدن
occupation authorities اقتدارات ناشی از اشغال
littering زاییدن اشغال پاشیدن
occupied territory سرزمین اشغال شده
action اشغال نیروهای جنگی
busy خط تلفن اشغال است
scavenges در اشغال کاوش کردن
trashed بصورت اشغال در اوردن
engrossed کاملا اشغال شده
holders گیرنده اشغال کننده
trash بصورت اشغال در اوردن
we must winnow away the refuse اشغال انرا باید
holder گیرنده اشغال کننده
bare base پایگاه اشغال نشده
army of occupation نیروی اشغال کننده
busiest خط تلفن اشغال است
busied خط تلفن اشغال است
busies خط تلفن اشغال است
occupancy سکونت اشغال مال
busying خط تلفن اشغال است
scavenged در اشغال کاوش کردن
busier خط تلفن اشغال است
scavenge در اشغال کاوش کردن
trashes بصورت اشغال در اوردن
debris اشغال روی هم ریخته
trashing بصورت اشغال در اوردن
slag اشغال تفاله گرفتن از
prepossession اشغال قبلی تمایل بیجهت
incinerators کوره مخصوص سوزاندن اشغال
wracked توری مشبک اشغال گیر
preoccupy از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupying از پیش اشغال یا تصرف کردن
wracks توری مشبک اشغال گیر
incinerator کوره مخصوص سوزاندن اشغال
racked توری مشبک اشغال گیر
preoccupies از پیش اشغال یا تصرف کردن
it takes much room فضای زیادی را اشغال میکند
rack توری مشبک اشغال گیر
racks توری مشبک اشغال گیر
my time is occupied وقتم اشغال شده است
plenum فضای اشغال شده بوسیله ماده
lowest unoccupied molecular orbital پایینترین اوربیتال مولکولی اشغال نشده
the house is occupied خانه اشغال شده یا مسکون است
plenums فضای اشغال شده بوسیله ماده
end gatherer کسیکه اشغال پشم راجمع میکند
highest occupied molecular orbital بالاترین اوربیتال مولکولی اشغال شده
slop jar سطل مخصوص فاضل اب اشغال دان
crematoria کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
incinerators کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
crematoriums کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
incinerator کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
fleshing تنگ اشغال گوسفند در موقع پوست کنی
work فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
to occupy much space فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
worked فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
racking تمیز کردن شبکه توری اشغال گیر
litter محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
litters محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
littering محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
l.u.m.o orbital unoccupiedmolecular lowestپایینترین اوربیتال مولکولی اشغال نشده
commit no nuisance ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
littered محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
fanner غربال یا اسبابی که اشغال وکاه را بوجاری میکند بادبزن
homo orbital occupiesmolecular highest بالاترین اوربیتال مولکولی اشغال شده
work file فضای کاری که برای کار جاری اشغال شده است
concentrates ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند
The singer and his staff commandeered the entire backstage area. خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
LSD رقمی که محل سمت راست عدد را اشغال میکند و کمترین توان را دارد
concentrate ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند
concentrating ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند
screen تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com