English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
predefined process symbol علامت فرایند از پیش تعریف شده
Other Matches
predefined process فرایند از پیش تعریف شده
predefined process symbol نماد فرایند از پیش تعریف شده
defaulted در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
symbol اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
symbol علامت ترسیمی علامت فرمولی
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
processes فرایند
process فرایند
lins donawitz process فرایند ال دی
steelmaking process فرایند فولادسازی
production process فرایند تولید
process control بررسی فرایند
sequential process فرایند ترتیبی
gosseneck process فرایند دوخمی
process conversion تبدیل فرایند
selective process فرایند گزینشی
fusion process فرایند ذوب
historical process فرایند تاریخی
refining process فرایند پالایش
stochastic process فرایند اتفاقی
salpeter process فرایند سالپیتر
roll piercing process فرایند نوردمایل
hot dipping process فرایند اندودکاری
process control کنترل فرایند
solidifying process فرایند انجماد
bench scale process فرایند کارگاهی
batch process فرایند پیمانهای
direct process فرایند مستقیم
iterative process فرایند تکراری
nuclear reaction فرایند هستهای
mond process فرایند موند
mental process فرایند ذهنی
budget process فرایند بودجه
decision process فرایند تصمیم
markov process فرایند مارکف
manufacturing process فرایند ساخت
cladding process فرایند پوشش
cleaning process فرایند شستشو
cyclic process فرایند چرخهای
manufacture process فرایند ساخت
associative process فرایند تجمعی
annealing process فرایند تابکاری
converting process فرایند بیرنه
output process فرایند خروجی
oxidizing process فرایند اکسیداسیون
ziegler process فرایند زیگلر
continuous process فرایند پیوسته
duplexing process فرایند دوپلکس
fixation process فرایند تثبیت
discriminal process فرایند افتراقی
interative process فرایند تکراری
bessemer process فرایند بسمر
unionmelt process فرایند الیرا
isentropic process فرایند هم انتروپی
acid process فرایند اسیدی
adiabatic process فرایند بی دررو
dissipative process فرایند اتلافی
lead chamber process فرایند اتاق سربی
basic bessemer process فرایند مقدماتی بسمر
pultrusion process فرایند کشش رانی
investment castings process فرایند ریخته گی بسته
oxygen steelmaking process فرایند فولادسازی اکسیژنی
primary process thinking اندیشیدن در فرایند نخستین
master file maintenance فرایند بروز دراوردن
process control computer کامپیوتر کنترل فرایند
metal spraying process فرایند پاشش فلز
irreversible process فرایند برگشت ناپذیر
lost wax process فرایند مدلهای مومی
process of industrialization فرایند صنعتی شدن
extrusion process فرایند چکش کاری
remelting process فرایند ذوب مجدد
procedure رویه طریقه فرایند
electro spark process فرایند قوس الکتریکی
electro erosion process فرایند فرسایش الکتریکی
direct absorption process فرایند جذب مستقیم
fortran translation process فرایند ترجمه فرترن
tunneling process فرایند تونل زنی
deceleration فرایند برگشت پذیر
starting procese فرایند راه اندازی
spark cutting process فرایند برشکاری شعلهای
ecological process فرایند بوم شناختی
air refining process فرایند تصفیه با هوا
scrubbing process فرایند شستشو و تصفیه
refinery process فرایند کوره پالایش
electrolytic oxidation process فرایند اکسیداسیون الکترولیتی
addressing فرایند دستیابی به یک محل در حافظه
croning molding process فرایند قالب گیری کرونینگ
edge فرایند یا مداری که با تغییر سطح
edges فرایند یا مداری که با تغییر سطح
low voltage operation فرایند کار فشار ضعیف
die casting process فرایند ریخته گری حدیدهای
acetate rayon process فرایند تهیه الیاف استاتی
pig iron ore process فرایند سنگ اهن خام
hot mold centrifugal casting process فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
shell molding process فرایند قالب گیری پوستهای
pig iron scrap process فرایند قراضه اهن خام
reciprocating rolling process فرایند نوردکاری رفت و امدی
press cast process فرایند ریخته گری فشاری
definiens تعریف
cell definition تعریف سل
circumscription تعریف
comkplimentarily با تعریف
explanations تعریف
extolment تعریف
complimented تعریف
complimenting تعریف
compliments تعریف
explanation تعریف
compliment تعریف
definitions تعریف
qualities تعریف
quality تعریف
descriptions تعریف
definition تعریف
description تعریف
portrayal تعریف
portrayals تعریف
centrifugal casting process فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
backspace tape فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی
recovery برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
minimax روشی برای کم کردن خطاهای یک فرایند
recoveries برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
pressure die casting process فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
data chaining فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
traduces تعریف کردن
traduced تعریف کردن
defining تعریف کردن
compliments تعریف کردن از
defines تعریف کردن
recitations تعریف موضوع
praises تعریف کردن
defined تعریف کردن
praised تعریف کردن
define تعریف کردن
praise تعریف کردن
praising تعریف کردن
traducing تعریف کردن
traduce تعریف کردن
recounted تعریف کردن
recounting تعریف کردن
recounts تعریف کردن
glorifies تعریف کردن
extoll تعریف کننده
data definition تعریف داده
circular definition تعریف دوری
glorify تعریف کردن
glorifying تعریف کردن
exponent تعریف کننده
definable تعریف پذیر
contextual definition تعریف ضمنی
definition of a problem تعریف یک برنامهThe
exponents تعریف کننده
nosography تعریف امراض
recount تعریف کردن
complimenting تعریف کردن از
macro definition تعریف ماکرو
unreel تعریف کردن
undefined تعریف نشده
the d. article حرف تعریف
self aggrandizement تعریف از خود
he is well spoken of از او تعریف می کنند
say a good word for تعریف کردن
macro definition درشت تعریف
problem definition تعریف مسئله
operational definition تعریف عملیاتی
anarthrous بی حرف تعریف
job definition تعریف برنامه
macro difinition درشت تعریف
field definition تعریف فیلد
to crack up تعریف کردن
article حرف تعریف
block definition تعریف بلوک
complimentary تعریف امیز
honorable شایان تعریف
emblazon تعریف کردن
compliment تعریف کردن از
complimented تعریف کردن از
recitation تعریف موضوع
articles حرف تعریف
depiction نگارش تعریف
extoller تعریف کننده
depictions نگارش تعریف
desk checking فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
hands on فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
dopant مادهای که در فرایند تغلیظ اضافه میشود doping
hands-on فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
indefinably غیر قابل تعریف
indefinable غیر قابل تعریف
redefine دوباره تعریف کردن
portraiture پیکر نگاری تعریف
redefining دوباره تعریف کردن
redefines دوباره تعریف کردن
clear-cut درست تعریف شده
undefined entry فقره تعریف نشده
To blow ones own trumpet. از خود تعریف کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com