Dictiornary-Farsi | علامت مرکز نشانه مرکز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز


Other Matches

medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
characters	نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character	نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
center line	خط مرکز
meddles	مرکز
centre forward	مرکز
center	مرکز
acentric	بی مرکز
centred	مرکز
centre	مرکز
stations	مرکز
middles	مرکز
middle	مرکز
meddled	مرکز
meddle	مرکز
station	مرکز
stationed	مرکز
centers	مرکز
isocentre	هم مرکز
intermediate exchange	مرکز
concentric	هم مرکز
omphalos	مرکز
centered	مرکز
hearts	مرکز
heart	مرکز
telephore e.	مرکز تلفن
headquarters	مرکز فرماندهی
emporia	مرکز بازرگانی
emporiums	مرکز بازرگانی
surrending the centre	تفویض مرکز
centrifuge	گریختن از مرکز
switchboard	مرکز تلفن
theocentric	خدا مرکز
toll exchange	مرکز تلفن
centrifuge	مرکز گریز
centrifuges	گریختن از مرکز
urban centre of a community	مرکز شهرک
point	مرکز راس حد
subscriber's station	مرکز مشترک
seat	مرکز مقر
seated	مرکز مقر
acentric	خارج از مرکز
sodom	مرکز فساد
abaxile	خارج از مرکز
speech center	مرکز گویایی
active center	مرکز فعال
factories	مرکز تولید
factory	مرکز تولید
sleep center	مرکز خواب
aerodynamic center	مرکز ایرودینامیکی
bull's-eyes	مرکز هدف
bull's eye	مرکز هدف
switchboards	مرکز تلفن
subcentral	نزدیک مرکز
outlying	دور از مرکز
seats	مرکز مقر
centrifuges	مرکز گریز
point	محل مرکز
eccentrics	گریزنده از مرکز
eccentric	هم مرکز نبودن
eccentric	خارج از مرکز
eccentric	گریزنده از مرکز
cf	مرکز زمین
cf	بازیکن مرکز
hive	مرکز تجمع
health centre	مرکز سلامتی
nerve centres	مرکز فرمان
nerve centre	مرکز فرمان
eccentricities	دوری از مرکز
emporium	مرکز بازرگانی
centres of gravity	مرکز ثقل
centre of mass	مرکز ثقل
centre of gravity	مرکز ثقل
eccentrics	خارج از مرکز
centralists	مرکز گرای
centralist	مرکز گرای
bulls	مرکز هدف
wheel center	مرکز چرخ
police station	مرکز پلیس
reserve center	مرکز احتیاط
eccentrics	هم مرکز نبودن
police stations	مرکز پلیس
telephone exchange	مرکز تلفن
eccentricity	خروج از مرکز
eccentricity	دوری از مرکز
telephone exchanges	مرکز تلفن
eccentricities	خروج از مرکز
bull	مرکز هدف
computer center	مرکز کامپیوتر
documentation center	مرکز اسناد
respiratory center	مرکز تنفسی
education center	مرکز اموزش
epicenter	مرکز زلزله
feeding center	مرکز تغذیه
regional center	مرکز منطقهای
radio centeral	مرکز بی سیم
fluid centre	مرکز سیال
provision center	مرکز توشه
diffracting center	مرکز پراشنده
rhinencephalon	مرکز شامه
data center	مرکز داده
computing center	مرکز محاسبات
concentric cable	کابل هم مرکز
concentrically	باداشتن یک مرکز
school center	مرکز اموزش
contrifuge	گریز از مرکز
cost center	مرکز هزینه زا
county seat	مرکز بخشداری
cryptocenter	مرکز رمز
data center	مرکز داده ها
head quarters	مرکز فرماندهی
height of centers	ارتفاع مرکز
manual exchange	مرکز دستی
mart	مرکز بازرگانی
mass concrete	مرکز جرم
message center	مرکز پیام
operation center	مرکز عملیات
mid channel	مرکز کانال
off center	خارج از مرکز
nerve center	مرکز عصبی
outskirt	دور از مرکز
main office	مرکز اصلی
main exchange	مرکز اصلی
profit centre	مرکز سود
primary center	مرکز اولیه
primary center	مرکز عمده
induction station	مرکز پذیرش
information center	مرکز اطلاعات
intermediate office	مرکز میانی
inversion center	مرکز وارونگی
kuk kiwo	مرکز تکواندو
pivot point	مرکز چرخش
local center	مرکز محلی
training center	مرکز اموزش
battery center	مرکز اتشبار
center of lift	مرکز برا
center of mass	مرکز هدف
center of mass	مرکز جرم
center of pressure	مرکز فشار
center of resistance	مرکز مقاومت
center of symmerty	مرکز تقارن
symmerty center	مرکز تقارن
center punch	مرکز سوراخ
center of gravity	مرکز ثقل
center of distribution	مرکز پخش
center of dispersion	مرکز پراکندگی
signal center	مرکز پیام
signal center	مرکز مخابرات
body centered cubic	مکعب مرکز پر
brain center	مرکز مغزی
burst center	مرکز ترکش
burst center	مرکز گلوله
caoxial cable	سیم هم مرکز
center drill	مته مرکز
center gage	مرکز سنج
center mark	مرکز سوراخ
center punch	مرکز منگنه
center sleeve	مرکز مجوف
centripetal	مرکز گرا
centroid	مرکز جرم
centroid	مرکز ثقل
centroid	شبه مرکز
chiral center	مرکز کایرال
civic centre	مرکز شهر
shopping center	مرکز فروش
coaxial cable	کابل هم مرکز
coaxial cable	سیم هم مرکز
sensorium	مرکز احساس
centripetal	مایل به مرکز
centrifugal	گریز از مرکز
centrifugal	مرکز گریز
center web	مرکز چرخ
central city	مرکز شهر
central control panel	مرکز کنترل
central office	مرکز تلفن
central tendency	تمایل به مرکز
centre of activities	مرکز عملیات
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
centre of pressure	مرکز فشار
centrifugal	گریزنده از مرکز
centrifugal	فرار از مرکز
communication center	مرکز مخابرات
focusses	قطب مرکز
exchanges	مرکز مبادله
exchanging	مرکز مبادله
focussing	قطب مرکز
centralism	مرکز گرایی
exchange	مرکز مبادله
focus	قطب مرکز
focused	قطب مرکز
focuses	قطب مرکز
focussed	قطب مرکز
pandemonium	مرکز دوزخ