Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (26 milliseconds)
English
Persian
hyphen
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
hyphens
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
Other Matches
flag
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
Good grief!
<idiom>
این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود
blips
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blip
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
pages
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
page
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
paged
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
hyphen
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
burn notice
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
marker
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
markers
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
marker
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
autos
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
auto
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
word
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
waff
اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن
discretionary
خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
phew
برای نشان دادن بیزاری
phew
برای نشان دادن بی تابی
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
divisor
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
uberstreichen
لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
hyphenation
تقسیم کلمه
flashed
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
clock
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clocks
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
numeric
حرفی که در برخی حالت برای نشان دادن یک عدد است .
nil pointer
نشانه گر برای نشان دادن انتهای لیست زنجیره موضوعات
PRN
نشانهای در Dos-Ms برای نشان دادن پورت چاپگر استاندارد
blue flag
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
stopped
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
sector
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
digit
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
stop
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
stopping
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
check
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
checked
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
ablegate
مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت
stops
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
colours
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colour
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
accuracy
کل تعداد بیتهایی که برای نشان دادن یک عدد در کامپیوتر به کار می رود
checks
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
cartoon design
نقشه شطرنجی فرش برای نشان دادن محل گره زدن
digits
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
mock-up
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
mock-ups
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
sectors
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
word mark
علامت کلمه
bubble help
خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
insertion point
نشانگری که برای نشان دادن محل تایپ متن در یک نوشته استفاده میشود
goal light
چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
end
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
key signature
گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
ends
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
forecaddie
باربر وسط مسیر برای نشان دادن محل فرود گوی گلف
allocates
تقسیم کردن اختصاص دادن
allocate
تقسیم کردن اختصاص دادن
allocating
تقسیم کردن اختصاص دادن
admeasure
سهم دادن تقسیم کردن
apportion
تقسیم کردن تخصیص دادن
distributes
تقسیم کردن تعمیم دادن
distributing
تقسیم کردن تعمیم دادن
apportions
تقسیم کردن تخصیص دادن
apportioning
تقسیم کردن تخصیص دادن
pottion
تقسیم کردن سهم دادن از
apportioned
تقسیم کردن تخصیص دادن
distribute
تقسیم کردن تعمیم دادن
B register
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
breaker line
خطی در رسم فنی برای نشان دادن حذف قسمتی از جسم درشکل مزبور
trellis coding
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
routing indicator
گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
hyphens
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
references
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
discharge indicator disc
دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
hyphen
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
phonetician
متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
reference
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
token
کلمه رمزی علامت مشخصه
tokens
کلمه رمزی علامت مشخصه
stripping
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
signalled
مخابره کردن علامت دادن
signal
مخابره کردن علامت دادن
signaled
مخابره کردن علامت دادن
returning
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returned
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returns
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
backslash
کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
return
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
word mark
نشان کلمه
suspending
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
gyro
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
telltale
نوار فلزی یا چوبی روی دیوار جلو اسکواش نوارپارچه وصل به بادبان برای نشان دادن سمت باد
suspends
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspend
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
subdivides
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
keyword
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
marks
نشان علامت
markers
علامت نشان
mark
نشان علامت
marker
علامت نشان
redirected
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirect
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirecting
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirects
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
comma
علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
tick mark
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
commas
علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
puncuation
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
complementation
سیستم اعداد برای نشان دادن اعداد مثبت و منفی
do
این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
ebcdic
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
tetragraph
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
glyph
علامت یا نشان حجاری شده
indication
علامت یا چیزی که نشان دهد
obelize
با این علامت "-" نشان گذاردن
label
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labeling
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labelled
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labels
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
tree
مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
prompt
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompts
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompted
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
displays
نشان دادن ابراز کردن
to set out
نشان دادن تعیین کردن
displaying
نشان دادن ابراز کردن
earmark
نشان کردن اختصاص دادن
represented
بیان کردن نشان دادن
projects
فاهر کردن نشان دادن
project
فاهر کردن نشان دادن
represent
بیان کردن نشان دادن
represents
بیان کردن نشان دادن
displayed
نشان دادن ابراز کردن
projected
فاهر کردن نشان دادن
display
نشان دادن ابراز کردن
earmarks
نشان کردن اختصاص دادن
msb
بیت در کلمه که بزرگترین مقدار یا وزن را نشان می ده .
coats of arms
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
coat of arms
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
brazenly
بی پروایی نشان دادن گستاخی کردن
demonstrating
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
brazen
بی پروایی نشان دادن گستاخی کردن
demonstrates
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
simulating
تقلید نشان دادن وانمود کردن
demonstrated
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
simulate
تقلید نشان دادن وانمود کردن
demonstrate
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
simulates
تقلید نشان دادن وانمود کردن
features
نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
feature
نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
featured
نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
featuring
نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
belies
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
belie
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
belied
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
belying
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
to give publicity to
بعموم نشان دادن یا معرفی کردن
kludge
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
kluge
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
idegraphy
علامت نویسی نمایش فکر یا تصور با نشان
radix
نقط های که تقسیم بین واحد کمی و بخشی اعشاری را نشان میدهد
introducing
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduces
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduced
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduce
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
cerebrate
فعالیت مغزی را نشان دادن فکر کردن
most significant bit
بیتی در کلمه که نشان دهنده بزرگترین مقدار یا وزن است .
ends
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
hard
کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد
ended
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
harder
کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد
hardest
کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد
end
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
marks
علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
battle clasp
نشان و علامت شرکت در جنگ بین المللی اول
drift float
علامت یا شاخص شناور نشان دهنده انحراف مسیر
mark
علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
quantifier
علامت یا نشانهای که حجم یا محدوده چیزی را نشان دهد
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
to prove oneself
نشان دادن
[ثابت کردن]
توانایی انجام کاری
religionize
دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
boolean operation
کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
colons
علامت چاپ آنچه نشان دهنده انتهای خط یا دستور در برخی زبانهاست
colon
علامت چاپ آنچه نشان دهنده انتهای خط یا دستور در برخی زبانهاست
bracket
علامت چاپ که نشان میدهد یک دستوالعمل یا عمل باید جداگانه پردازش شود
houses
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com