Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (7 milliseconds)
English
Persian
confucion symbols
علاپم کنفسیون که صرفا در فرش چین مشاهده می شود
Other Matches
merely
صرفا"
alone
صرفا
downright
صرفا
only
صرفا منحصرا
out of mere freak
صرفا ازروی بوالهوسی
can not judge a book by its cover
<idiom>
[چیزی را نمی شود صرفا از روی قیافه قضاوت کرد]
function
چاپ کدهایی که یک عمل را کنترل می کنند و نه صرفا نمایش یک حرف
functions
چاپ کدهایی که یک عمل را کنترل می کنند و نه صرفا نمایش یک حرف
functioned
چاپ کدهایی که یک عمل را کنترل می کنند و نه صرفا نمایش یک حرف
unskilled worker
عمله فعله کسی که صرفا" ازنیروی بدنیش و نه مهارتش در انجام کار استفاده میکند
nerd
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerds
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
Hanbel
[نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
subjective
فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
course line shot
مشاهده در خط
seeing
مشاهده
observantion
مشاهده
observation
مشاهده
observations
مشاهده
perceive
مشاهده کردن
perceptivity
قوه مشاهده
perceiving
مشاهده کردن
perceives
مشاهده کردن
observing
مشاهده کردن
perceived
مشاهده کردن
ovservation
قوه مشاهده
faculty of observation
قوه مشاهده
apperceive
مشاهده کردن
animadversion
مراقبت مشاهده
observability
مشاهده پذیری
beheld
مشاهده شده
beheld
مشاهده کرده
unseen
مشاهده نشده
observation error
خطای مشاهده
observational techniques
فنون مشاهده
naturalistic observation
مشاهده طبیعی
observational
مبنی بر مشاهده
observes
مشاهده کردن
objectives
قابل مشاهده
see
مشاهده کردن
sees
مشاهده کردن
observer
مشاهده کننده
behold
مشاهده کردن
beholding
مشاهده کردن
observed
مشاهده کردن
objective
قابل مشاهده
observe
مشاهده کردن
twing
مشاهده کردن
observers
مشاهده کننده
beholds
مشاهده کردن
observable quantity
کمیت مشاهده پذیر
observational error
خطای مشاهده
[ریاضی]
perceivable
مشاهده کردنی دیدنی
a posteriori
مبنی بر تجربه و مشاهده
perceptiveness
بینایی قوه مشاهده
perception of an object
مشاهده یا دیدن چیزی
participant observer
مشاهده گر شرکت کننده
participant observation
مشاهده توام با مشارکت
ovservation
مشاهده رصد کردن
sight the anchor
مشاهده کردن لنگر
observed frequency
بسامد مشاهده شده
observed score
نمره مشاهده شده
histories
صفحاتی که مشاهده شده
perceptions
مشاهده قوه ادراک
perception
مشاهده قوه ادراک
imperceptible
غیر قابل مشاهده
spots
مشاهده کردن گلوله ها
empirically
از روی مشاهده و تجربه
imperceptibly
بطور غیرقابل مشاهده
indiscernibly
بطور غیرقابل مشاهده
spot
مشاهده کردن گلوله ها
history
صفحاتی که مشاهده شده
reviewed
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviewing
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
identify
مشاهده کردن شناسایی کنید
imperceptibility
غیر قابل مشاهده بودن
identifies
مشاهده کردن شناسایی کنید
reviews
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
identifying
مشاهده کردن شناسایی کنید
identified
مشاهده کردن شناسایی کنید
review
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
see for oneself
از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن
periscope
دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
periscopes
دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
incidental images
تصویرهایی که مشاهده انهانتیجه تاثیراتی است که ازچشم ناپدیدگشته اند
homosphere
قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
hidden
پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
Internet
جستجوگر وب سافت ماکروسافت که در حال حاضر آماده است و به کاربر امکان مشاهده صفحه وب را میدهد
system follow up
ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
diamonds
شکل موجهای ضربهای که معمولا در جریان خروجی راکتها بصورت لوزیهای پشت سر هم قابل مشاهده است
System Monitor
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
finder
واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
thumbnail
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
news reader
نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
thumbnails
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
observer
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
sensing
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
observers
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
gastroscope
اسباب معاینه داخلی معده وسیله مشاهده داخل معده
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
high oblique
عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
browses
مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
browsed
مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
browse
مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
presentment
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
tree
مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
systems analysis
1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
garden design
طرح باغی
[با تقسیمات مستطیلی بصورت باغچه ها و چهارباغ و حوض و آبروها. این طرح از قرن بازدم میلادی مشاهده شد و جلوه ای از حیاط خانه ها و کاخ ها را نشان می دهد.]
indiscernible
غیرقابل مشاهده غیرقابل تشخیص
observations
دیدبانی کردن مشاهده کردن
observe
مراعات کردن مشاهده کردن
observed
مراعات کردن مشاهده کردن
observes
مراعات کردن مشاهده کردن
observing
مراعات کردن مشاهده کردن
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
observation
دیدبانی کردن مشاهده کردن
Windows Explorer
امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد
cloud band border
[حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com