Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
service marking
علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
Other Matches
ammunition data card
کارت مشخصات مهمات
functional condition code
کد یا علامت مشخصات عمل کرد مهمات
pos
محلی در مغازه که قیمت کالاها پرداخت میشود
equation of exchange
متوسط قیمت کالاها و خدمات نهائی و مقدار تولید کالاها وخدمات
free trade
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
work drawing
نقشه یاتفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
shop drawing
نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
aviation weather
مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
air signal
علایم سمعی و بصری ارسالی از هواپیما علایم هوایی
season cracking
ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
privateer
کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
payola
وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
conventional sign
علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
scsi
پیشرفتی که باعث افزایش نرخ ارسال داده نسبت به مشخصات اصلی JCSI میشود
income velocity of money
سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
skin paint
نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
commercialize
بصورت تجارتی دراوردن جنبه تجارتی دادن به
antimateriel ammunition
مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
specification
اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
datum dan buoy
علایم شناور دریایی عمقی بویه عمقی علایم عمقی تعیین مسیر مین گذاری شده در اب
identification
تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
image
[تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
images
تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
read
بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
reads
بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
thrashing
1-فعالیتهای زیادی دیسک . 2-مشخصات یا خطای برنامهای در حافظه مجازی . که باعث اتلاف وقت CPV برای جابجایی صفحات بین حافظه پشتیبان میشود
field storage
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
ammunition loading line
صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
ground signals
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
atomic demolition munition
خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
goods
کالاها
top
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
civision
رمز و کشف کردن علایم تلویزیونی رمز کردن علایم تلویزیونی
class of suplies
طبقه کالاها
goods and services
کالاها و خدمات
complete substitution
جانشینی کالاها
materiel cognizance
مدیریت کالاها
commodity agreements
قرارداد کالاها
dunnage
حفاظ کالاها
class of suplies
گروه کالاها
subsitute
جانشینی کالاها
shipping
ارسال کالاها
shipment sponsor
مسئول ارسال کالاها
consolidate goods
کالاها را ادغام کردن
prestowage plan
طرح باربندی کالاها
packing
ماده محافظ کالاها.
supplying
تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
quality control
کنترل کیفیت مواد و یا کالاها
supplied
تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supply
تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
shipment unit
یکان مسئول ارسال کالاها
materiel history
خلاصه وضعیت قطعات ووسایل یا کالاها
marshalling yard
محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
The goods were shipped by air .
کالاها از راه هوا ( هوائی ) حمل شد
fog signal
علایم مه
sectors
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
shipping
امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
He swore to having paid for the goods .
قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
point of sale
محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
port of embarkation
بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
daily movement summary
خلاصه وضعیت حرکت کشتیهادر روز یا کالاها
inventory fraction
نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
sleeve emblem
علایم سراستین
hazard signs
علایم خطر
morse code
علایم مورس
informative signs
علایم اخباری
plimsol mark
علایم بارگیری
indication of masculinity
علایم رجولیت
draught marks
علایم ابخور
control markings
علایم کنترل
traffic sign
تابلو علایم
qualifying symbols
علایم توصیفی
visual signal
علایم بصری
cipher text
علایم رمز
load lines
علایم بارگیری
reflecting stud
علایم شبنما
fiducial marks
علایم پوشاننده
indication signs
علایم راهنمایی
identification markings
علایم شناسایی
symbolic logic
زبان علایم یاعلامتی
ghost signals
علایم راداری سرگردان
military symbols
علایم قراردادی نظامی
emblem
با علایم نشان دادن
emblems
با علایم نشان دادن
hazard signs
علایم امکان تولیدخطر
accounting symbol
علایم مشخصه حساب
base symbol
علایم قراردادی مبنا
legal assistance
علایم قراردادی نقشه
signal
علایم مخابراتی مخابرات
signalled
علایم مخابراتی مخابرات
signaled
علایم مخابراتی مخابرات
marshalling yard
محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
management coding
سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
radar echo
علایم روی صفحه رادار
descriptive name
شرح علایم روی نقشه
ghost signals
علایم راداری بدون منبع
signal area
منطقه کاشتن علایم درفرودگاه
legal assistance
کمکهای قضایی شرح علایم
r.m.a. color code
علایم رنگی جامعه رادیوسازان
break up
حد فاصل علایم مشخصه هدف
sign off
علایم ختم مخابرات یامکالمات
break up
مرز علایم مشخصه هدف
grid ticks
علایم شبکه بندی نقشه
honey combing
روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
regulatory signs
علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
fiducial marks
علایم منطبق شونده در صفحه رادار
berne list
کتاب علایم شناسایی بین المللی
packing
عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
staging base
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
drift signal
علایم نشان دهنده انحراف مسیر ناو
contacts
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacting
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacted
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
procedure sign
علایم ارسالی در شبکه قبل ازشروع مکالمات
service chevron
علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
veil of money
نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
grid ticks
علایم مخصوص نشان دادن چندشبکهای بودن نقشه
symbolic form
علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
blinker
چراغ چشمک زن علایم خط و نقطه مرس و ارسال پیام
compliance index
شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
signed route
جاده علامت گذاری شده ودارای علایم شناسایی
relating to business
<adj.>
تجارتی
commerical
تجارتی
commercial
<adj.>
تجارتی
for-profit
<adj.>
تجارتی
merchants
تجارتی
business
<adj.>
تجارتی
corporate
[commercial]
<adj.>
تجارتی
merchant
تجارتی
mercantile
تجارتی
commercial
تجارتی
pip
هسته خال علایم مربوط به هدف روی صفحه رادار
pipped
هسته خال علایم مربوط به هدف روی صفحه رادار
pipping
هسته خال علایم مربوط به هدف روی صفحه رادار
pips
هسته خال علایم مربوط به هدف روی صفحه رادار
trading company
شرکت تجارتی
brands
عنوان تجارتی
trade winds
بادهای تجارتی
brand
عنوان تجارتی
trade restrictions
تضییقات تجارتی
branding
عنوان تجارتی
trade price
قیمت تجارتی
trade price
بهای تجارتی
branding
علامت تجارتی
trade mark
علامت تجارتی
trade gap
کسری تجارتی
merchant ship
کشتی تجارتی
trade disputes
دعاوی تجارتی
merchantman
کشتی تجارتی
business name
اسم تجارتی
commodity rate
براتهای تجارتی
business type operation
عملیات تجارتی
advertisements
اگهیهای تجارتی
mercantile marine
کشتیهای تجارتی
brand name
نام تجارتی
bill of goods
فهرست تجارتی
commercials
اگهیهای تجارتی
brand names
نام تجارتی
merchant bar
فولاد تجارتی
brand leader
علامت تجارتی
trade agreement
موافقتنامه تجارتی
brand loyalty
نام تجارتی
brands
علامت تجارتی
trade balance
موازنه تجارتی
brand
علامت تجارتی
trade barrier
مانع تجارتی
trades unions
اتحادیه تجارتی
trade names
نام تجارتی
commercial bills
اوراق تجارتی
trade name
نام تجارتی
commercial items
کالاهای تجارتی
commercial items
اقلام تجارتی
trademarks
علامت تجارتی
commercial invoice
سیاهه تجارتی
trademark
علامت تجارتی
commercial firm
شرکت تجارتی
document bills
اوراق تجارتی
industrial tube
لامپ تجارتی
commercial attache
وابسته تجارتی
trade union
اتحادیه تجارتی
trade unions
اتحادیه تجارتی
commercial loading
بارگیری تجارتی
commercial marine
کشتیرانی تجارتی
capital asset
علامت تجارتی
ideograph
مارک تجارتی
commerical papers
اسناد تجارتی
commerical papers
اوراق تجارتی
commercial value
ارزش تجارتی
commercial transactions
معاملات تجارتی
commercial structural steel
فولادسازهای تجارتی
argosy
ناوگان تجارتی
commercial papers
اوراق تجارتی
merchandise
کالای تجارتی
commercial paper
سند تجارتی
Trade mark.
علامت تجارتی
commercial pure
خلوص تجارتی
ammo
مهمات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com