English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 48 (4 milliseconds)
English Persian
coulter علف بر- کارد گاواهن
Other Matches
folding knife کارد جیبی تاشو [کارد سوئیسی]
mould board در گاواهن خاک برکردان
plowhead میله اهنی گاواهن
war to the knife کارد و کارد کشی
back frow اولین شیار ایجاد شده توسط گاواهن که به شیار مرده معروف است
knuckle guard کارد
knuckle bow کارد
stiletto کارد
stilettos کارد
daggar کارد
straight dagger کارد
plaster cutting knife کارد گچبری
trench knife کارد سنگری
cutler کارد فروش
knifes : چاقو کارد
haft دسته کارد
turning tool کارد تراش
paper knife کارد کاغذبری
knifes کارد زدن
gulleys کارد کندن
cutlery کارد و چنگال
knife-edge لبه کارد
cutlery کارد وچنگال
tableware کارد و چنگال
knife-edges لبه کارد
knife edge لبه کارد
gully کارد کندن
knifed : چاقو کارد
knifed کارد زدن
knife : چاقو کارد
knife کارد زدن
gullies کارد کندن
machete کارد بزرگ و سنگین
machetes کارد بزرگ و سنگین
bread knife کارد نان بری
cutlery کارد وچنگال فروشی
back jackknife شیرجه از جلو بصورت کارد
matchet یکجور کارد بزرگ درامریکا
shuto لبه کارد مانند دست
i am nat my last shifts کارد به استخوانم رسیده است
steak knife کارد رومیزی دارای تیغه مضرس
One man sows and another reaps. <proverb> یکى مى کارد ,دیگرى درو مى کند .
finish knife کارد یا تیغ [مخصوص پرداخت سطح فرش]
scimitar شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
billhook نوعی کارد بزرگ که دارای نوک برگشته است
parang یکجور کارد غلاف دارکه malay ها بکار می برند
I was absolutely infuriated. کارد میزدی خونم در نمی آمد [بی نهایت عصبانی بودم]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com