Dictiornary-Farsi | علم معانی بیان معانی بیان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (11 milliseconds)

English	Persian
rhetoric	علم معانی بیان معانی بیان


Search result with all words

rhetorician	اموزگار معانی بیان
rhetoricians	اموزگار معانی بیان
rhetorically	مطابق علم معانی بیان یا فصاحت فصیحانه
rhetor	اموزگار معانی بیان
Other Matches

rhetorically	از روی معانی
glossaries	فهرست معانی
glossary	فهرست معانی
semantics	علم معانی
synesis	توافق معانی
rhetorical	معانی بیانی
gloss	فهرست معانی
association of ideas	تداعی معانی
associations	تداعی معانی تجمع
polysemous	دارای تعدد معانی
polysemy	تکثر وتعدد معانی
semantics	علم لغات و معانی
association	تداعی معانی تجمع
to speak [things indicating something]	بیان کردن [رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
synesis	ارتباط مفاهیم ربط معانی
numerology	مبحث معانی رمزی اعداد
cryptologic	رمزشناسی معانی حروف رمز
warned	بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warn	بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns	بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
glossarial	مربوط به فهرست معانی ای که درپایان کتاب باشد تفسیری
negative true logic	سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
glossary	فهرست معانی فهرست لغات
glossaries	فهرست معانی فهرست لغات
statements	بیان
verbiage [American English]	بیان
quotations	بیان
recitations	بیان
recitation	بیان
statement	بیان
experssion	بیان
explanations	بیان
explication	بیان
expression	بیان
say-so	حق بیان
say-so	بیان
locutions	بیان
locution	بیان
declaration	بیان
declarations	بیان
interpretation	بیان
interpretations	بیان
say so	بیان
rhetorically	بیان
expressions	بیان
diction	بیان
wording	بیان
word choice	بیان
choice of words	بیان
explanation	بیان
wording	بیان
say so	حق بیان
quotation	بیان
averment	بیان
pronunciations	بیان
pronunciation	بیان
dite	بیان
dit	بیان
diction	بیان
exposition	بیان
expositions	بیان
dictograph	بیان نگار
shibboleth	بیان رایج
shibboleths	بیان رایج
says	بیان کردن
remark	افهار بیان
declaratory	متضمن بیان
account	بیان علت
expressing	بیان یا شرح
number	بیان کیفیت
inexpressibility	بیان ناپذیری
remarks	افهار بیان
remarking	افهار بیان
remarked	افهار بیان
voice	بیان کردن
lip	سخن بیان
numbers	بیان کیفیت
utter	بیان کردن
say	بیان کردن
anticlimaxes	بیان قهقرایی
formulation	بیان ریاضی
imparts	بیان کردن
imparting	بیان کردن
imparted	بیان کردن
impart	بیان کردن
diction	طرز بیان
set forth	بیان کردن
set out	بیان کردن
frame	بیان کردن
presentment	بیان حضور
liquorice	شیرین بیان
tell	بیان کردن
telling-off	بیان کردن
tells	بیان کردن
paradox	بیان مغایر
paradoxes	بیان مغایر
mouth	مدخل بیان
appositive	عطف بیان
self-expression	بیان حال
anticlimax	بیان قهقرایی
licorice	شیرین بیان
expresses	بیان یا شرح
expessible	قابل بیان
expounder	بیان کننده
to set forth	بیان کردن
fair spoken	خوش بیان
named <adj.> <past-p.>	بیان شده
stated <adj.> <past-p.>	بیان شده
termed <adj.> <past-p.>	بیان شده
mentioned <adj.> <past-p.>	بیان شده
expressible	به بیان درامدنی
eloquence	علم بیان
sweet root	شیرین بیان
stater	بیان کننده
restatement	بیان مجدد
simply stated	به بیان کوتاه
enunciative	بیان کننده
statements	بیان وضعیت
restatements	بیان مجدد
apposition	عطف بیان
fluidity	سلاست بیان
fluidity	روانی بیان
intonations	بیان با الحان
expressed	بیان یا شرح
statement	بیان وضعیت
mouths	مدخل بیان
mouthing	مدخل بیان
express	بیان یا شرح
verbalization	بیان کلامی
mouthed	مدخل بیان
intonation	بیان با الحان
said	بیان شده
freedom of experssion	ازادی بیان
verbalization	بیان شفاهی
obiter dictum	بیان ضمنی و تصادفی
anticlimaxes	بیان قهقرایی نمودن
misstate	درست بیان نردن
restating	مجددا بیان کردن
circumlocution	بیان غیر مستقیم
smooth tongued	خوش بیان چاپلوس
quantified	چندی بیان کردن
restated	مجددا بیان کردن
enigma	رمز بیان مبهم
circumlocutions	بیان غیر مستقیم
quantifying	چندی بیان کردن
bubbled	بیان کردن حباب
detail	یات را بیان کردن
detailing	یات را بیان کردن
quantify	چندی بیان کردن
bubbles	بیان کردن حباب
inexpressible	نا گفتنی غیرقابل بیان
bubble	بیان کردن حباب
bubbling	بیان کردن حباب
quantifies	چندی بیان کردن
word picture	بیان یا شرح روشن
enigmas	رمز بیان مبهم
run on	بتفصیل بیان کردن
pomfret cake	کلوچه شیرین بیان
anticlimax	بیان قهقرایی نمودن
restate	مجددا بیان کردن
sound off	ازادانه بیان کردن
polarities	بیان جهت جریان یک شی
afore-mentioned <adj.>	بیان شده در بالا
aforementioned <adj.>	بیان شده در بالا
polarity	بیان جهت جریان یک شی
abovementioned <adj.>	بیان شده در بالا
above-quoted <adj.>	بیان شده در بالا
above-mentioned <adj.>	بیان شده در بالا
enunciator	بیان کننده اداکننده
euphuism	بیان مطنطن لفافی
undermentioned <adj.>	بیان شده در پایین
mentioned below [often postpos.] <adj.>	بیان شده در پایین
anticlimactic	مربوط به بیان قهقرایی
below-mentioned <adj.>	بیان شده در پایین
academic freedom	آزادی عمل و بیان
word	بالغات بیان کردن
worded	بالغات بیان کردن
causal	بیان کننده علت
inenarrable	غیر قابل بیان
riddle	تفسیریا بیان کردن
last word	بیان یا رفتار قاطع
riddles	تفسیریا بیان کردن
restates	مجددا بیان کردن
k	نشانه بیان یک هزار
expressing	بیان کردن اداکردن
expresses	بیان کردن اداکردن
expressed	بیان کردن اداکردن
express	بیان کردن اداکردن
come out with <idiom>	بیان کردن ،گفتن
sound off <idiom>	عقاید را بیان کردن
describe	بیان مشخصات کسی یا چیزی
algorithmic	بیان شده با استفاده از الگوریتم ها
antiphrasis	بیان مطلبی به معنی مخالف ان
attributes	متغیر بیان کننده شکل
verbalising	بصورت شفاهی بیان کردن
verbalize	بصورت شفاهی بیان کردن
verbalized	بصورت شفاهی بیان کردن
verbalizes	بصورت شفاهی بیان کردن
verbalizing	بصورت شفاهی بیان کردن
verbalises	بصورت شفاهی بیان کردن