English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
nomothetic sciences علوم قانون نگر
Other Matches
information science علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure قانون اصول محاکمات قانون شکلی
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
canons قانون کلی قانون شرع
say's law قانون سی . براساس این قانون
canon قانون کلی قانون شرع
marginal productivity law قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
science علوم
mathesis علوم
sciences علوم
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
liberal arts علوم سبعه
astronautics علوم فضانوردی
civics علوم مدنی
litterae humaniores علوم انسانی
computer science علوم کامپیوتر
liberal arts علوم انسانی
the province of science رشته علوم
the four faculties علوم چهارگانه
Random-access memory رم [علوم کامپیوتر]
RAM [random access memory] رم [علوم کامپیوتر]
political science علوم سیاسی
the learned professions علوم سه گانه
social sciences علوم اجتماعی
natural sciences علوم طبیعی
physical sciences علوم طبیعی
basic sciences علوم پایه
boffins ویژهگر علوم
social science علوم اجتماعی
life sciences علوم طبیعی
mathematics علوم ریاضی
quadrivium علوم چهارگانه
mathematics علوم دقیقه
normative sciences علوم هنجاری
Bachelor of Science لیسانس علوم
physical science علوم طبیعی
exact sciences علوم دقیقه
behavioral sciences علوم رفتاری
biological sciences علوم زیستی
rudiment علوم مقدماتی
boffin ویژهگر علوم
occult sciences علوم غیبی
idiographic sciences علوم فردنگر
life science علوم زیستی
life science علوم طبیعی
life sciences علوم زیستی
political scientists ویژه گر علوم سیاسی
encyclopaedism علوم واطلاعات جامع
political scientist ویژه گر علوم سیاسی
mss فوق لیسانس علوم
notionalist متخصص علوم نظری
trivium علوم ازاد سه گانه
theoretics تحقیقات نظری در علوم
seminary مدرسه علوم دینی
seminaries مدرسه علوم دینی
theologue طلبه علوم دینی
theological school مدرسه علوم دینی
humanism علوم انسانی انسانگرایی
ms. فوق لیسانس علوم
polytechnic وابسته به علوم عملی مختلف
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
polytechnics وابسته به علوم عملی مختلف
metaphysician دانشمند علوم ماوراء طبیعی
main memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main store حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
memory management مدیریت حافظه [علوم کامپیوتر]
primary memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
RAM [random access memory] حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
Random-access memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
polytechnical وابسته به علوم عملی مختلف
arabist عالم بزبان و علوم عربی
theorists متخصص علوم نظری نگرشگر
theorist متخصص علوم نظری نگرشگر
AA فوق دیپلم در علوم انسانی
B.A مخفف لیسانس علوم انسانی
B.A.s مخفف لیسانس علوم انسانی
occultist جستجو کننده علوم پوشیده
geoscience علوم مربوط به زمین شناسی
metaphysics مبحث علوم ماوراء طبیعی
RAM [random access memory] حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
addressed memory حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
addressable storage حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
Random-access memory حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
polymaths جامع علوم معقول ومنقول
polymath جامع علوم معقول ومنقول
naturalistic وابسته به تاریخ علوم طبیعی
the law does not apply to him او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
to browse بررسی عمومی کردن [علوم کامپیوتر]
major seminary دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
PhD درجه دکترا در علوم یا دانشهای انسانی
PhDs درجه دکترا در علوم یا دانشهای انسانی
submarine boat زیر دریای [نظامی] [علوم طبیعی]
addressed memory حافظه خواندن،نوشتن [علوم کامپیوتر]
addressable storage حافظه خواندن،نوشتن [علوم کامپیوتر]
RAM [random access memory] حافظه خواندن،نوشتن [علوم کامپیوتر]
Random-access memory حافظه خواندن،نوشتن [علوم کامپیوتر]
to browse ویرایش کامل کردن [علوم کامپیوتر]
submarine زیر دریای [نظامی] [علوم طبیعی]
prescientific مربوط بدوره قبل از علوم جدید
cabbala علوم اسرار امیز ازقبیل علم ارواح
cabala علوم اسرار امیز ازقبیل علم ارواح
cabbalah علوم اسرار امیز ازقبیل علم ارواح
theolog دانشمند علم دین طلبه علوم دینی
metaphysical وابسته بعلم ماوراء طبیعی علوم معقول
comma-separated values [CSV] اعداد بوسیله ویرگول از هم جدا شده [علوم کامپیوتر]
spss Social the for StatisticalPackage Sciences بسته اماری برای علوم اجتماعی
systematic theology بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
the long arm of the law دست قانون [دست قدرتمند قانون]
aerodynamics شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
association for computers and humanities یک سازمان بین المللی که مشوق تحقیقات در زبان مطالعات ادبی تاریخی انسان شناسی و علوم اجتماعی به کمک کامپیوتر واستفاده از ان در افرینش ومطالعه هنر و موسیقی ورقص میباشد
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main store حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
primary memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
hess's law قانون هس
law of constant heat sumation قانون هس
regardless of the law به قانون
kanoon قانون
rule قانون
enacment قانون
canon قانون
canons قانون
edict قانون
code قانون
statute قانون
edicts قانون
act قانون
law قانون
legislation قانون
lex قانون
nisi قانون
legal قانون
laws قانون
acted قانون
regulation قانون
statutes قانون
rambunctious بی قانون و قاعده
okuns law قانون اوکان
procedural law قانون شکلی
cl قانون مدون
pascal قانون پاسکال
obedient to the law پیرو قانون
wein law قانون وین
weber's law قانون وبر
ohm's law قانون اهم
insolvent law قانون درماندگی
jurisprudent قانون دان
jurisconsult قانون دان
joule's law قانون ژول
joiting law قانون ژول
jachson's law قانون جکسون
raoult's law قانون رائول
offense قانون شکنی
juristic قانون دان
introduce law انشاء قانون
insolvent law قانون اعسار
obedient to the law مطیع قانون
parallel law قانون توازی
pascal's law قانون پاسکال
paschen's law قانون پاشن
preamble of a statute مقدمه قانون
five second rule قانون 5 ثانیه
peronality of laws ویژگی قانون
planck law قانون پلانک
power law قانون توانی
fechner's law قانون فخنر
faraday's law قانون فاراده
faraday's law قانون فارادی
extralegal ماورای قانون
engels law قانون انگل
engel's law قانون انگل
law merchant قانون تجارت
enactor واضع قانون
game law قانون شکار
gas laws قانون گاز
ignorance of law جهل به قانون
press law قانون مطبوعات
Under the protection of the law. درپناه قانون
hubble law قانون هابل
hook's law قانون هوک
brush with the law <idiom> درگیری با قانون
hauy law قانون هوی
to the letter <idiom> طبق قانون
greshams law قانون گرشام
gresham's law قانون گرشام
nomographer قانون گذار
graham's law قانون گراهام
penal statute قانون جزا
governing law قانون حاکم
gay lussac's law قانون گیلوساک
islamic law قانون شرع
labour act قانون کار
law of use قانون استعمال
legislatrix قانون گذار زن
legist قانون دان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com