English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (7 milliseconds)
English Persian
voluntary عمدی افراز ملک با تراضی شرکا
Other Matches
part owners شرکا
compromise تراضی
compromises تراضی
mutual consent تراضی
compromising تراضی
compromis مصالحه تراضی
mutual concent تراضی طرفین
intransigeance عدم تراضی
intransigency عدم تراضی
intransigence عدم تراضی
partitioning افراز
partitions افراز
parcelling افراز
partition افراز
separating افراز
division or delimitation of property افراز
partition of an estate افراز ملک
partition of an estste افراز یک ملت
partible قابل افراز
partitions جدار افراز
partition جدار افراز
partition تقسیم افراز کردن
partitions تقسیم افراز کردن
voluntary partition افراز با رضایت یا سازش طرفین
apportionment افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
refereeing در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
wilfull عمدی
premeditated عمدی
intentional عمدی
deliberated عمدی
advertency عمدی
prepense عمدی
deliberates عمدی
deliberate عمدی
deliberating عمدی
autonomic عمدی
aforethought عمدی
sabotaging خرابکاری عمدی
studied دانسته عمدی
intentional movement حرکت عمدی
intentional foal خطای عمدی
willful misconduct زیان عمدی
willful misconduct خسارت عمدی
wilfull murder قتل عمدی
wilful murder قتل عمدی
voluntary act فعل عمدی
unitentional غیر عمدی
reflation تورم عمدی
malice a خیانت عمدی
intentional handball هند عمدی
sabotages خرابکاری عمدی
sabotaged خرابکاری عمدی
cheap shot خشونت عمدی
tank باخت عمدی
murders قتل عمدی
murdering قتل عمدی
murdered قتل عمدی
lemons باخت عمدی
murder قتل عمدی
sabotage خرابکاری عمدی
lemon باخت عمدی
dump باخت عمدی
inadvertent غیر عمدی
casually بطور غیر عمدی
invlountary act فعل غیر عمدی
sand bag سستی عمدی در تمرین
setting on fire اتش زدن عمدی
vertical parity check مقابله توان عمدی
homicide by misadventure قتل غیر عمدی
by accident or d. بطور اتفاقی یا عمدی
arson ایجاد حریق عمدی
d.sin گناه بزرگ عمدی
was that intended? ایا ان عمدی بود
arson اتش زدن عمدی
deliberate عمدا انجام دادن عمدی
deliberated عمدا انجام دادن عمدی
deliberates عمدا انجام دادن عمدی
hack لگد زدن عمدی دررگبی
hacked لگد زدن عمدی دررگبی
hacks لگد زدن عمدی دررگبی
obmutescence خاموش نشینی سکوت عمدی
inadvertence غیر عمدی عدم تعمد
miscarriage سقط جنین غیر عمدی
miscarriages سقط جنین غیر عمدی
involuntarily بطورغیر ارادی یا غیر عمدی
deliberating عمدا انجام دادن عمدی
draw play ضربه عمدی با انتهای گوی گلف
destruct خرابی عمدی موشک قبل ازپرتاب ان
unitentionally ندانسته بطور غیر عمدی سهوا
inadvertenly بطور غیر عمدی ازروی ندانستگی
arson تولید حریق عمدی در مال غیر
dusters پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
match penalty خطای اسیب رساندن عمدی واخراج
duster پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
barratry خسارات ناشی از جرم عمدی ناخدا یا ملوان کشتی
allowances اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
allowance اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
throw باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throwing باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throws باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
columnar and trabeated [نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
manipulative deception تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
safety اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
kamikaze ناپدید شدن عمدی موج سوارزیر موج
trapdoor فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com