Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
maximum performance	عملکرد حداکثر
Other Matches
two way alternate operation	عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
multitasking	عملکرد چند وفیفهای عملکرد چند تکلیفی
max min system	سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal oxygen uptake	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power	بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
capacity cost	هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
performances	عملکرد
revenue operation	عملکرد
process	عملکرد
work	عملکرد
worked	عملکرد
processes	عملکرد
method of operation	عملکرد
operation	عملکرد
performance	عملکرد
throughput	عملکرد
turn over	عملکرد
indirect operation	عملکرد غیرمستقیم
computer operation	عملکرد کامپیوتری
logical operation	عملکرد منطقی
monadic operation	عملکرد یگانه
monadic operation	عملکرد تکین
loss marking operation	عملکرد زیانبار
machine operating	عملکرد ماشین
feature of performance	ویژگی عملکرد
performance appraisal	عملکرد سنجی
reatrain	عملکرد توام
concurrent operation	عملکرد همزمان
telephone operation	عملکرد تلفن
transformer operation	عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
attended operation	عملکرد با مراقب
dyadic operation	عملکرد دوتایی
unattended operation	عملکرد بی مراقب
continous operation	عملکرد پایدار
return	عملکرد کارکرد
returned	عملکرد کارکرد
furnace operation	عملکرد کوره
operating lever	اهرم عملکرد
operating panel	تابلوی عملکرد
feature	ویژگی عملکرد
operation analysis	تحلیل عملکرد
parallel operation	عملکرد موازی
returns	عملکرد کارکرد
returning	عملکرد کارکرد
binary operation	عملکرد دودوئی
ratings	نحوه عملکرد مجاز
binary arithmetic operation	عملکرد ریاضی دودویی
electrically operated chuck	سه نظام با عملکرد الکتریکی
fixed point operation	عملکرد با ممیز ثابت
input output operation	عملکرد ورودی- خروجی
illegal operation	عملکرد غیر قانونی
rating	نحوه عملکرد مجاز
operation	وابسته به عمل عملکرد
on line operation	عملکرد درون خطی
one way only operation	عملکرد فقط یک طرفه
operating speed	سرعت عملکرد کار
performance rating	درجه بندی عملکرد
two way simultaneous operation	عملکرد همزمان دو طرفه
uniprogramming system	سیستم عملکرد تک برنامهای
even-handed treatment	رفتار [عملکرد] عادلانه
multitasking	عملکرد چند تکلیفی
multisequencing	عملکرد چند ترتیبی
multiprogramming	عملکرد چند برنامهای
off line operation	عملکرد برون خطی
multiprogramming system	سیستم عملکرد چند برنامهای
social audit	ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
chunking along	عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
duplex operation	کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
compatible	زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
spools	Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
spool	Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
cruise control	کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
control unit	قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
numeric keypad	یک وسیله ورودی که مجموعهای از کلیدهای رقم دهدهی وکلیدهایی با عملکرد مخصوص را استفاده میکند
system follow up	ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
maximal	حداکثر
uttermost	حداکثر
peaking	حداکثر
endurance	حداکثر
outside	حداکثر
outsides	حداکثر
peak	حداکثر
peaks	حداکثر
maximum	حداکثر
maximum moment	حداکثر لنگر
maximum capacity	فرفیت حداکثر
maximum current	جریان حداکثر
maximum available powere	توان حداکثر
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum work	کار حداکثر
maximization	به حداکثر رسانیدن
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum efficiency	حداکثر کارائی
peaking	حداکثر کاکل
maximal	وابسته به حداکثر
maximum output	خروجی حداکثر
peak speed	حداکثر سرعت
peak	حداکثر کاکل
maximum amplitude	دامنه حداکثر
peak current	جریان حداکثر
maximum value	مقدار حداکثر
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum ratings	مقدار حداکثر
maximum power demand	مصرف حداکثر
maximum price	حداکثر بها
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum frequency	فرکانس حداکثر
maximum slope	حداکثر شیب
maximum speed	حداکثر سرعت
maximum energy	انرژی حداکثر
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum load	بار حداکثر
maximum duration	زمان حداکثر
maximum detector	اشکارساز حداکثر
maximum density	حداکثر تراکم
maximum demand	بار حداکثر
peaks	حداکثر کاکل
maximum deflection	انحراف حداکثر
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
payloads	حداکثر بار
global maximum	حداکثر مطلق
full speed	حداکثر سرعت
full bore	حداکثر تلاش
maximum deviation	انحراف حداکثر
supercharge	خرج حداکثر
flank speed	حداکثر سرعت
flat out	حداکثر سرعت
price ceilings	حداکثر قیمت
relative maximum	حداکثر نسبی
wage ceiling	حداکثر دستمزد
submaximal	زیر حداکثر
maximum profit	حداکثر سود
peak voltage	ولتاژ حداکثر
optimum height	حداکثر ارتفاع
high tides	حداکثر مد دریا
high tide	حداکثر مد دریا
peak demand	حداکثر تقاضا
peak load	حداکثر بار
payload	حداکثر بار
peak load	بار حداکثر
peak output	حداکثر تولید
intensity maximum	حداکثر شدت
wild card	روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
utmost good faith	حداکثر حسن نیت
utility maximization	به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
full blast <adv.>	در حداکثر قدرت یا شدت
low tide	حداکثر جذر دریا
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
at full blast <adv.>	در حداکثر قدرت یا شدت
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum power operation	کار با توان حداکثر
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
maxvo	حداکثر اکسیژن مصرفی
peak strenght	حداکثر استعداد مجاز
maximum wavelength	طول موج حداکثر
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
principle of miximum overlap	اصل حداکثر همپوشانی
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
profit maximization	به حداکثر رسانیدن سود
pron to	با حداکثر سرعت ممکن
sprints	با حداکثر سرعت دویدن
sprinted	با حداکثر سرعت دویدن
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
sprint	با حداکثر سرعت دویدن
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
traffic peak	حداکثر عبور و مرور
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
maxvo	حداکثر توان هوازی
maximum output voltage	ولتاژ خروجی حداکثر
marginal	حداکثر نزدیک به انتها
daily flood peak	حداکثر سیل روزانه
maximum gate trigger voltage	ولتاژ احتراق حداکثر
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
endurance time	سرعت حداکثر مداوم
ultimate bearing capacity	حداکثر فشار متحمل پی
flank speed	حداکثر سرعت قایق
utmost	منتهای کوشش حداکثر
high run	حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
extreme	حداکثر درمنتهی الیه
angle of repose	حداکثر شیب استقرار
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
ceiling price	حداکثر قیمت قانونی
maximum load	بار گذاری حداکثر
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
ceiling prices	حداکثر قیمت قانونی
closed height	حداکثر ارتفاع لیفتراک
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com