Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (8 milliseconds)
English
Persian
indirect operation
عملکرد غیرمستقیم
Other Matches
two way alternate operation
عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
multitasking
عملکرد چند وفیفهای عملکرد چند تکلیفی
indirect
غیرمستقیم
roundabouts
غیرمستقیم
backstairs
غیرمستقیم
circuitous
غیرمستقیم
elenctic
غیرمستقیم
roundabout
غیرمستقیم
circuity
غیرمستقیم
out of straight
غیرمستقیم
transitive
رابطه غیرمستقیم
indirect lighting
روشنایی غیرمستقیم
indirectly
بطور غیرمستقیم
indirect laying
اتش غیرمستقیم
insinuation
دخول غیرمستقیم
indirect control
کنترل غیرمستقیم
indirect cost
هزینه غیرمستقیم
indirect expenses
مخارج غیرمستقیم
at second hand
بطور غیرمستقیم
consequential damages
خسارت غیرمستقیم
indirect knowledge
معرفت غیرمستقیم
indirect labour
کار غیرمستقیم
indirect loading
بارگذاری غیرمستقیم
indirect materials
مواد غیرمستقیم
indirect measurement
سنجش غیرمستقیم
indirect wave
موج غیرمستقیم
oblique question
پرسش غیرمستقیم
indirect question
پرسش غیرمستقیم
mitosis
تسقیم غیرمستقیم
indirect proof
برهان غیرمستقیم
on costs
هزینههای غیرمستقیم
spot pass
پاس غیرمستقیم
excise duties
مالیات غیرمستقیم
indirect taxation
مالیات غیرمستقیم
mediately
بطور غیرمستقیم
indirect suggestion
تلقین غیرمستقیم
direct lighting
روشن سازی غیرمستقیم
indirect addressing
نشان دهی غیرمستقیم
indirect control system
سیستم کنترل غیرمستقیم
indirect transition
عبور یا انتقال غیرمستقیم
indirect resistance furnace
کوره مقاومتی غیرمستقیم
indirect free kick
ضربه ازاد غیرمستقیم
indirect release
قطع کننده غیرمستقیم
indirect quotable
نقل قول غیرمستقیم
indirect labour
هزینه دستمزد غیرمستقیم
indirect light distribution
پخش نور غیرمستقیم
indirect induction heating
گرمایش القایی غیرمستقیم
sinuous
غیرمستقیم گمراه کننده
image arc furnace
کوره قوس نوری غیرمستقیم
karyokinesis
تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
bricole
ضربه غیرمستقیم توپ یا گوی
predicatively
بطور غیرمستقیم در خبر جمله
operation
عملکرد
performances
عملکرد
performance
عملکرد
method of operation
عملکرد
revenue operation
عملکرد
throughput
عملکرد
turn over
عملکرد
worked
عملکرد
process
عملکرد
processes
عملکرد
work
عملکرد
feature of performance
ویژگی عملکرد
operation analysis
تحلیل عملکرد
operating panel
تابلوی عملکرد
operating lever
اهرم عملکرد
parallel operation
عملکرد موازی
returning
عملکرد کارکرد
monadic operation
عملکرد یگانه
monadic operation
عملکرد تکین
returns
عملکرد کارکرد
return
عملکرد کارکرد
performance appraisal
عملکرد سنجی
feature
ویژگی عملکرد
unattended operation
عملکرد بی مراقب
returned
عملکرد کارکرد
transformer operation
عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
telephone operation
عملکرد تلفن
computer operation
عملکرد کامپیوتری
reatrain
عملکرد توام
dyadic operation
عملکرد دوتایی
maximum performance
عملکرد حداکثر
machine operating
عملکرد ماشین
binary operation
عملکرد دودوئی
furnace operation
عملکرد کوره
concurrent operation
عملکرد همزمان
loss marking operation
عملکرد زیانبار
logical operation
عملکرد منطقی
continous operation
عملکرد پایدار
attended operation
عملکرد با مراقب
to over hear any one
سخنان کسی را بطور غیرمستقیم یا بدون میل اوشنیدن
rating
نحوه عملکرد مجاز
operation
وابسته به عمل عملکرد
off line operation
عملکرد برون خطی
uniprogramming system
سیستم عملکرد تک برنامهای
performance rating
درجه بندی عملکرد
binary arithmetic operation
عملکرد ریاضی دودویی
even-handed treatment
رفتار
[عملکرد]
عادلانه
two way simultaneous operation
عملکرد همزمان دو طرفه
ratings
نحوه عملکرد مجاز
operating speed
سرعت عملکرد کار
multisequencing
عملکرد چند ترتیبی
multitasking
عملکرد چند تکلیفی
electrically operated chuck
سه نظام با عملکرد الکتریکی
input output operation
عملکرد ورودی- خروجی
on line operation
عملکرد درون خطی
one way only operation
عملکرد فقط یک طرفه
illegal operation
عملکرد غیر قانونی
multiprogramming
عملکرد چند برنامهای
fixed point operation
عملکرد با ممیز ثابت
multiprogramming system
سیستم عملکرد چند برنامهای
social audit
ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
chunking along
عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
duplex operation
کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
compatible
زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
spools
Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
spool
Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
numeric keypad
یک وسیله ورودی که مجموعهای از کلیدهای رقم دهدهی وکلیدهایی با عملکرد مخصوص را استفاده میکند
control unit
قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
cruise control
کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
system follow up
ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
wild card
روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
excise
مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
boostrap operation
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
thrashing
وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
race condition
حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
mflops
یک میلیون عملیات ممیز شناور در ثانیه یک میلیون عملکرد با ممیزشناور در ثانیه Per Operation FloatingPoint illion
auxiliary operation
عملیات کمکی عملکرد کمکی
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com