Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
redirection operator
عملگر تعیین جهت
Other Matches
authentication
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
operator
عملگر
operators
عملگر
dyadic operator
عملگر دوتایی
relational operator
عملگر رابطهای
binary operator
عملگر دودوئی
unary operator
عملگر یگانی
binary operator
عملگر دوتایی
conditional operator
عملگر شرطی
concatenation operator
عملگر الحاقی
laplace operator
عملگر لاپلاس
assignment operator
عملگر جایگزینی
comparison operator
عملگر مقایسه
aggregate operator
عملگر جمعی
monadic operator
عملگر تکین
actuator
عملگر مکانیکی
n ary operator
عملگر N تایی
nand operator
عملگر نقیض و
boolean operator
عملگر بول
boolean operator
عملگر بولی
annihilation operator
عملگر نابودی
logical operator
عملگر منطقی
operator
عملگر
[ریاضی]
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
differential operator
عملگر دیفرانسیلی
[ریاضی]
boolean operation
عملگر منط قی مثل " و" و " یا " و...
boolean operator
عملگر جبر بول
arithmetic operator
نشان حسابی عملگر ریاضی
Laplace operator
عملگر لاپلاس
[ریاضی]
[فیزیک]
notation
که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
notations
که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
Laplacian
عملگر لاپلاس
[ریاضی]
[فیزیک]
argument
متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
arguments
متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
attended operation
فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
nor
عملگر بولی که یک جدول صحت تولید میکند نایا
logical
تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
dosimetry
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locates
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
arithmetic
دستورالعمل برنامه که در آن عملگر عمل مورد نظر را برای اجرا مشخص میکند
postfix
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند به طوری که عملگر پس از عملوند می آید
air priorities committee
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
notation
عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست
notations
عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست
prefix notation
عملیات ریاضی به صورت منط ق به طوری که عملگر پیش از عملوندها فاهر میشود و نیازی به کروشه نیست
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
fixations
تعیین
formulation
تعیین
fixation
تعیین
specification
تعیین
emplacement
تعیین جا
assignment of space
تعیین جا
designations
تعیین
appointment
تعیین
designation
تعیین
determination
تعیین
appointments
تعیین
indentification
تعیین هویت
watermarks
تعیین میزان مد اب
income determination
تعیین درامد
determine
تعیین کردن
determines
تعیین کردن
admeasurement
تعیین اندازه
determining
تعیین کردن
frequency designation
تعیین فرکانس
slate
تعیین کردن
slated
تعیین کردن
watermark
تعیین میزان مد اب
blood types
تعیین کردن
admensuration
تعیین اندازه
avow
شرط تعیین
avowing
شرط تعیین
avows
شرط تعیین
appointe
تعیین کردن
frequency allocation
تعیین فرکانس
job placement
تعیین شغل
abounded
تعیین حدودکردن
abounding
تعیین حدودکردن
abounds
تعیین حدودکردن
moisture determination
تعیین رطوبت
slates
تعیین کردن
frequency determination
تعیین فرکانس
frequency assignment
تعیین فرکانس
determinable
قابل تعیین
earmarked
تعیین شده
nominative
تعیین شده
formulation
تعیین کردن
demark
تعیین حدودکردن
fixes
تعیین کردن
delimitation
تعیین حدود
appraisal
تعیین قیمت
appraisals
تعیین قیمت
damage assessment
تعیین خسارات
assignment of tasks
تعیین وفایف
completely specified
با تعیین کامل
placement
تعیین شغل
fix
تعیین کردن
coefficient of determination
ضریب تعیین
placements
تعیین شغل
specified
تعیین شده
assignment
تعیین تعدادسهمیه
routes
تعیین خط مسیر
foreordainment
تعیین از پیش
fix on
تعیین کردن
enumeration
تعیین شماره
ascertian
تعیین کردن
assignability
قابل تعیین
emplacement
تعیین محل
crucially
تعیین کننده
crucial
تعیین کننده
assignments
تعیین تعدادسهمیه
blood group
تعیین کردن
blood groups
تعیین کردن
blood type
تعیین کردن
indicating
تعیین کننده
determinative
تعیین کننده
route
تعیین خط مسیر
determination coefficient
ضریب تعیین
budget determinant
تعیین بودجه
titration
تعیین عیار
nominations
تعیین نامزدی
redirection
تعیین جهت
appoint
تعیین کردن
appoints
تعیین کردن
redirection
تعیین مسیر
nomination
تعیین نامزدی
range determination
تعیین مسافت
quantification
تعیین خاصیت
bound
تعیین کردن
sex determination
تعیین جنسیت
signification
تعیین افهار
wage determination
تعیین دستمزد
valorization
تعیین ارزش
unitization
تعیین واحد
assignation
تعیین وقت
assignations
تعیین وقت
typification
تعیین نمونه
specifying
تعیین کردن
identified
تعیین کردن
tell off
تعیین کردن
identifies
تعیین کردن
specify
تعیین کردن
identify
تعیین کردن
specifies
تعیین کردن
identifying
تعیین کردن
price determination
تعیین قیمت
indeterminable
تعیین ناپذیر
appropriated
<adj.>
<past-p.>
تعیین شده
location
تعیین محل جا
provided
<adj.>
<past-p.>
تعیین شده
laid on
<past-p.>
تعیین شده
identification
تعیین هویت
determinants
تعیین کننده
determinant
تعیین کننده
demarcation
تعیین حدود
assessment
تعیین مالیات
predesignation
تعیین قبلی
assessments
تعیین مالیات
locations
تعیین محل جا
orientation
تعیین جهت
orientation
تعیین موقعیت
coefficient of determination
ضریب تعیین کننده
abound
تعیین حدود کردن
assignable
قابل تعیین و تخصیص
authentication equipment
وسایل تعیین معرف
authentication equipment
وسایل تعیین نشانی
authentication system
سیستم تعیین معرف
apportionment
تعیین سهم و حصه
animadvert
تعیین تقصیر ومجازات
alidade
الیداددستگاه تعیین سمت
location of industry
تعیین مکان صنعت
molecular weight determination
تعیین وزن مولکولی
placement tests
ازمونهای تعیین شغل
preassigned
قبلا تعیین شده
predesignate
قبلا تعیین شده
identification problem
مسئله تعیین هویت
genealogize
تعیین نسب کردن
predestine
قبلا تعیین کردن
predetermine
قبلا تعیین کردن
prifix
قبلا تعیین کردن
prifixal
قبلا تعیین کردن
pin point
تعیین دقیق نقاط
pin point
تعیین محل کردن
mix design
تعیین نسبتهای اختلاط
maximum probility detection
تعیین احتمال حداکثر
national income determination
تعیین درامد ملی
oddsmaker
تعیین کننده امتیاز
optometry
تعیین میزان دیدچشم
location theory
نظریه تعیین مکان
limitation clause
ماده تعیین حدود
limitation clause
عبارت تعیین حدود
permutation table
جدول تعیین رمز
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com