Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
black market operations
عملیات بازار سیاه
Other Matches
black markets
بازار سیاه
black market
بازار سیاه
open market operations
عملیات بازار ازاد
walras law
براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
open market operation
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
dumping
فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
market research
تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
fairer
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairs
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
market failure
شکست بازار نارسائی بازار
basalt
نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouette
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouettes
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
melanin
رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
crape
نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
farmgate type operations
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
market value
در بازار قیمت بازار
anticrop operations
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
bold face
طرح سیاه حرف سیاه
sables
رنگ سیاه لباس سیاه
sable
رنگ سیاه لباس سیاه
ethiops
سیاب سیاه جیوه سیاه
black holes
حفره سیاه چاله سیاه
black hole
حفره سیاه چاله سیاه
smutted whcat
گندم سیاه یا زنگ سیاه
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
statements
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
market economies
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
black body radiation
تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
paper white monitor
صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
market places
بازار
market place
بازار
markets
بازار
cloth-hall
بازار
market
بازار
marketed
بازار
agora
بازار
bazaar
بازار
bazaars
بازار
shopping center
بازار
trone
بازار
mart
بازار
the mareet was weak
بازار
operation
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
emporium
بازار بزرگ
market structure
ساخت بازار
emporiums
بازار بزرگ
tenors
بازار سلف
the market is dull
بازار کساداست
widening of market
گسترش بازار
wage market
بازار دستمزد
open market
بازار ازاد
open market
بازار باز
free markets
بازار ازاد
credit market
بازار اعتباری
outlets
بازار فروش
sale
بازار فروش
outlet
بازار فروش
county fair
بازار روز
county fair
بازار مکاره
sales area
بازار فروش
Common Market
بازار مشترک
seller's market
بازار فروشنده
sharing the market
تقسیم بازار
spot market
بازار نقدی
tenor
بازار سلف
commodity market
بازار کالا
marketing
بازار یابی
market appraisal
سنجش بازار
market penetration
نفوذ به بازار
market price
قیمت بازار
market prices
قیمتهای بازار
market review
بررسی بازار
market risk
خطر بازار
market segmentation
تقسیم بازار
market segmentation
تجزیه بازار
market share
سهم بازار
market structure
بنیان بازار
market system
نظام بازار
market trends
روندهای بازار
market trust
بازار انحصاری
market overt
بازار اشکار
market oriented
در جهت بازار
market demand
تقاضای بازار
market equilibrium
تعادل بازار
market failure
ناتوانی بازار
market forces
نیروهای بازار
market freedom
ازادی بازار
market functions
وفائف بازار
market imperfection
نقص بازار
market leader
پیشقدم در بازار
market leader
پیشرو بازار
market mechanism
مکانیسم بازار
market opportunity
فرصت بازار
market value
قیمت بازار
marketplace
بازار گاه
loan market
بازار وام
fair market
هفته بازار
oil market
بازار نفت
perfect market
بازار کامل
download
بازار کارافتاده
domestic market
بازار داخلی
market survey
بررسی بازار
market research
بررسی بازار
market economy
اقتصاد بازار
market economies
اقتصاد بازار
exchange market
بازار اسعار
dead market
بازار کم فروش
dead market
بازار کساد
fair market
بازار مکاره
falling market
بازار رو به زوال
labor market
بازار کار
money markets
بازار پول
money market
بازار پول
narrow market
بازار محدود
imperfect market
بازار ناقص
home market
بازار داخلی
historical cost
قیمت بازار
supermarkets
ابر بازار
supermarket
ابر بازار
gold market
بازار طلا
foreign market
بازار خارج
foreign exchange market
بازار ارز
emporia
بازار بزرگ
competition
بازار ازاد
bullish market
بازار احتکاری
gluts
پر کردن بازار
glut
پر کردن بازار
carpet market
بازار فرش
bullion market
بازار شمش
aggregate market demand
تقاضای کل بازار
bourse
بازار سهام
bullish market
بازار رو به رونق
buyer's market
بازار خرید
capital market
بازار سرمایه
buyers market
بازار خرید
bearish market
بازار رو به افول
slumped
کسادی بازار
slumps
کسادی بازار
EEC
بازار مشترک
brand leader
پیشرو در بازار
mart
بازار مالی
aggregate market supply
عرضه کل بازار
free market
بازار ازاد
slumping
کسادی بازار
financial market
بازار مالی
slump
کسادی بازار
competitions
بازار ازاد
market leader
دارای رهبریت بازار
To depress the market .
بازار را کساد کردن
market mechanism
طرز کار بازار
market
به بازار عرضه کردن
organising
بازار سازمان یافته
open market rate
نرخ بازار ازاد
open purchase
خرید از بازار ازاد
organized market
بازار سازمان یافته
market
در بازار دادوستد کردن
baltic exchange
بازار بورس بالتیک
dual labor market
بازار کار دوگانه
demand and supply market
بازار عرضه و تقاضا
markets
در بازار دادوستد کردن
bull the market
بازار را گرم کردن
market information
اطلاعات و دادههای بازار
marketed
به بازار عرضه کردن
product launch
جا انداختن محصول در بازار
market imperfection
ناقص بودن بازار
to put on the market
به بازار عرضه کردن
market rate of interest
نرخ بهره بازار
to place on the market
به بازار عرضه کردن
break into the market
در بازار رسوخ کردن
market grades and grading
طبقه بندی بازار
marketed
در بازار دادوستد کردن
cornering the market
قبضه نمودن بازار
home market
بازار داخل کشور
organises
بازار سازمان یافته
the market is dull
بازار راکد است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com