English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
borrow عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
borrowed عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
borrows عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
Other Matches
arithmetic مربوط به توابع ریاضی از قبیل جمع و تفریق و تقسیم و ضرب
arithmetic محاسباتی که روی اعداد انجام می شوند از قبیل جمع و تفریق و ضرب و تقسیم
algebra استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
inferior figures حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند.
utility برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
internal عملیات ریاضی ALU
precedence ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operator ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operators ترتیب اجرای عملیات ریاضی
resulted پاسخ یا خروجی عملیات ریاضی یا منط قی
result پاسخ یا خروجی عملیات ریاضی یا منط قی
floating عملیات ریاضی روی اعداد اعشاری
resulting پاسخ یا خروجی عملیات ریاضی یا منط قی
notation عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند
notations عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند
multiplication عملیات ریاضی که یک عدد را یک واحد به خودش اضافه میکند
OCP پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را طبق کد برنامه انجام میدهد
precedence قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
renumber خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
processor پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کد گشایی و اجرا میکند طبق کد برنامه
logic ترمیم ریاضی عملیات منط قی مثل AND و OR و... و تبدیل آنها به مدارهای مختلف
order پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
coprocessor پردازندهای که نتایج عملیات ریاضی را سریع تر از بخش ALU از CPU انجام میدهد
processor کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع
postfix عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند به طوری که عملگر پس از عملوند می آید
notation عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست
notations عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست
prefix notation عملیات ریاضی به صورت منط ق به طوری که عملگر پیش از عملوندها فاهر میشود و نیازی به کروشه نیست
sentinel 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
sentinels 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
reverse عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
reversing عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
reversed عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
reverses عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
super- کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
suffix notation عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید
technologies اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technology اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
general ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند
generals ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند
functional رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
images دو جدول تصویر که وسایل و فرآیندهای ورودی و خروجی را کنترل میکند
image [دو جدول تصویر که وسایل و فرآیندهای ورودی و خروجی را کنترل میکند.]
gpr ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط ق مختلف پردازش کند
modes عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
mode عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
types قبیل
such as از قبیل
type قبیل
typed قبیل
such این قبیل
suchlike این قبیل
men of that stamp این قبیل مردان
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
microchip مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
microchips مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
fully از قبیل هر قطعه نوری یا نهانی
studding مصالح ساختمانی از قبیل تیروغیره
he is not of that type ازان قبیل اشخاص نیست
subtraction تفریق
subrtraction تفریق
separation تفریق
separations تفریق
subraction تفریق
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
deduce تفریق کردن
deduction کاهش تفریق
subtracter تفریق کننده
subtracted تفریق کردن
subtracting تفریق کردن
deducing تفریق کردن
subtracts تفریق کردن
deduced تفریق کردن
deduces تفریق کردن
subtract تفریق کردن
subduct ربودن تفریق کردن
administrator شخصی که مراقب شبکه است و وفایفی از قبیل نصب
dilly وسائط نقلیه مختلف از قبیل ارابه و کامیون و غیره
administrators شخصی که مراقب شبکه است و وفایفی از قبیل نصب
subtracting تفریق شدن منها کردن
subtracted تفریق شدن منها کردن
minus signs برای تفریق یا مقدار منفی
minus sign برای تفریق یا مقدار منفی
subtract تفریق شدن منها کردن
minus برای تفریق یا مقدار منفی
subtractive کاهنده دارای علامت تفریق
subtracts تفریق شدن منها کردن
contraband of war قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
adder وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
adders وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
statements 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
negative عددی که تعداد تفریق از صفر را نشان میدهد
negatives عددی که تعداد تفریق از صفر را نشان میدهد
subtrahend در عمل تفریق , عددی که از عدد دیگر کم شود
propagates خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation عملیات کنترل زمین عملیات
endorsee کسی که برات یا هر سنددیگری از قبیل چک و سفته در وجه او فهر نویسی و به او تسلیم میشود
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
flags نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع
flag نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع
Xerox PARC مرکز توسعه aerox که یک محدوده وسیع از محصولات از قبیل mouse و GVT ساخته است
physical record همه اطلاعات از قبیل داده کنترل برای رکورد ذخیره شده در سیستم کامپیوتری
lessin size کوچکتر
much less کوچکتر
minor کوچکتر
lesser کوچکتر
neath or neath کوچکتر از
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
Schedule+ برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
certain برخی
cretain برخی
some برخی
several برخی از
the lesser bear خرس کوچکتر
in miniature بمقیاس کوچکتر
take in <idiom> کوچکتر کردن
less اصغر کوچکتر
undersized کوچکتر از معمول
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
scundine quid از برخی جهات
undersized کوچکتر ازاندازه معمولی
This is smaller than that. این کوچکتر از آن است.
beneath روی خاک کوچکتر
cradle-snatcher ایجادرابطهجنسیبا فرد کوچکتر
complementing 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complemented 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complement 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complements 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
Media Player برنامه ویندوز که به کاربر امکان نصب سخت افزار چندرسانهای از قبیل صدا و تصویر متحرک و فایلهای ویدیو
critical raynold's number عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
attribute در برخی سیستم عامل ها
On certain considerations . طبق برخی ملاحظات
source خصوصیت برخی bridge ها که
attributing در برخی سیستم عامل ها
attributes در برخی سیستم عامل ها
compartmentalizes به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalized به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalize به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalising به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalises به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalised به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
wildcat فشنگ با گلوله کوچکتر ازپوکه
wildcats فشنگ با گلوله کوچکتر ازپوکه
microcopy رونوشت خیلی کوچکتر از اصل
priories دیر یا خانقاه کوچکتر ازصومعه
priory دیر یا خانقاه کوچکتر ازصومعه
subsystem بخش کوچکتر سیستم بزرگ
compartmentalizing به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
m مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
glue sniffing بو کردن برخی از انواع چسب
O.K. در برخی سیستم ها به کار می رود
ARQ قابل استفاده در برخی مودم ها
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
processor پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
Some friends who shall be nameless. برخی از دوستان که اسمشان رانمی برم
podesta رئیس شهرداری در برخی شهرهای ایتالیا
landgravine لقب برخی از شاهزادگان المانی است
compress فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
bar pattern ترام با خطوط مورب با زاویه کوچکتر از 54 درجه
compresses فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compressing فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
quickset بوتههای پرچینی از قبیل خفچه و غیره پرچین خفچه
american national standards institute سازمانی که استانداردهای نرم افزاری و کامپیوتری از قبیل استانداردهای شبکه و زبانهای سطح بالا را مشخص میکند
Brit نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
ghosts نشانگر دوم که در برخی برنامه ها استفاده میشود
ghost نشانگر دوم که در برخی برنامه ها استفاده میشود
Brits نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
herd book نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
threads برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
clips انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
perspectives ی که از دید کاربر دورتر هستند کوچکتر به نظر می آیند
clippings انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clipped انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
break bulk point نقطه تقسیم اماد کشتی به داخل قایقهای کوچکتر
perspective ی که از دید کاربر دورتر هستند کوچکتر به نظر می آیند
thread برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
clip انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
G-strings پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند
histories خصوصیت برخی برنامه ها که کارهایی که کاربر انجام داده
history خصوصیت برخی برنامه ها که کارهایی که کاربر انجام داده
semicolon که انتهای خط برنامه یا عبارت را در برخی زبان ها نشان میدهد.
print فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
page of presence لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
prints فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
ergotism مرض قارچی برخی گیاهان دراثرسگاله مباحثه منطقی
printed فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
G-string پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
mathematical notation نشانه گذاری ریاضی [ریاضی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com