English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
home front عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
Other Matches
civil military relations روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
shortest operating time کوتاهترین زمان عملیات
timed اندازه گیری زمان یک عملیات
times اندازه گیری زمان یک عملیات
time اندازه گیری زمان یک عملیات
cycled عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
cycles عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
cycle عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
processes برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
process برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
duty rated بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
air policing عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
synchronous . شبکه ارتباطی که در آن تمام عملیات شبکه با یک سیگنال زمان بندی کنترل میشود
campoo اردوگاه نظامیان
stratocracy حکومت نظامیان
lanyard واکسیل نظامیان
lanyards واکسیل نظامیان
linings به خط شدن نظامیان لایی
stationed توقفگاه نظامیان وامثال ان
stations توقفگاه نظامیان وامثال ان
lining به خط شدن نظامیان لایی
militarize نظامیان رامسلط کردن
station توقفگاه نظامیان وامثال ان
off limits اماکن ممنوعه برای نظامیان
internment camp بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان
hep حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
SDRAM قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی سکردن شده است و زمان بین عملیات حافظه را حذف میکند
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
civil censorship سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
statements 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagate خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation عملیات کنترل زمین عملیات
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting زمان حاضر زمان حال
presented زمان حاضر زمان حال
present زمان حاضر زمان حال
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
arrival زمان حضور زمان رسیدن
presents زمان حاضر زمان حال
seek time زمان جستجو زمان طلب
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
operation 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
combined operations عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
tensing زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser زمان فعل تصریف زمان فعل
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
treatment عملیات
operations عملیات
treatments عملیات
operation عملیات
op عملیات
limiting operation عملیات محدودکننده
campaigned عملیات جنگی
counter espionage عملیات ضدجاسوسی
campaigning عملیات جنگی
campaigns عملیات جنگی
delaying عملیات تاخیری
delay عملیات تاخیری
Construction works . عملیات ساختمانی
phasing مراحل عملیات
earthworks عملیات خاکی
thermal treatment عملیات گرمایی
campaign عملیات جنگی
closing خاتمه عملیات
offensive عملیات افندی
offensives عملیات افندی
pseudooperation شبه عملیات
counter-espionage عملیات ضدجاسوسی
terminal operations عملیات بارانداز
infiltration عملیات نفوذی
synchronous operation عملیات همزمان
spial عملیات جاسوسی
string operation عملیات رشتهای
radius شعاع عملیات
hostilities عملیات خصمانه
terminal operations عملیات اسکلهای
subversives عملیات براندازی
subversive عملیات براندازی
theater of operations صحنه عملیات
surface treatment عملیات سطحی
preliminary treatment عملیات مقدماتی
scene of action صحنه عملیات
flow chart شمای عملیات
flow charts شمای عملیات
serial operation عملیات سری
sabotaging عملیات تخریبی
operation map نقشه عملیات
manual operation عملیات دستی
phase مرحله عملیات
operations personal پرسنل عملیات
phased مرحله عملیات
phases مرحله عملیات
operations research تحقیق در عملیات
operations room اتاق عملیات
over the beach operations عملیات ساحلی
rehearsal تکرار عملیات
nature of the operation ماهیت عملیات
night operations عملیات شبانه
operation manager مدیر عملیات
operation center مرکز عملیات
operating program برنامه عملیات
operation overlay کالک عملیات
war room اتاق عملیات
operationally ready حاضر به عملیات
scope منظور از عملیات
scope هدف عملیات
rehearsals تکرار عملیات
over the beach operations عملیات کرانهای
parallel operation عملیات موازی
sabotage عملیات تخریبی
initiatives ابتکار عملیات
offence عملیات تعرضی
initiative ابتکار عملیات
sabotaged عملیات تخریبی
sabotages عملیات تخریبی
rescue operation عملیات نجات
Counter – espionage operations k. عملیات ضد جاسوسی
delays عملیات تاخیری
offence عملیات افندی
offenses عملیات تعرضی
plan of action طرح عملیات
process chart نقشه عملیات
psychological operations عملیات روانی
actions عملیات جنگی
actions جنگ عملیات
action عملیات جنگی
action جنگ عملیات
offenses عملیات افندی
logical operations عملیات منطقی
Military operations. عملیات نظامی
base of operations پایگاه عملیات
computer operation عملیات کامپیوتر
concept of operations تدبیر عملیات
heat treatment عملیات حرارتی
concrete operations عملیات عینی
amphibious operation عملیات اب خاکی
continuity of operations مداومت عملیات
continuity of operations تسلسل عملیات
airmobile operations عملیات هوارو
conversational operation عملیات محاورهای
airborne battlefield عملیات هوابرد
counter battery عملیات ضد اتشبار
regions ناحیه عملیات
region ناحیه عملیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com