English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English Persian
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
Other Matches
rescue operation عملیات نجات
rescue and assistance عملیات نجات و مددکاری
search and rescue عملیات تجسس و نجات
fire and rescue عملیات نجات و اطفای حریق
escape line مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
airhead operations عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
lifebuoy کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoys کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifeguards گارد نجات دریایی
lifeguard گارد نجات دریایی
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
air policing عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
air interdiction عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
air operations عملیات هوایی
chief of naval operations فرمانده عملیات دریایی
maritime operations عملیات دریایی یا ناوگانی
naval district ناحیه عملیات دریایی
air area operations عملیات منطقه هوایی
air offensive عملیات افندی هوایی
air transport operation عملیات ترابری هوایی
airmobile operations عملیات متحرک هوایی
tactical air operation عملیات تاکتیکی هوایی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
aerial port squadron گردان عملیات بارانداز هوایی
pathfinders راهنمای مسیر پرواز یا عملیات دریایی
assault shipping ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
control ship ناو کنترل کننده عملیات دریایی
pathfinder راهنمای مسیر پرواز یا عملیات دریایی
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
air ground system سیستم عملیات مشترک زمینی و هوایی
air ground section قسمت عملیات مشترک زمینی و هوایی
air facility تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
air force component نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
aerospace فضای هوایی بالای منطقه عملیات
air inst alations تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
intracoastal sealift سیستم حمل و نقل دریایی ساحلی در عملیات
underway در جریان در راه عملیات لجستیکی سیال دریایی
air defense artillery controller مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
break off فرمان قطع تک در عملیات پشتیبانی نزدیک هوایی
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
intruder operation تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
navy component نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air frieghting بار غیر تاکتیکی هوایی عملیات مشترک زمینی وهوایی
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation عملیات کنترل زمین عملیات
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
counterflak اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
way point ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
harassing عملیان ایذایی عملیات ایذایی هوایی
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
rescued نجات
life vest کت نجات
rescuing نجات
rescue نجات
escape line خط نجات
salvation نجات
liveries نجات
safety نجات
livery نجات
rescues نجات
life jacket کت نجات
liberation نجات
unit emplaning در عملیات حمل و نقل هوایی به طرح ریزی و سازمان دادن یکان برای حمل و نقل اطلاق میشود
safety boat قایق نجات
deep submergence زیردریایی نجات
rescue basket زنبیل نجات
parachuting چتر نجات
savior نجات دهنده
salvageable قابل نجات
parachutes چتر نجات
life float قایق نجات
crash boat قایق نجات
breeches buoy بویه نجات
lifebelt کمربند نجات
fire escape نردبان نجات
fire escapes نردبان نجات
stole جلیقه نجات
lifeboats قایق نجات
life vest جلیقه نجات
lifeboat قایق نجات
survival suit لباس نجات
survival pack بسته نجات
salvable نجات یافتنی
life belt کمربند نجات
life boat کرجی نجات
lifeguard submarine زیردریایی نجات
liferaft شناوه نجات
lifesaving نجات غریق
resuscitation نجات غریق
lifeguard نجات غریق
safety belts کمربند نجات
life raft قایق نجات
life net تور نجات
life line بند نجات
life buoy حلقه نجات
life buoy بویه نجات
life jacket جلیقه نجات
life line طناب نجات
safety belt کمربند نجات
saviours نجات دهنده
delivers نجات دادن
deliver نجات دادن
plane guard ناوگارد نجات
plane guard ناو نجات
survivors نجات یافتگان
surviving نجات دادن
redeliver از نو نجات دادن
survive نجات دادن
survived نجات دادن
survives نجات دادن
saviour نجات دهنده
salvation سبب نجات
lifeguards نجات غریق
parachute چتر نجات
recovering نجات دادن
recover نجات دادن
parachuted چتر نجات
parachut چتر نجات
refugee relief نجات پناهندگان
save نجات دروازه
lifebelts کمربند نجات
recovers نجات دادن
life boad قایق نجات
saves نجات دروازه
saved نجات دروازه
soteriology مبحث نجات رستگاری
lifeguard مامور نجات غریق
life buoy حلقه نجات غریق
life belt لاستیک نجات غریق
salvaged از خطرنابودی نجات دادن
liferaft قایق نجات لاستیکی
fire and rescue نجات و اطفای حریق
salvaging از خطرنابودی نجات دادن
salvages از خطرنابودی نجات دادن
life vest لباس نجات غریق
salvage از خطرنابودی نجات دادن
life belt کمربند نجات غریق
survivors نجات یافتگان از مرگ
lifesaving وسیله نجات غریق
lifeguards مامور نجات غریق
pararescue team تیم تجسس و نجات
lifesaver نجات دهنده زندگانی
rescue chamber اطاقک نجات زیردریایی
helicopter rescue strop کمربند نجات هلیکوپتر
paradrop بارریزی باچتر نجات
helicopter rescue net تور نجات هلیکوپتر
pararaft وسایل نجات چتربازی
lifesaving نجات دهنده زندگی
mae west جلیقه نجات فشاری
saves نجات دادن پس انداز کردن
unsaved محفوظ نشده نجات نیافته
lifeguards نجات غریق محافظ شخصی
save one's neck/skin <idiom> نجات خوداز خطر ومشکل
salvaging اموال نجات یافته از خطر
saved نجات دادن پس انداز کردن
lifeline طناب یارسن نجات غواص
lifeguard نجات غریق محافظ شخصی
salvages اموال نجات یافته از خطر
life line طناب وصل به حلقه نجات
save نجات دادن پس انداز کردن
helicopter double rescue harness کمربند نجات دو نفره هلیکوپتر
redeemer رهایی بخش نجات دهنده
salvage money جایزه نجات کشتی یا محموله
salvage اموال نجات یافته از خطر
lifesaver عضودسته نجات غریق وامثال ان
salvaged اموال نجات یافته از خطر
lifelines طناب یارسن نجات غواص
redeemers رهایی بخش نجات دهنده
operation 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
escaped فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escapes فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
survive ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
ski patrolman عضو گروه نجات در پیست اسکی
survived ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
make a run for it <idiom> برای نجات جان فرار کردن
survives ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
escape فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaping فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
surviving ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
to rescue somebody from drowning کسی را از غرق شدن نجات دادن
life raft قایق چوبی [برای نجات غریق]
to rescue people from the water مردم را [از غرق شدن ] در آب نجات دادن
deep submergence زیردریایی نجات کشتیهای غرق شده
life jacket سینه بند نجات جلیقه ضد گلوله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com