English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
hot dogging عملیات نمایشی
Search result with all words
amphibious demonstration عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious demonstration عملیات اب خاکی نمایشی
Other Matches
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
flashiest نمایشی
scenic نمایشی
dramatic نمایشی
dramatically نمایشی
showdown نمایشی
flashier نمایشی
flashy نمایشی
expository نمایشی
epideictic نمایشی
exhibitive نمایشی
showdowns نمایشی
propagates خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation عملیات کنترل زمین عملیات
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
demo نمونه نمایشی
stagy نمایشی صحنهای
ideogramic نمایشی تجسمی
demonstration effect اثر نمایشی
ideogrammic نمایشی تجسمی
performing arts هنرهای نمایشی
display architecture معماری نمایشی
false arch قوس نمایشی
figure skating یخ بازی نمایشی
representative arts فنون نمایشی
expositive نمایشی نمایشگاهی
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
demonstrability نمایشی نمایش دادنی
academic assault شمشیر بازی نمایشی
traversing حرکت نمایشی اسب
traverses حرکت نمایشی اسب
traversed حرکت نمایشی اسب
mock up نمونه نمایشی کالا
performing وابسته به هنرهای نمایشی
the drama تصنیف داستانهای نمایشی
display menu فهرست انتخاب نمایشی
traverse حرکت نمایشی اسب
showboat نمایشی بازی کردن
to put over a play موافق بدادن نمایشی شدن
international demonstration effect اثر نمایشی بین المللی
exhibition game بازی نمایشی به نفع خیریه
problem plav نمایشی که موضوع ان مسئلهای باشد
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
monopolylogue نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
dramaturge نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
indiental music ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
showdowns چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
showdown چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
variety نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
varieties نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
colours صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
colour صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
tragi comedy نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
It was an enjoyable performance, if less than ideal. این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
thin window display نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
mosaic حرف نمایشی در سیستمهای ویدیویی که از نقاط کوچک تشکیل شده است
colours صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colour صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
dramatic monologue نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
airhead operations عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
multiviewports صفحه نمایشی که دو یاچندین صفحه قابل دید رانمایش میدهد
trick ski اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
flat صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
flattest صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
operation 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
presentation graphics گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
monitor صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitored صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitors صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
analogues صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
analogue صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
operation عملیات
treatments عملیات
treatment عملیات
operations عملیات
op عملیات
earth work عملیات خاکی
arithmetic operation عملیات حسابی
delaying action عملیات تاخیری
combat information center اطاق عملیات
area of operation منطقه عملیات
phases مرحله عملیات
action deferred تامل در عملیات
delay action عملیات تاخیری
covert operations عملیات پنهانی
covert operations عملیات مخفی
counter military ضد عملیات نظامی
phased مرحله عملیات
phase مرحله عملیات
sabotage عملیات تخریبی
conversational operation عملیات محاورهای
flow chart شمای عملیات
air operations عملیات هوایی
amphibious operation عملیات اب خاکی
dry run عملیات جنگی
offensive عملیات افندی
closing خاتمه عملیات
divert action عملیات مخالف
offensives عملیات افندی
earthworks عملیات خاکی
sabotaging عملیات تخریبی
sabotages عملیات تخریبی
sabotaged عملیات تخریبی
destructive operation عملیات مخرب
counter espionage عملیات ضدجاسوسی
countermine عملیات ضد مین
deputy for operations معاونت عملیات
denial operations عملیات ممانعتی
counter-espionage عملیات ضدجاسوسی
flow charts شمای عملیات
continuity of operations تسلسل عملیات
centre of activities مرکز عملیات
action جنگ عملیات
business type operation عملیات کامپیوتری
business type operation عملیات تجارتی
building operations عملیات ساختمانی
hostility عملیات خصمانه
base of operations پایگاه عملیات
block operation عملیات بلوک
offence عملیات تعرضی
autonomous operation عملیات ازاد
offence عملیات افندی
offenses عملیات تعرضی
offenses عملیات افندی
subversives عملیات براندازی
airmobile operations عملیات هوارو
chemical operations عملیات شیمیایی
delays عملیات تاخیری
continuity of operations مداومت عملیات
assistant chief of staff, g (operations معاونت عملیات
concrete operations عملیات عینی
concept of operations تدبیر عملیات
computer operation عملیات کامپیوتر
autonomous operation عملیات مستقل
actions عملیات جنگی
phasing مراحل عملیات
actions جنگ عملیات
action عملیات جنگی
terrain زمین عملیات
delay عملیات تاخیری
subversive عملیات براندازی
radius شعاع عملیات
delaying عملیات تاخیری
hostilities عملیات خصمانه
base operation عملیات پایگاهی
plan of action طرح عملیات
manual operation عملیات دستی
rehearsals تکرار عملیات
rehearsal تکرار عملیات
nature of the operation ماهیت عملیات
night operations عملیات شبانه
rescue operation عملیات نجات
scope منظور از عملیات
scope هدف عملیات
operation overlay کالک عملیات
scene of action صحنه عملیات
campaigned عملیات جنگی
campaign عملیات جنگی
immediate action عملیات فوری
spial عملیات جاسوسی
limiting operation عملیات محدودکننده
serial operation عملیات سری
logical operations عملیات منطقی
operating program برنامه عملیات
operation center مرکز عملیات
operations personal پرسنل عملیات
surface treatment عملیات سطحی
preliminary treatment عملیات مقدماتی
operations room اتاق عملیات
over the beach operations عملیات ساحلی
finishing عملیات تکمیل
over the beach operations عملیات کرانهای
parallel operation عملیات موازی
initiative ابتکار عملیات
process chart نقشه عملیات
airborne battlefield عملیات هوابرد
operation manager مدیر عملیات
operation map نقشه عملیات
operationally ready حاضر به عملیات
psychological operations عملیات روانی
pseudooperation شبه عملیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com