English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (8 milliseconds)
English Persian
backing off عمل تراشیدن یا پخ زدن پشت دندانههای تیغههای فرز
Other Matches
cylinder fins تیغههای سیلندر
internal boffles تیغههای داخلی
nozzle guide vane تیغههای هادی یا راهنما
intercylinder baffles تیغههای بین سیلندرها
cooling fins تیغههای خنک کننده
compressor vane تیغههای ثابت روی استاتور
dentellated دارای دندانههای ریز
dentelated دارای دندانههای ریز
chip pocket شیار دندانههای اره
scraggier دارای دندانههای غیرمنظم
scraggiest دارای دندانههای غیرمنظم
scraggy دارای دندانههای غیرمنظم
serrulated دارای دندانههای فریف
serrulate دارای دندانههای فریف
inlet guide vane تیغههای خنک کننده جریان ورودی
runcinate دارای دندانههای اره مانند
saw doctor ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
crown wheel چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
blade tracking مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
disc حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
discs حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
blade flapping حرکت تیغههای گردنده هلیکوپتر حول لولای افقی
reversible propeller ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
pin wheel درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
jo bolt نوعی پرچ با دندانههای داخلی متشکل از سه قسمت
peristome ردیف دندانههای کوچک درپیرامون دهانه خزه ها
bulb root وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
club propeller ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
air cooled engine موتور پیستونی که گرمای تلف شده ان به وسیله پره ها یا تیغههای دور سیلندرمستقیما به جریان هواانتقال مییابد
cylinder baffles صفحات نازک قلزی برای هدایت هوا از میان تیغههای خنک کننده و جذب حداکثر گرمای ممکن از جدارسیلندر
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
skives تراشیدن
curette تراشیدن
skiving تراشیدن
to rub out تراشیدن
skived تراشیدن
skive تراشیدن
pares تراشیدن
pared تراشیدن
pare تراشیدن
scrap تراشیدن
scrapped تراشیدن
scrapping تراشیدن
excoriate تراشیدن
exfoliate تراشیدن
resect تراشیدن
to hew up تراشیدن
to scratch off تراشیدن
forges تراشیدن
forge تراشیدن
scraps تراشیدن
scraping تراشیدن
scrapes تراشیدن
shaves تراشیدن
erasing تراشیدن
erases تراشیدن
carves تراشیدن
shave تراشیدن
erased تراشیدن
turn تراشیدن
turns تراشیدن
expunge تراشیدن
carve تراشیدن
carved تراشیدن
expunging تراشیدن
shaved تراشیدن
expunges تراشیدن
expunged تراشیدن
carvings تراشیدن
slab تراشیدن
slabs تراشیدن
scraped تراشیدن
scrape تراشیدن
erase تراشیدن
To make work. کار تراشیدن
cut brick اجر تراشیدن
cut a thread پیچ تراشیدن
razors با تیغ تراشیدن
erase تراشیدن محوکردن
nibs قلم تراشیدن
dressing تراشیدن سنگ
To concoct accounts. حساب تراشیدن
cut tile کاشی تراشیدن
slab با اره تراشیدن
machines تراشیدن ماشین
rase خراشیدن تراشیدن
machined تراشیدن ماشین
machine تراشیدن ماشین
erases تراشیدن محوکردن
erasing تراشیدن محوکردن
slabs با اره تراشیدن
to make difficulties اشکال تراشیدن
grinding تراشیدن سوپاپ
erased تراشیدن محوکردن
tonsure فرق سر را تراشیدن
whittle تراشیدن بریدن
pare تراشیدن چیدن
trim تراشیدن چیدن
trimmest تراشیدن چیدن
trims تراشیدن چیدن
pares تراشیدن چیدن
pared تراشیدن چیدن
razor با تیغ تراشیدن
chisel با اسکنه تراشیدن
chiseling بااسکنه تراشیدن
tonsures فرق سر را تراشیدن
back off پشت را تراشیدن
dressings تراشیدن سنگ
dressing تراشیدن سنگ
nib قلم تراشیدن
chisels بااسکنه تراشیدن
chiselling بااسکنه تراشیدن
razes محو کردن تراشیدن
graves تراشیدن حفر کردن
to cut into a brilliant بشکل برلیان تراشیدن
grave تراشیدن حفر کردن
razing محو کردن تراشیدن
undercutting of commutator تراشیدن جابه جاگر
raze محو کردن تراشیدن
whittle باچاقو تیزکردن و تراشیدن
anathyrosis تراشیدن حاشیه سنگ
face تراشیدن صاف کردن
faces تراشیدن صاف کردن
razed محو کردن تراشیدن
gravest تراشیدن حفر کردن
grain دانه زدن تراشیدن
scaling hammer وسیله تراشیدن رنگ جداراشیاء
To get a shave. اصلاح کردن ( ریش تراشیدن )
To put obstacles in the way. سنگ انداختن درکاری (اشکال تراشیدن )
to go the extra mile for someone <idiom> [برای کسی ] کار تراشیدن [اصطلاح]
scrape باکهنه یاچیزی ساییدن یا پاک کردن تراشیدن
scraped باکهنه یاچیزی ساییدن یا پاک کردن تراشیدن
scraping باکهنه یاچیزی ساییدن یا پاک کردن تراشیدن
He cut himself while shaving. موقع تراشیدن ( اصلاح کردن ) صورتش را برید
scrapes باکهنه یاچیزی ساییدن یا پاک کردن تراشیدن
tractor feed روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
to scrape down تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
to scrape one's shoes گل کفش خود را تراشیدن کفش خودراپاک کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com