English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (38 milliseconds)
English Persian
counteract عمل متقابل کردن
counteracted عمل متقابل کردن
counteracting عمل متقابل کردن
counteracts عمل متقابل کردن
intract عمل متقابل کردن
Search result with all words
reciprocate تلافی کردن عمل متقابل کردن
reciprocated تلافی کردن عمل متقابل کردن
reciprocates تلافی کردن عمل متقابل کردن
counterattack حمله متقابل کردن
countermine با دسیسه متقابل خنثی کردن
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
crossfertilize لقاح متقابل کردن
recriminate اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
Other Matches
counteroffensive تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
counter memorial یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
warsaw treaty پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
opposed متقابل
interactional متقابل
interactive متقابل
opposing متقابل
countering متقابل
polar متقابل
reciprocative متقابل
countered متقابل
correspounding متقابل
counter متقابل
reciprocal متقابل
mutual متقابل
counter transference انتقال متقابل
countering ضربت متقابل
cross reference مراجعه متقابل
counter propaganda تبلیغ متقابل
cross-reference مراجعه متقابل
counteraction اقدام متقابل
counterattack حمله متقابل
cross reference ارجاع متقابل
counterclaim دعوای متقابل
counter gambit گامبی متقابل
counter fire اتش متقابل
counter current جریان متقابل
counterbid پیشنهاد متقابل
counter ضربت متقابل
interdependence وابستگی متقابل
counter trade تجارت متقابل
counter credit اعتبار متقابل
counter claim دعوی متقابل
mutual متقابل یا متقابله
interaction curve خم کنش متقابل
inter play اثر متقابل
recriminations تهمت متقابل
recrimination اتهام متقابل
recrimination تهمت متقابل
counterwork عمل متقابل
counterpoise وزنه متقابل
recriminations اتهام متقابل
countered ضربت متقابل
counter-measure اقدام متقابل
counter-measures اقدام متقابل
cross action دعوی متقابل
counter attraction کشش متقابل
intercorrelation همبستگی متقابل
counter offensive پدافند متقابل
cross-checks بررسی متقابل
cross-checking بررسی متقابل
countermine توط ئه متقابل
interaction اثر متقابل
countermeasures اقدامات متقابل
countermeasure اقدام متقابل
cross-checked بررسی متقابل
mutual conductance رسانایی متقابل
cross-check بررسی متقابل
cross check بررسی متقابل
interaction عمل متقابل
interrelationships رابطه متقابل
grid anode transconductance رسانایی متقابل
counter purchase خرید متقابل
counterpawn پیاده متقابل
cross-references ارجاع متقابل
counter offensive حمله متقابل
counter offer پیشنهاد متقابل
interaction کنش متقابل
reciprocal trading مبادله متقابل
cross-reference ارجاع متقابل
cross-references مراجعه متقابل
counter offer عرضه متقابل
countervailing credit اعتبار متقابل
counterclaim ادعای متقابل
reciprocation عمل متقابل
counterrevolution انقلاب متقابل
harmonic mean اعداد متقابل
counterpoise سیم متقابل
interdependence اتکاء متقابل
counterclaim دعوی متقابل
set off دعوی متقابل
interrelationship رابطه متقابل
mutual inductance القاگری متقابل
cross purpose قصد متقابل
transinformation اگاهی متقابل
eclipsed form شکل متقابل
reciprocal متقابل معکوس
mutual terms شرایط متقابل
cross feed خورد متقابل
reciprocal عمل متقابل
mutual relationship رابطه متقابل
mutual induction القای متقابل
intervisibility دید متقابل
interrelation رابطه متقابل
back pressure فشار متقابل
antitype نوع متقابل
mutual consistency سازگاری متقابل
cross index شاخص متقابل
proportional متقابل یا هماهنگ
mutual energy انرژی متقابل
cross bill شکایت متقابل
transfer characteristic مشخصه متقابل
crossecheck بررسی متقابل
crosstalk مکالمه متقابل
retaliation عمل متقابل
interdependency اتکاء متقابل
transconductance رسانایی متقابل
interplay اثر متقابل
m القاگری متقابل
mutual characteristic مشخصه متقابل
opposite phase فاز متقابل
reciprocity عمل متقابل
iteraction عمل متقابل
mutual assistance کمک متقابل
logrolling همکاری متقابل
intervisibility قابلیت دید متقابل
retort جواب متقابل دادن
cross reference table جدول ارجاع متقابل
retort جواب متقابل تلافی
centre counter defence دفاع متقابل مرکزی
visual interaction کنش متقابل بصری
retorts جواب متقابل تلافی
counterplay بازی شطرنج متقابل
counter current principle اصول جریان متقابل
cross magnetizing میدان مغناطیسی متقابل
riposting ضربه متقابل زدن
internecine کشتار متقابل قاتل
retorts جواب متقابل دادن
social interaction کنش متقابل اجتماعی
counter purchase داد وستد متقابل
rebuts جواب متقابل دادن
countercheck سرزنش وتوبیخ متقابل
coefficient of mutual induction ضریب القای متقابل
rebutted جواب متقابل دادن
rebuttal عمل متقابل پس زنی
rebuttals عمل متقابل پس زنی
retaliation عکس العمل متقابل
benoni counter gambit گامبی متقابل بنونی
riposted ضربه متقابل زدن
rebut جواب متقابل دادن
cross fire اتش گلوله متقابل
rebutting جواب متقابل دادن
greco counter gambit گامبی متقابل گرکو
differential field winding سیمپیچ اهنربایی متقابل
ripostes ضربه متقابل زدن
conversion transconductance رسانایی متقابل وارون
interaction عکس العمل متقابل
scandinavian defence دفاع متقابل مرکزی
compensation trading داد و ستد متقابل
repost ضربه متقابل زدن
riposte ضربه متقابل زدن
mutual exclusion ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
end centered unit cell سلول واحد دو وجهی متقابل پر
opposed piston engine موتور پیستون روبرو متقابل
queen's pawn counter gambit گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
counter charge دعوی متقابل در امر جزایی
unrequited بدون تلافی یا عمل متقابل
countermeasures پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
countermeasures اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
counteractive خنثی کننده دارای عمل متقابل
blamenfeld counter gambit گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
subcontrary مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
simultaneous foul خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
staunton defence دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
cross fertile اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
cross-references مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
falkbeer counter gambit گامبی متقابل فالکبیر درگامبی شاه شطرنج
counterpose درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
cross-reference مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross reference مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
subcontrariety رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
eastern european mutual assisstance trea پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
counter thrust variation واریاسیون پیاده رانده متقابل در دفاع هندی شاه شطرنج
input output analysis تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
information hiding یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
cosmopolitanism سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
coupling نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
cross action در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
riposte ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
cross fertilization لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
riposting ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
riposted ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
albin counter gambit گامبی متقابل البین در گامبی وزیر شطرنج
ripostes ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
repost ضربت متقابل و تند پاسخ تند و اماده
two way telephone equipment تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
companion part لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
counterplot دسیسه دربرابر دسیسه توط ئه متقابل
recipocal milling فرزکاری متقابل فرزکاری دوجانبه فرزکاری معکوس
flat twin engine موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com