Total search result: 301 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
parallel operation |
عمل موازی |
|
|
Search result with all words |
|
byte |
ارسال بایتهای داده پیاپی بیتهایی که به صورت سریال یا موازی قابل ارسالند |
bytes |
ارسال بایتهای داده پیاپی بیتهایی که به صورت سریال یا موازی قابل ارسالند |
card |
خط ی از اطلاعات پانچ شده درباره یک حرف که موازی با قسمت کوتاه تر کارت است |
cards |
خط ی از اطلاعات پانچ شده درباره یک حرف که موازی با قسمت کوتاه تر کارت است |
enhance |
استاندارد نحوه ارسال داده با سرعت بالا از یک اتصال پورت موازی |
enhance |
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی |
enhanced |
استاندارد نحوه ارسال داده با سرعت بالا از یک اتصال پورت موازی |
enhanced |
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی |
enhances |
استاندارد نحوه ارسال داده با سرعت بالا از یک اتصال پورت موازی |
enhances |
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی |
enhancing |
استاندارد نحوه ارسال داده با سرعت بالا از یک اتصال پورت موازی |
enhancing |
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی |
word |
کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری |
worded |
کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری |
connection |
اتصالی به کامپیوتر که اجازه ارسال داده موازی میدهد |
connexions |
اتصالی به کامپیوتر که اجازه ارسال داده موازی میدهد |
highway |
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل جانبی منتقل میکند |
highway |
باس ای که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل خارجی منتقل میکند |
highways |
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل جانبی منتقل میکند |
highways |
باس ای که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل خارجی منتقل میکند |
bus |
باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند |
bus |
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند |
bused |
باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند |
bused |
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند |
buses |
باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند |
buses |
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند |
busing |
باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند |
busing |
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند |
bussed |
باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند |
bussed |
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند |
busses |
باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند |
busses |
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند |
bussing |
باسی که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و رسانه خارجی منتقل میکند |
bussing |
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند |
multiple |
معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند |
multiple |
معماری کامپیوتر موازی که یک ALU و باس داده و چندین واحد کنترل دارد |
universal |
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند |
universal |
مدار مجتمع مجزا که تمام عملیات سری به موازی و واسط را انجام میدهد که بین کامپیوتر و خط وط ارسال لازم است |
array |
آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی |
arrays |
آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی |
peripheral |
مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی |
serial |
مدار مبدل داده موازی در کامپیوتر به سری . که امکان ارسال و دریافت داده سری از قطعه دیگر را می دهند |
serial |
وسیلهای که داده سری می پذیرد و داده موازی ارسال میکند |
serial |
کلمات داده که یکی پس از دیگری روی باس موازی ارسال می شوند |
serial |
قطعه الکترونیکی که داده سریال را به موازی تبدیل میکند |
serial |
اتصال و مدار برای تبدیل داده موازی در کامپیوتر از حالت سری به صورتی که هر بیت یک بار روی سیم ارسال شوند |
serials |
مدار مبدل داده موازی در کامپیوتر به سری . که امکان ارسال و دریافت داده سری از قطعه دیگر را می دهند |
serials |
وسیلهای که داده سری می پذیرد و داده موازی ارسال میکند |
serials |
کلمات داده که یکی پس از دیگری روی باس موازی ارسال می شوند |
serials |
قطعه الکترونیکی که داده سریال را به موازی تبدیل میکند |
serials |
اتصال و مدار برای تبدیل داده موازی در کامپیوتر از حالت سری به صورتی که هر بیت یک بار روی سیم ارسال شوند |
carried |
محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم |
carries |
محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم |
carry |
محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم |
carrying |
محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم |
piggyback |
اتصال در مدار مجتمع به صورت موازی . یک روی دیگری برای حفظ فضا |
piggybacks |
اتصال در مدار مجتمع به صورت موازی . یک روی دیگری برای حفظ فضا |
infinity |
مسافت شی از دید شخصی که اشعههای نور از شی موازی دیده می شوند. |
parallel |
موازی |
parallel |
برابر خط موازی |
parallel |
موازی کردن برابر کردن |
parallel |
موازی کردن اسکیها |
parallel |
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند |
parallel |
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند |
parallel |
خط ارسال که داده موازی را کنترل میکند |
parallel |
داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی |
parallel |
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد |
parallel |
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند |
parallel |
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد |
parallel |
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد |
parallel |
تعداد وسایل جانبی که به صورت موازی به یک باس وصل هستند |
paralleled |
موازی |
paralleled |
برابر خط موازی |
paralleled |
موازی کردن برابر کردن |
paralleled |
موازی کردن اسکیها |
paralleled |
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند |
paralleled |
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند |
paralleled |
خط ارسال که داده موازی را کنترل میکند |
paralleled |
داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی |
paralleled |
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد |
paralleled |
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند |
paralleled |
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد |
paralleled |
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد |
paralleled |
تعداد وسایل جانبی که به صورت موازی به یک باس وصل هستند |
paralleling |
موازی |
paralleling |
برابر خط موازی |
paralleling |
موازی کردن برابر کردن |
paralleling |
موازی کردن اسکیها |
paralleling |
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند |
paralleling |
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند |
paralleling |
خط ارسال که داده موازی را کنترل میکند |
paralleling |
داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی |
paralleling |
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد |
paralleling |
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند |
paralleling |
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد |
paralleling |
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد |
paralleling |
تعداد وسایل جانبی که به صورت موازی به یک باس وصل هستند |
parallelled |
موازی |
parallelled |
برابر خط موازی |
parallelled |
موازی کردن برابر کردن |
Other Matches |
|
parallels |
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد |
parallelled |
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد |
parallelling |
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد |
lpt |
در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند |
MIMD |
معماری پردازنده موازی که تعدادی ALU و وسایل حافظه را موازی استفاده میکند تا پردازش سریع داشته باشد |
shunt |
موازی موازی فرعی |
shunted |
موازی موازی فرعی |
shunts |
موازی موازی فرعی |
coaxial |
موازی |
shunted |
موازی |
shunt |
موازی |
parallels |
موازی |
parallelling |
موازی |
shunts |
موازی |
parallel ruler |
خط کش موازی |
two parallel lines |
دو خط موازی |
parallel reading |
خواندن موازی |
shunt |
مقاومت موازی |
pyeonhi seogi |
موازی ایستادن |
centronics interface |
رابط موازی |
collimator |
موازی ساز |
parallel processor |
پردازنده موازی |
parallel run |
اجرای موازی |
parallel processor |
موازی پرداز |
parallel processing |
پردازش موازی |
parallel printing |
چاپ موازی |
shunted |
مقاومت موازی |
shunt element |
عنصر موازی |
parallelling |
برابر خط موازی |
running in parallel |
پردازش موازی |
shunts |
مقاومت موازی |
parallel transmission |
ارسال موازی |
along |
موازی با طول |
serioprallel |
دنبالهای و موازی |
parallel transmission |
انتقال موازی |
axially parallel |
موازی محوری |
shunt capacitor |
خازن موازی |
parallel transmission |
مخابره موازی |
parallel system |
شبکه موازی |
parallel storage |
انبارش موازی |
parallel storage |
انباره موازی |
parallel sheaf |
مروحه موازی |
parallel printer |
چاپگر موازی |
parallel column |
ستونهای موازی |
parallel feed |
خورد موازی |
parallel conversion |
تبدیل موازی |
parallel connection |
اتصال موازی |
parallels |
برابر خط موازی |
parallel access |
دستیابی موازی |
parallel adder |
افزایشگر موازی |
doube bead |
گچ بری موازی |
parallel cells |
یاختههای موازی |
parallel circuit |
مدار موازی |
antiparalle |
موازی ناهمسو |
parallel computer |
کامپیوتر موازی |
parallel interface |
رابط موازی |
parallel operation |
عملیات موازی |
machinist vise |
گیره موازی |
parallel operation |
عملکرد موازی |
parallel port |
درگاه موازی |
flashes |
معدن موازی سریع A/D. |
flashed |
معدن موازی سریع A/D. |
series parallel connection |
اتصال زنجیری- موازی |
parallel perspective |
پرسپکتیو همرو یا موازی |
flash |
معدن موازی سریع A/D. |
to draw parallels |
خطهای موازی کشیدن |
to flatten out |
بازمین موازی شدن |
series parallel connection |
اتصال سری- موازی |
swings |
پیچیدن موازی اسکیها |
to flatten out |
موازی زمین پروازکردن |
parallels |
موازی کردن اسکیها |
twentyfive yard line |
خط 52 یاردی موازی خط پایانی |
twentyfive |
خط 52 یاردی موازی با خط دروازه |
parallelling |
موازی کردن اسکیها |
swing |
پیچیدن موازی اسکیها |
parallel trussed girder |
تیر شبکهای موازی |
five yard line |
خط داخلی و موازی خط کناری |
gules |
خطوط موازی عمودی |
ideal paralleling |
مدار موازی ایده ال |
jet turn |
چرخش موازی اسکی ها |
multiple transformer |
مبدل با اتصال موازی |
offside line |
خط فرضی موازی با دروازه |
parallel input output |
ورودی و خروجی موازی |
parallel gap welder |
جوشگر شکاف موازی |
one point perspective |
پرسپکتیو همرو یا موازی |
parallel access |
با دست یابی موازی |
parallel adder |
جمع کننده موازی |
endline |
خطوط موازی با 04 مترفاصله |
parallel clamp |
گیره پیچی موازی |
collimate |
موازی قرار دادن |
parallel search storage |
انباره جستجوی موازی |
bowling crease |
خط موازی جلوی پایه ها |
trimarans |
قایق با 3 بدنه موازی |
branch extension |
اتصال موازی فرعی |
parallel resonant circuit |
مدار همنوای موازی |
clamp base vise |
گیره با فکهای موازی |
trimaran |
قایق با 3 بدنه موازی |
parallelled |
موازی کردن اسکیها |
series parallel dimming |
اتصال زنجیری- موازی لامپها |
stramline flow |
جریان موازی یابی ممانعت |
to decline from the parallel |
از حالت موازی خارج شدن |
chitary jireugi |
ضربه مشت موازی یا افقی |
dual |
دو لیست موازی جدا از اطلاعات |
connect in parallel |
بطور موازی اتصال دادن |
bit parallel |
طراحی و یا بکارگیری تکنیک انتقال موازی |
magnetic shunt |
اتصال شنت موازی فرعی مغناطیسی |
rejector |
اندوکتانس موازی برای وازدن یک فرکانس |
shunt |
موازی کردن بستن بسته شدن |
parallelling |
خط ارسال که داده موازی را کنترل میکند |
narani seogi |
ایستادن موازی پاها همعرض شانه |
shunted |
موازی کردن بستن بسته شدن |
railing |
تولیدخطوط موازی روی صفحه رادار |
multidimensional |
تعداد آرایههای موازی به همراه عمق |
choir-aisle |
[راهرو موازی از شبستان به جایگاه همسرایان] |
lateral |
افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه |
strainght running |
فرود در مسیر مستقیم بااسکیهای موازی |
carding |
موازی کردن الیاف قبل از ریسندگی |
bicylindrical |
دارای دو سطح استوانهای بامحورهای موازی |
stria |
نوار باریک هریک از خطوط موازی |
parallels |
خط ارسال که داده موازی را کنترل میکند |
parallelled |
خط ارسال که داده موازی را کنترل میکند |
railings |
تولیدخطوط موازی روی صفحه رادار |
petri nets |
مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی |
t square |
خطکش مخصوص ترسیم خطوط موازی |
shunts |
موازی کردن بستن بسته شدن |
x plate |
صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی |
parallelled |
داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی |
input/output |
داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی |
gauge railway |
فاصله استاندارد دو ریل موازی راه اهن |
gangplow |
گاو اهنی که شیارهای موازی ایجاد کند |
parallels |
داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی |
force displaced in parallel |
[بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده |
contact lights |
چراغهای سفید در دو طرف باند موازی با خط مرکز ان |
parallels |
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند |
parallelling |
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند |
parallelling |
داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی |
parallelled |
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند |
stem turn |
پیچ موازی با گام برداشتن اسکی کوهی یا درهای |
fishbone mine |
سیستم مین گذاری که به صورت شاخههای موازی است |
interface |
پورت ورودی /خروجی موازی و واسط DMA است |
interfaces |
پورت ورودی /خروجی موازی و واسط DMA است |
shooting line |
خط موازی هدف که پای کمانگیران در تیراندازی روی ان قرارمی گیرد |
paraheliotropism |
موازی شدن برگ با پرتوافتاب برای نگرفتن روشنایی زیاد |
hexapla |
کتاب شش متنی که متنهای گوناگون رادرستونهای موازی نشان دهد |
laid paper |
کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد |
parallelling |
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد |
parallelled |
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد |
parallelling |
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد |
parallelling |
تعداد وسایل جانبی که به صورت موازی به یک باس وصل هستند |
port |
مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد |
parallelled |
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد |
parallels |
تعداد وسایل جانبی که به صورت موازی به یک باس وصل هستند |
parallels |
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد |
parallelled |
تعداد وسایل جانبی که به صورت موازی به یک باس وصل هستند |
parallels |
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد |
centronics interface |
واسط چاپ موازی که توسط Centronics Inc پیشنهاد شده است |
columns |
خط ی از اطلاعات چاپ شده درباره یک حرف موازی با کوتاهترین قسمت کارت |
column |
خط ی از اطلاعات چاپ شده درباره یک حرف موازی با کوتاهترین قسمت کارت |
small computer systems interface |
واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی |
MISD |
معماری کامپیوتر موازی که یک AW و باس داده با تعدادی واحد کنترل دارد |
carding brush |
شانه حلاجی یا کیله جهت موازی کردن الیاف به روش دستی |
interfaces |
مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد. |
scsi |
استاندارد واسط موازی سریع برای اتصال کامپیوتر به رسانه جانبی |
interface |
مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد. |
uart |
Receiver UniversalAsynchronous Transmitter دستگاهی که دادههای موازی را به داده سری تبدیل میکند |
sliver |
فتیله نخ [الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.] |
parallelling |
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند |
parallelled |
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند |
fishbone mine |
سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود |
parallels |
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند |
SIMD |
معماری کامپیوتر موازی که تعدادی ACU و باس داده به همراه یک واحد کنترا دارد |
unidirectional composite |
ساختاری که همه الیاف یارشتههای ان موازی بوده ومعمولا در جهت نیروی وارده میباشند |
y scale |
در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود |
dual |
استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه |
ECP |
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای پیشبرد کارایی پورت چاپگر موازی |
calf's tongue |
[برجسته کاری های دکوری قرون وسطی با زبانه هایی شبیه تیرهای موازی] |
epp |
استانداردی که نحوه ارسال داده با سرعت بال روی اتصال پورت موازی را نشان میدهد |
partial carry |
فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم |
USART |
قطعهای که توسط CPU هدایت میشود تا با رشتههای بیت سنکرون و آسنکرون یا خط وط داده موازی کار کند |
transputer |
- بیتی که سرعت حدود Mips دارد. که بهم وصل میشود تا سیستم پردازش موازی ایجاد کند. |
vortex line |
خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند |
DIL |
مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است |
collimate |
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس |
y plates |
صفحات افقی موازی که اختلاف پتانسیل انها سبب انحراف قائم پرتو الکترونی در لوله اشعه کاتدی میگردد |
dual |
دو سیستم کامپیوتری که به طور موازی روی داده یکسان کار می کنند با دستورات مشابه برای اطمینان از صمت بالا |
edge finish |
شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی] |
collimate |
موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن |
adders |
تعدادی جمع کننده کامل که به صورت موازی دو کلمه را با هم جمع میکند |
exterior angle |
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی |
adder |
تعدادی جمع کننده کامل که به صورت موازی دو کلمه را با هم جمع میکند |
parallels |
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند |
parallelling |
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند |
parallelled |
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند |
infinity method |
روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت |
uart |
از ترمینال به حالت موازی استفاده میکند و سپس آنرا روی شبکه ارسال میکند |
compound wound generator |
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد |
port |
مداری که داده موازی در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند تا امکان دستیابی سریال فراهم کند |
x scale |
در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc |
shunt capacitor |
خازن شنت خازن موازی شده فرعی |
Hanbel |
[نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.] |