English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (7 milliseconds)
English Persian
misfire عمل نکردن گلوله مانع اتش
misfired عمل نکردن گلوله مانع اتش
misfires عمل نکردن گلوله مانع اتش
Other Matches
dud probability درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
missfire عمل نکردن گلوله
bulletproof ضد یا مانع گلوله
grazing point نقطهای که مسیر گلوله به مانع برخورد میکند
miss موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trends مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trend مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
missed موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sensing تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
sabot کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
clues گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clue گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
fire ball گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
frangible bullet گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
ogive ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
hedgehog مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
dud منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
damming سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dammed سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dam سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
crest clearing محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
dams سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
obstructor وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
side spray بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
infesting ول نکردن
infests ول نکردن
infested ول نکردن
infest ول نکردن
to keep it up ول نکردن
ballistics of penetration شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
disclaim قبول نکردن
disclaimed قبول نکردن
disclaiming قبول نکردن
disclaims قبول نکردن
disapproves تصویب نکردن
square deals تقلب نکردن
square deal تقلب نکردن
disapprove تصویب نکردن
no go <idiom> موافقت نکردن
missfire عمل نکردن
withdraw قبول نکردن
disobeys اطاعت نکردن
disobeying اطاعت نکردن
disobeyed اطاعت نکردن
disobey اطاعت نکردن
disaffiliate همکاری نکردن
discommend توصیه نکردن
discountenance تصویب نکردن
withdraws قبول نکردن
disbelieve باور نکردن
disbelieved باور نکردن
to pass by any thing رعایت نکردن
to make no mention of ذکر نکردن
to keep at arms length اشنائی نکردن با
to keep one's distance اشنایی نکردن
to be d. to توجه نکردن به
omittance is no quit tance مطالبه نکردن
disbelieving باور نکردن
disbelieves باور نکردن
disoblige ممنون نکردن
disassociated همکاری نکردن
rejection قبول نکردن
indulges مخالفت نکردن
indulging مخالفت نکردن
disassociate همکاری نکردن
disassociating همکاری نکردن
disassociates همکاری نکردن
indulged مخالفت نکردن
indulge مخالفت نکردن
abort ریشه نکردن
to miss the goal گل نکردن [ورزش]
to turn to account بهرمندشدن از ضایع نکردن
to misbehave oneself درست رفتار نکردن
plead not guilty اقرار به جرم نکردن
standpat ورق عوض نکردن
to lose interest جلب توجه نکردن
fall out of use <idiom> از چیزی استفاده نکردن
understate حقیقت را افهار نکردن
disapprove قبول نکردن رد کردن
understated حقیقت را افهار نکردن
understates حقیقت را افهار نکردن
understating حقیقت را افهار نکردن
mistrusted اطمینان نکردن به فن داشتن
disapprove رد کردن تصویب نکردن
put (something or someone) out of one's head (mind) <idiom> به موضوعی فکر نکردن
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
not my cup of tea <idiom> با چیزی حال نکردن
to be in disagreement [with somebody] موافقت نکردن [با کسی]
mistrust اطمینان نکردن به فن داشتن
disapproves قبول نکردن رد کردن
mistrusting اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusts اطمینان نکردن به فن داشتن
let it all hang out <idiom> پنهان نکردن چیزی
to keep an oath inviolate نقض نکردن سوگند
disapproves رد کردن تصویب نکردن
to play not guilty اقرار بگناه نکردن
(can't) stand <idiom> تحمل نکردن،دوست نداشتن
to turn a d. ear to توجه نکردن به بی اعتنایی کردن به
beyond grasp درک نکردن بیرون ازحدادراک
goof off <idiom> کار نکردن یاجدی نبودن
off one's high horse <idiom> تحقیرآمیز و مغرورانه عمل نکردن
except : مستثنی کردن مشمول نکردن
disbelieving اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
to be at strife [with somebody] [over something] موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
to not lift a finger <idiom> اصلا هیچ کاری نکردن
boycott ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotted ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotting ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotts ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
to be split [over something] [with somebody] موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
to be at odds [with somebody] [on / over something] ) موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
disbelieves اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieved اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieve اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
depersonalization توجه نکردن به هویت فردی
failures عمل نکردن گیر سلاح
failure عمل نکردن گیر سلاح
married failure عمل نکردن اتصالی مین
aborting ریشه نکردن عقیم ماندن
aborts ریشه نکردن عقیم ماندن
shoot the works <idiom> از هیچ تلاشی مضایقه نکردن
underplayed دست خودرا ادا نکردن
aborted ریشه نکردن عقیم ماندن
disregard اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarded اعتنا نکردن عدم رعایت
underplay دست خودرا ادا نکردن
disregarding اعتنا نکردن عدم رعایت
underplaying دست خودرا ادا نکردن
disregards اعتنا نکردن عدم رعایت
underplays دست خودرا ادا نکردن
Keep oneself to oneself. پیش کسی نرفتن (معاشرت نکردن )
malfunction [ اندام یا ماشین و غیره ] درست کار نکردن
an incredulous smile لبخندی که نشانه باور نکردن باشد
married failure عمل نکردن خوشه اتصال مین
turn one's back on <idiom> کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
refusing قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
to have packed up [British E] کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
Welsh زیر قول زدن بتعهدخود عمل نکردن
welch زیر قول زدن بتعهدخود عمل نکردن
to fall over [computer, programme, ...] [موقتا] کار نکردن [دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
not to lose sight of ملاحظه کردن [به کسی یا چیزی] را فراموش نکردن
refuses قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refused قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuse قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
to conk out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
lay off <idiom> بیش از این استفاده نکردن (دارو،سیگار)
to crap out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
off balance <idiom> فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
lead collision course مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
angle of arrival زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
fails عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fail عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
failed عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
shots گلوله
globes گلوله
gunshots گلوله
round گلوله
clue گلوله نخ
cartridges گلوله
cannon proof ضد گلوله
fire ball گلوله
ball گلوله
rounds گلوله ها
globe گلوله
shot گلوله
glomerule گلوله رگ
gunshot گلوله
cartridge گلوله
clues گلوله نخ
shell proof ضد گلوله
bullet-proof ضد گلوله
projectile گلوله
line shot گلوله در خط
bullets گلوله
roundest گلوله
pellet گلوله
bullet گلوله
beehive گلوله ضد نفر
cannon ball گلوله توپ
line of impact خط اصابت گلوله
ditto گلوله در راه
buckshot گلوله سربی
cannon balls گلوله توپ
loading tray سینی پر کن گلوله
shells گلوله توپ
globus hystericus گلوله هیستریایی
illuminating shell گلوله منور
gilding metal روکش گلوله
graupel گلوله برف
beehives گلوله ضد نفر
gun stone گلوله توپ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com