English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (40 milliseconds)
English Persian
represent عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represented عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represents عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
Other Matches
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
pointer نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointers نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
texture mapping 1-جلوههای ویژه گرافیک کامپیوتری با استفاده از الگوریتم هایی برای تولید تصویری که مانند سطح چیزی به نظر می آید.
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
to quit something cold turkey چیزی را یکدفعه ترک کردن [مانند سیگار یا الکل]
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
labelled 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labels 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
label 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labeling 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
cist [قبر ماقبل تاریخ مانند جعبه که اغلب همراه با سنگ نشانه بود.]
log وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
cleco fastener وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
symbol نشانه یا تصویری که معرف چیزی است
flavourings چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
scrape up <idiom> پیدا یا جمع آوری چیزی ازروی نشانه
to refuse somebody admittance to something پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
spoon-feed <idiom> ساده کردن چیزی برای کسی
to make amends for something جلب رضایت کردن برای چیزی
to atone for something جلب رضایت کردن برای چیزی
to make a r for something برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
to set measures to anything برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
impetrate برای چیزی لابه واستغاثه کردن
to save for something پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
within reach of gunshot کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
to negotiate for something گفتگو و معامله کردن برای چیزی
to save up for something برای چیزی صرفه جویی کردن
to call somebody to [for] something از کسی برای چیزی درخواست کردن
sexualize جنس برای چیزی تعیین کردن
make room for someone or something <idiom> برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
to go away ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go to ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to seek a remedy for something چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
to open something to [the] traffic چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
to e. with person on a thing کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
pay through the nose <idiom> برای چیزی پول زیادی خرج کردن
put up to <idiom> وسوسه کردن کسی برای انجام چیزی
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
to always find something to gripe about همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
throw one's weight around <idiom> ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
permutation تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
permutations تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
flocculence حالت چیزی که مانند
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
wetting مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
to recount something to someone [formal] برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
to trap something [e.g. carbon dioxide] چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
to look like the real thing مانند چیزی واقعی بودن
prognosticative or ticatory خبر دهنده متضمن نشانه برای پیشگویی
logic نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی
restricts محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restrict محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
nil pointer نشانه گر برای نشان دادن انتهای لیست زنجیره موضوعات
symbol نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی در نمودار
To bet on something . روی چیزی شرط بستن (مانند مسابقات وغیره )
to bin something دور انداختن [چیزی] [مانند مسیر مقام یا شغل]
to trash something [American E] دور انداختن [چیزی] [مانند مسیر مقام یا شغل]
to trash something [American E] لگد زدن به [چیزی] [مانند مسیر مقام یا شغل]
something collapses like a card of house متلاشی شدن چیزی مانند ساختمان از ورقهای بازی
to bin something لگد زدن به [چیزی] [مانند مسیر مقام یا شغل]
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
setting up نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
sets نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
rogue indicator کدمخصوص برای برنامههای کاربردی کنترل مثل نشانه انتهای فایل
set نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
microsoft واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
pages 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
page 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
paged 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
assembly نشانه هایی که برای نمایش دستورات کد ماشین در برنامه اسمبلی به کار می روند
cash in <idiom> تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
stopping نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
nomenclature سیستم از پیش تعریف شده برای انتساب کلمات و نشانه ها به اعداد یا اصط لاحات
tabulation نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود
stopped نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stops نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stop نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
iodoform ترکیبی از ید که برای گندزدایی و مانند انهابکارمیبرند
pergameneous مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
they were nuts to him برای او مانند نقل و نبات بود
references نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
reference نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
The theatre is the obvious thing for an extrovert like me. تیاتر واضحترین جا برای برونگرایی مانند من است.
graphical user interface واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل
styluses وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
styli وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
stylus وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
stope حفره پله مانند برای استخراج سنگ معدن
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
flow diagram صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
flowchart صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
colony موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
swing bell اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bar اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
hundreds and thousands یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
bay یک بخش برای کار ویژه [مانند سرویس یا انبار یا هواپیما وغیره]
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
drop down list box لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
backward جستجو برای دادهای که از موقعیت نشانه گر شروع میشود یا از انتهای فایل و به ابتدای فایل می رسد
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
to portray somebody [something] نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
Biomimicry تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
STT نشانه تامین اتصال امن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت برای اینترنت میدهد
ToolTips برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolic آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolically آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
to grieve over anything برای چیزی
lay hands upon something جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something [ to construe something to be something] چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to regard something as something چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
look to <idiom> آمادگی برای چیزی
to grumble at any thing برای چیزی غرغرکردن
requesting تقاضا برای چیزی
request تقاضا برای چیزی
inclinable to something مساعد برای چیزی
requested تقاضا برای چیزی
requests تقاضا برای چیزی
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
to present arms نشانه روی کردن
mark نشانه کردن حریف
point نشانه روی کردن
sighting نشانه روی کردن
sightings نشانه روی کردن
marks نشانه کردن حریف
covets میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covet میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
backwards جستجو برای دادهای که در محل نشانه گرد قرار دارد یا در انتهای فایل است و جستجو تا ابتدای فایل
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
munchies [Colloquial] غذای برای ریز ریز خوردن [مانند تخمه یا پسته]
demanded تقاضا برای انجام چیزی
I'd like something to drink. چیزی برای نوشیدن میخواهم.
asking برای چیزی بی تاب شدن
ask برای چیزی بی تاب شدن
to give reasons for a thing دلیل برای چیزی اوردن
asked برای چیزی بی تاب شدن
demands تقاضا برای انجام چیزی
to get something to somebody برای کسی چیزی را آوردن
to look at the black side [about something] بدبین بودن [برای چیزی]
to atone for something کفاره دادن برای چیزی
approval توافق برای استفاده از چیزی
demand تقاضا برای انجام چیزی
asks برای چیزی بی تاب شدن
in defence of somebody [something] برای دفاع از کسی [چیزی]
to try something on چیزی را برای امتحان پوشیدن
take for <idiom> اشتباه شخصی برای چیزی
catch at برای گرفتن چیزی کوشیدن
application [for something] درخواست نامه [برای چیزی]
steeper فرف برای خیساندن چیزی
I'd like something to eat. چیزی برای خوردن میخواهم.
security blanket <idiom> استفاده از چیزی برای راحتی
to make amends for something کفاره دادن برای چیزی
think nothing of something <idiom> فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
composite demand تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
cellarage حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
demanded تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demands تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
To set a limit to everything. برای هر چیزی حدی قائل شدن
lanyards طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
to store up something انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
consigning یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
stepper چیزی که برای پله بکار می رود
consigns یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigned یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
nothing remains to be told چیزی برای گفتن باقی نمیماند
consign یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
lanyard طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
to make a study of something برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
anthropomorphism تصور شخصیت انسانی برای چیزی
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
demand تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
to graps at anything برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
registering کفگیرک نشانه روی ثبت کردن
registers کفگیرک نشانه روی ثبت کردن
register کفگیرک نشانه روی ثبت کردن
rectify درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectified درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com